اسم با حرف ت - صفحه 2

در گویش مازندران شکوفه انار

دختر پهلوان، دختری که قادر و توانا باشد

ترکیب دو اسم توان و دخت ( نیرو و دختر )، ( توان، دخت = دختر )، دختری که نیرومند و توانا باشد

توحید، الف اسم ساز ) منسوب به توحید، ← توحید، و

ماه ترک

خورشید، اشعه ی خورشید، برخورد و ملاقات، ( کردی، tušyār )، به معنی خورشید

بانوی یگانه

شما دو گروه تکذیب می کنید

تیتی ( شکوفه ) + سا ( مانند )، مانند شکوفه، کنایه از زیبایی و طراوت

گیلکی مرکب از تی تی ( شکوفه ) + گل

گیلکی شکوفه انار

نور چشم مادر

چشم آرام

ماه چشمان

دختری که چشمانی با محبت دارد

چشمانم برایش

تیدا، دختر خورشید، زاییده خورشید، دهتر زیبارو، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده

ملکه و سرور گل ها

پرتو و درخشش خورشید

گل خالص، گل ناب، [تیسا ( در طبری ) خالی، گل] ( به مجاز ) گلِ خالص، [تیسا ( در طبری ) خالی + گل] ( ب ...

مرکب از تیسا ( خالص )، ناز ( زیبا )، در گویش مازندران مرکب از تیسا ( خالص ) + ناز ( زیبا )

نوش تو

تیوان، توانا، الف نسبت ساز )، منسوب تیوان، ← تیوان

افسر پادشاهان، تاج شاهان، گیاهی گیاهی زینتی از خانواده آلاله با گلهای زیبای واژگون

افسر پادشاهی، تاج پادشاهی

ملکه، شاهزاده خانم

آن که چون تاجی در رأس گلها است، زیبا

آن که چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا

منسوب به تاج

کشتزار

پرستار، دایه

تورنگ، تذرو، قرقاول، ( = تورنگ، قرقاول ) پرندهای از خانوادهی ماکیان با سری که کاکل گوشتی دارد، دم د ...

نام همسر اکتای قاآن مغول

گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد

نام نوعی درخت که در مناطق مرطوب می روید، ( مازندرانی ) ( = توسا ) درختی بلند و جنگلی، توسه، توسا، د ...

ستودنی و قابل ستایش

نام فرشته ای است که بر ستوران موکل است و تدبیر و مصالحی در روزهای تیر به او تعلق دارد

تنها، ( به مجاز ) یکتا و یگانه، ( طبری )، خالی، واحد، در گویش مازندران خالص

آنچه در خواب دیده می شود، رؤیا

پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در ...

نوعی پرنده صحرایی، توکا، ( مازندرانی ) ( = توکا )، ← توکا

چشم قهوه ای تیره یا مشکی

ماه صبحگاهان، ماه شرح شفق، ماه سپیده دمان، ( ترکی )، ( اَعلام ) نام شهری در کلامسی در ایالت نیور فر ...

آشفتگی

نام نوعی درخت افرا

نام دو ستاره است

یار و شریک، ( ترکی ـ فارسی ) [تاش = داش ( پسوند ترکی که شرکت، مصاحبت یا همراهی را می رساند، معادل پ ...

دارای فروغ و پرتو، تابان، درخشان، جذاب، ( مجاز ) خوب و ارزشمند، جذاب و شاخص، روشن و درخشنده، ( به م ...

درخشان، تابنده، نورانی

کلاه نمادین که توسط پادشاهان و ملکه ها بر سر گذاشته میشود

تیره، تار، تاریک، [تار ( = تارک )، تارک سر، فرق سر، ان ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به تار، تارک، ( به م ...

گداخته، پیچیده، درخشنده و تابناک، روشن، نوعی پارچه ابریشمی

یادآوری و بخاطر آوردن در ذهن

قرقاول

ساکن و آرام قرار دادن کسی را

ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز، پارسایی، ( عربی، تقوی ) نگه داشتن خود از گناه و اطاعت ...