تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در کارها یا پروژه های گروهی به شخص یا اشخاصی گفته می شه که همکاریشون با دیگر اعضای گروه کمه و یا حتی اصلاً هیچ همکاری ای نمی کنن. برای همین، در آخر پ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روال بودنِ کار، رونق

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکاندنِ خاکستر سیگار. He knocked the ash from his cigarette. او خاکستر سیگارش را تکاند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[اجاقِ برقی] صفحه

پیشنهاد
٠

بازده خوب، پاداش مناسب، نتیجه مطلوب

پیشنهاد
٠

عرق کسی را در آوردن دمار از روزگار کسی درآوردن میدان را بر کسی تنگ کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجازه استفاده چیزی را به دست آوردن اختیار چیزی را به دست آوردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. عمق، ژرفا؛ عظمت، وسعت؛ حدت، شدت 2. اندیشه ژرف، حکمت، خرد 3. احاطه، تبحر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاطعانه با قاطعیت به طورِ قطع آشکارا به وضوح به نحوِ بارزی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. به طورِ رمانتیکی، به طرزی رمانتیک 2. به طورِ عاشقانه ای، عاشقانه 3. با حالتی رویایی، به طورِ خیال انگیزی، به طرزِ دلربایی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( به طعنه ) آدمِ مرفه ستیز، آدمِ ضدِ ثروت، آدمِ مردمی نما، خَلقی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( به طعنه ) مرفه ستیزی، ضدیت با طبقه ثروتمند، مردمی نمایی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتشین مزاجی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشمگینانه خشم آلود غضب آلود با خشم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با شک و تردید با دودلی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طورِ مقاومت ناپذیری به طرزِ غیر قابل کنترلی به شدت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طورِ نامربوطی به طورِ بی ربطی بی مناسبت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طرزِ علاج ناپذیری به طورِ چاره ناپذیری به صورتی درمان ناپذیر به طورِ غیر قابل جبرانی به نحوِ جبران ناپذیری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرخوشی، بی خیالی، شنگولی، شاد و شنگول بودن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با حالتی شاد، شاد و شنگول، بی خیال

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( به تحقیر ) آدمِ دورو، آدمِ مزور

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با رنگ های تند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. به رنگِ قرمز 2. به طرزِ هولناکی، به طرزِ وحشتناکی، به طرزِ تکان دهنده ای

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طرزِ مطبوعی، به صورتی دلپذیر، خیلی زیبا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرفتار غمِ فراق، فراق زده، اسیرِ هجران، مهجور؛ دل سوخته، دل شکسته

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حراف

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پُرگویی، پرحرفی، وراجی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با پرحرفی، با پُرگویی، با وراجی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[لباس] به تن آزاد بودن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. [بستن، گرفتن و غیره] شُل، شُل و وِل؛ آزادانه 2. با مسامحه، بدونِ دقتِ زیاد، به طورِ سرسری 3. تقریباً، کمابیش

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( گیاه شناسی ) کُرکِ شکاعی، کُرکِ خارِ پنبه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرف خصوصی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشن شده با نور لامپ

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذاشتن که چیزی بیفتد؛ ( مجازی ) [حرف، راز] از دهانِ کسی پریدن، گفتن، فاش کردن، رو کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی تقصیر، بی ایراد، بی عیب، عاری از خطا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طرزی غیر قابل سرزنش؛ به طرزی بی نقص، بدونِ ایراد، بدونِ خطا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اهلِ فکر، اهلِ اندیشه، متفکر 2. متفکرانه، اندیشمندانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماتم گرفتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پای کَن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این ترکیب رو حین ترجمه یک متن زیست شناسی دیدم و فهم و ترجمه اش برام خیلی دشوار بود. آن چه که فهمیدم رو در اینجا می نویسم. اگر معادل ها یا تعریف های د ...

پیشنهاد
٠

پروتئین کیناز فعال شده با میتوژن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیناز چسبندگی موضعی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

چسبندگی موضعی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

لانه زنبور

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

قوزی، قوزدار

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پر فراز و نشیب پر از بلندی و پستی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ادبی ) هجویه، هجو

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قسمت قسمت، بخش بخش؛ جزوه جزوه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به لهجه ای که کلمه ها و جمله ها در اون روشن و دقیق بیان می شن می گن: Cut - glass accent می شه گفت: لهجه خوش آهنگ لهجه بی عیب و نقص لهجه شفاف و شمرده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسابقه ی هواپیمابری