دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٦,٣٩٧
رتبه
رتبه در دیکشنری
٥٧٤
لایک
لایک
٥٤١
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢٨

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٤
رتبه
رتبه در بپرس
٤,٦١٣
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١ روز پیش
دیدگاه
٠

• گردهمایی بخش فروش یک شرکت ( در مورد سیاست های، رویه های فروش، مشوق ها، یکی از محصولات یا خدمات شرکت و . . . )

تاریخ
٢ روز پیش
دیدگاه
٠

• مکانی که مشاغل می توانند دفاتر یا اتاق هایی را برای جلسات، رویدادها و غیره اجاره کنند. • مکانی که شخص برای به امکاناتی از قبیل اینترنت، پرینتر و ...

تاریخ
٥ روز پیش
دیدگاه
٠

• این یکی یا اون یکی • هم این و هم اون ( دیگری ) توضیح: زمانی که می خواهید دو گزینه ممکن را ارائه دهید می توانید از این عبارت استفاده کنید. Eg: ...

تاریخ
٥ روز پیش
دیدگاه
٠

• ( معنی لغوی ) درمان آرام • ( معنی مفهومی ) روش درمانی ای که تهاجمی نباشد. ( مثل ماساژ، شن گرم، آب درمانی، استفاده از عناصر طبیعی و خلاصه هر روشی ...

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

Eg: I didn't want to play gooseberry with you and Bev. نمی خواستم مزاحم ( خلوت یا لاو ترکوندن ) تو و بِو باشم.

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He stood bang in my way.
دیدگاه
٠

او دقیقا/صاف ( مث دستِ خر 🤣 ) سر راه من واستاده بود.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
They were banging on the door.
دیدگاه
٠

آنها محکم در رو می کوبیدند. ( در زدن با شدت منظورشه )

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The gun banged.
دیدگاه
٠

تفنگ شلیک کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
She banged me on the head.
دیدگاه
٠

او با خشونت به سرم ضربه زد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He banged the drum.
دیدگاه
٠

او طبل را ( با شدت و صدای بلند ) کوبید.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.