پیشنهادهای Rana mirsalehi (١٢)
٣
٤ سال پیش
٦
butter : کره، روغن butter up : گول زدن، سر کسی را شیره مالیدن
٤ سال پیش
٣٣
صندلی جلوی ماشین
٤ سال پیش
٢٤
سیر بودن
٤ سال پیش
٨
نوش جان ( از زبان فرانسه وارد انگلیسی شده است )
٤ سال پیش
٣٦
چیزی نمونده که. . . نزدیکه که. . . برای مثال: I'm about to finish چیزی نمونده که تموم کنم.
٤ سال پیش
١٦
دارو، مواد مخدر
٤ سال پیش
٤١
در مکالمات محاوره ای برای بیان حرف هایی که در گذشته گفته شده، بجای said از was like استفاده میشه. I/she/he was like اینجوری گفتم/ گفت
٤ سال پیش
٢٠
اهمیت داشتن برای مثال: I dont give a damn اصلا برام مهم نیست، به درک
٤ سال پیش
٤٤
🔽مخالفت مودبانه معذرت میخوام ولی من مخالفم
٤ سال پیش
٩
پیش میاد ( در جواب عذرخواهی )
٤ سال پیش
٢٢
عاشق شدن ( از افعال عبارتی )
٤ سال پیش
١٩
یک دنیا ممنون یک میلیون ممنون