تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

butter : کره، روغن butter up : گول زدن، سر کسی را شیره مالیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

صندلی جلوی ماشین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

سیر بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

نوش جان ( از زبان فرانسه وارد انگلیسی شده است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

چیزی نمونده که. . . نزدیکه که. . . برای مثال: I'm about to finish چیزی نمونده که تموم کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دارو، مواد مخدر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

در مکالمات محاوره ای برای بیان حرف هایی که در گذشته گفته شده، بجای said از was like استفاده میشه. I/she/he was like اینجوری گفتم/ گفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اهمیت داشتن برای مثال: I dont give a damn اصلا برام مهم نیست، به درک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

🔽مخالفت مودبانه معذرت میخوام ولی من مخالفم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

پیش میاد ( در جواب عذرخواهی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عاشق شدن ( از افعال عبارتی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

یک دنیا ممنون یک میلیون ممنون