پیشنهاد‌های بهمن حکمتی زاده (٩٧)

بازدید
٤٠
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

زینت دادن، زیور کردن، آراستن توضیح: با عنایت به آن چه در https://en. oxforddictionaries. com/definition/accessorize درج گردیده.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٢

( به هنگام برآوردن تقاضای کسی ) بفرما، بفرمایید توضیح : به جای there you go در معنای فوق ، there you are هم به کار می رود. مثال: ? Natalie Trudeau: ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مجوز هنری توضیح : عبارت artistic licence ( یا artistic license ) اصطلاحی است محاوره ای. منظور از آن مجوزی است که فرض شده هنر به هنرمندان داده است که ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجوز هنری توضیح : عبارت artistic licence ( یا artistic license ) اصطلاحی است محاوره ای. منظور از آن مجوزی است که فرض شده هنر به هنرمندان داده است که ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به عنوان راه دیگر ، راه دیگر، به عنوان گزینه دیگر، گزینه دیگر، به عنوان امکانی دیگر، امکانی دیگر توضیح: برای ملاحظه مستند پیشنهاد فوق می توان به آدر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

به حساب آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

به حساب آوردن در مثال: You must factor insurance payments into the cost of maintaining a car

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

به حساب نیاوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

در اکثر زبان های برنامه نویسی کامپیوتر، متغیر نوع boolean به متغیری گفته می شود که صرفاً یکی از دو ارزش �درست� یا �غلط � را می تواند به خود بگیرد.

پیشنهاد
١

احتمال زیادی دارد که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

be up for sth آماده بودن برای چیزی مثال . It's a little intimidating but I'm up for the challenge

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

محو get caught up محو شدن مثال : You know sometimes people get so caught up on the little picture that they can't see the big picture that's right i ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پیش گزیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تعیینِ حدود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ببین مثال: Look here, you can’t say things like that to me توضیح: اصطلاح look here هنگامی به کار می رود که بخواهیم توجه کسی را جلب کنیم تا چیزی بگوئ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

چیزی نمانده بود که مثال 1: . I almost missed the bus مثال 2: . I almost killed myself yesterday

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گند کاری های کسی را برطرف کردن مثال ها: . I clean up after these people . I'm fed up with cleaning up after you all the time

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

خنده کوتاه - پوزخند - خنده زیر لبی - پوزخند زدن - به طور زیر لبی خندیدن _ آهسته و کوتاه خندیدن توضیح: tee - hee در مقابل قهقهه یعنی belly laugh قرار ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تو . . . نیستی توضیح: اصطلاح if it isn't برای ابراز تعجب هنگامی به کار می رود که به طور غیر منتظره کسی را ببینیم. مثال: ! Well, if it isn't my old f ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

در GIT که مربوط به علوم کامپیوتر ی می شود منظور از واژه commit ارائه کردن نسخه بازنگری شده ای است به مخزن که قبلاً تحت عنوان working copy در دست تغیی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در علوم کامپیوتری یکی از معانی dev مخفف developer به معنی طراح و توسعه دهنده نرم افزار، برنامه نویس است. مثال ها: a game dev a web dev Linux’s de ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

قهقهه قهقهه زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

در محاوره به عنوان مخفف برای دو عبارت زیر به کار می رود: 1 - have got a مثال: "I gotta licence" 2 - have got to مثال: "you gotta be careful"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

در آخرین لحظه، در دقیقه نود مثال: . We got there just in the nick of time

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

نیِ بوریا، علفِ حصیر - ( صفت گونه ) حصیری مثال: a rush mat

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

stew

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مجموعه اقدامات، مجموعه فعالیت ها، مجموعه مبارزات مثال: a political campaign

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بنیان نهادن توضیح: با مراجعه به https://www. merriam - webster. com/dictionary/conceive مشاهده می شود که به عنوان یکی از معادل های واژه conceive نوش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

حس ششم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مخفف extrasensory perception به معنی � حس ششم � است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

صرفه جویی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

صدای مخملی، صدای گوش نواز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مواد غذائی توضیح: در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/victuals به عنوان معادل واژه victuals نوشته شده :food and d ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مُهلت - فُرجه مثال : seventeen days' notice مهلتِ هفده روزه - فُرجۀ هفده روزه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

life imprisonment

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

عقیده توضیح: در آدرس https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/proposition به عنوان یکی از معانی واژه proposition نوشته شده: an idea or o ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیف توضیح 1 : واژه pooh هنگام استشمام بوی بد برای بیان کراهت گفته می شود بنا بر این معادل فارسی آن را می توان � پیف � در نظر گرفت توضیح 2: در آدرس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مدفوع کردن، ریدن توضیح : در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/defecate به عنوان معنی واژه defecate نوشته شده: to pa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طور اختیاری، به طور انتخابی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هدر رفتن ، تلف شدن ، از بین رفتن، ضایع شدن توضیح : در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/down - the - drain در مورد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

چسبِ زخم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مینِ زمینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به ظاهر، ظاهراً توضیح: در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/looking به عنوان معنی looking - نوشته شده: :having the ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کسی را دست انداختن توضیح: در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/put - someone - on به عنوان معنی عبارت put someone ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزمونِ دشوار more challenging آزمونِ دشوارتر most challenging دشوارترین آزمون توضیح: در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/e ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

در ارتباط با دربارۀ در موردِ در رابطه با مستند: در آدرس اینترنتی https://www. merriam - webster. com/dictionary/as far as در موردِ یکی از معانی as ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بهره برداری کردن از استفاده کردن از مستند: در آدرس اینترنتی https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/tap - into - sth به عنوان معنی عبار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

برای محکم کاری مستند: http://edmontonenglishschool - learningenglishonline. com/free - training/for - good - measure/

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

� در فروشگاه های بزرگ � ردیف توضیح: در فروشگاه های بزرگ مشتری، در بین راهروهای باریکی که دو طرف آن قفسه هائی از اجناس است حرکت می کند تا اجناس مورد ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پوشاندن یا مبهم کردن با ماده ای سفید رنگ مستند: در آدرس اینترنتی https://idioms. thefreedictionary. com/white out به عنوان یکی از معانی white out نو ...