پیشنهادهای Setayesh-Arya (٤٢٧)
به معنای کسل کننده
رد پا. . . truck میشه کامیون نه این کلمه!
یه مثال جالب بلدم: !!!!!i can can a can with a can من میتونم باز کنم یه قوطی رو با یه قوطی باز کن{در باز کن} پس به معنای1 ) توانستن 2 ) قوطی یا کنسرو ...
flesh میشه گوشت نه flash!!!!!!!!!
اقدام - تلاش - کوشش کردن
رسیدگی کردن به
مثال جالب: i saw a saw that saw a saw یعنی من دیدم یک اره را که می بره یک اره دیگر را 1 ) اره 2 ) بریدن 3 ) گذشته فعل see به معنای دیدن
محاکمه
توضیحی برای پیدایش این کلمه: villaعبارت بود از مزرعه ای کوچک و ساختمان هایش. اتصال چنین ساختمان هایی یک village ( روستا ) را تشکیل دادو فردی که در چن ...
این کلمه به معنی دستمزد و معمولا به صورت هفتگی یا روزانه در ازای کار به فرد پرداخت می شود اما salary به معنی حقوق، مواجب و به پولی اشاره میکنه که به ...
هیت یعنی آهنگایی که همه گیر میشن، یا مردم خیلی زمزمه میکننشون و تو ماشینا زیاد پخش میشن )
درخواست کردن
شرایط - اوضاع
فرق Vegetarian و Vegan این است که vegetarian به شخصی اطلاق می شود که فقط گوشت نمی خورد ولی Vegan به شخصی اطلاق می شود که علاوه بر گوشت، محصولاتی که ا ...
تقاضا نامه/درخواست
انتخاب کردن
chill out bro خونسرد باش داداش!!!!
ثابت شد. معلوم شد
به چشم حقارت به کسی نگاه کردن
پرسه زدن
آزرده خاطر شدن/رنجیده شدن/دلخورشدن
کدینگ. . . بچه لُر اگر چه" لیسانس"داره اما همیشه "مجرد" می مونه ( ( لیسانس، مجرد
striped به معنای مخطط و راه راه است نه stripped!!!!!!!!!!!!!!
مردمک چشم
مثال:not the slightest idea کوچکترین چیزی نمی دانست ( یعنی هیچی نمیدونست )
بانمک/بامزه !what a cute little puppy چه سگ کوچولوی بامزه ای!
وحشتناک - افتضاح - خیلی بد
دوستان لطفا دقت کنید اطلاعات اشتباه ندید story یعنی داستان ولیstorey یعنی طبقه. . . هردو واژه اسم هستند
به معنای {فقط}
این اصطلاح برای افرادی بکار می رود که مدت زیادی را صرف تماشای تلوزیون و یا بازی های رایانه ای می کنند.
ساطع کردن
جزء - عامل اصلی - عنصر
نارضایتی
program در انگلیسی آمریکایی و programme در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود
1 ) کسب کردن 2 ) سود
pupil یعنی دانش آموز ولی از student بیشتر برای اشاره به دانشجو استفاده می شود
other stuff like this یه چیزی تو این مایه ها
تامین بودجه کردن - امور مالی
گرفتار شدن در چیزی یا مشکلی
دچار شدن، متحمل شدن
. . . Get rid of خلاص شدن از شر چیزی یا کسی
you can not deceive me by telling substory نمیتونی با ننه غریبم بازی خرم کنی!
از بین بردن
مترادفyou're kidding به معنای نه بابا، شوخی میکنی!
تعطیل کردن، بیخیال شدن
جنس، چیز، وسیله
means necessary=vital=essential=significant=crucial
قطعا
به نتیجه رسیدن در کاری
لایحه the bill to pass لایحه تصویب شود