پیشنهادهای یسنا نظری پور (٥٤)
پست رایگان؛ پست معمولی
تایید، رضایت یا توافق نهایی را جلب کردن
در بازاریابی= کسی که کیفیت محتوا رو فدای کمیت می کنه https://www. gelato. com/en - US/blog/content - pollution - what - it - is - and - why - it - ma ...
ثابت نموندن, مدام تغییر کردن
زورگیری مجازی, زورگیری سایبری
دو انگشت ( یا بیشتر ) رو روی صفحه نمایش به هم نزدیک یا دور کردن. معمولا برای بزرگنمایی یا کوچکتر کردن تصویر درون صفحه استفاده می شود.
تبلیغات میانپخش ( تبلیغی که وسط پخش ویدئو میاد )
از کار بی کار کردن
برای تاکید بر اینکه چیزی اونطور که باید یا اونطور که فکرشو میکردین خوب نیست: مثلا بنظرمن باگفتن "متاسفانه" یا. . میشه در فارسی این تاکید رو رسوند.
به بهترین شکل ممکن انجامش دادین؟
محتوای بی کیفیت
ناهار کاری رایگان ( A seminar offered during a free lunch )
طرحواره اطلاعات
موانع رو کنار بزنین
لینک مرده ( لینک غیرقابل دسترس )
تله کلیک
مشتری محور
صریح بودن, رک و راست بودن
روش های سنتی, رسانه های سنتی ( در بازاریابی )
محتوای نگهدارنده ( محتوایی که باعث میشه بازدیدکننده وبسایت شما بعد از مدتی بخواد دوباره به وبسایتتون سربزنه یا مدت زمان بیشتری تو وبسایت بمونه )
تقویم محتوا ( تقویمی که در بازاریابی دیحیتال به برنامه ریزی در نشر بهتر محتوا کمک می کنه )
روانه کردن محصول ( به بازار )
به کاری چسبیدن - کاری رو باهمه وجود انجام دادن
بغل به بغل
معنی عامیانه در دیکشنری کمبریج: به سرعت افزایش یافتن, بزرگ شدن: to grow in size, or increase in number or level, very quickly: David has really sho ...
جلو زدن
یادش بخیر!
بسترها
قابل ردیابی - قابل پیگیری
مرکز توجه قرار گرفتن, موضوع اصلی بودن
بی پرده و رک و راست ( در unfiltered response )
could halo on the brand: در بیزینس: اعتبار بخشیدن
هرکاری از دستتون برمیاد انحام بدین, از انجام هیچ کاری فروگذاری نکنین
کاملا ( چیزی یا کسی را ) تحت کنترل داشتن
گفتاری, شفاهی, دهان به دهان ( نقل موضوع یا داستانی از طریق بیان گفتاری بین دو نفر )
طرزکار چیزی رو یادگرفتن, از چیزی سردرآوردن
•به بطن چیزی/کاری رفتن •از زیر و بم چیزی سر درآوردن
لیست بلندبالا
ارتقادادن, تقویت کردن, بهتر کردن
Return On Investment : بازگشت سرمایه
خود باوری, عزت نفس
آدم سرزنده, آدم دلشاد
شیرفهم کردن چیزی به کسی, قبولوندن یا فهموندن مسئله ای به کسی: to manage to make someone "understand" or "believe" something
ارزیابی کردن, امتحان کردن, ماشینی رو قبل از خرید تست کردن
به هم زدن، وقفه ایجاد کردن ( در کسی ) : توجهشو جلب کردن
be mindful of= حواستون به. . . بودن
مورد ستاره دار
پذیرای کسی یا چیزی بودن
فقط یه نمونه کوچیک بودن ( از کل مسئله )
واضح یا اصلاح کردن یک نظریه یا روش