پرسش خود را بپرسید

معانی مختلف واژه Drop

تاریخ
٢ ماه پیش
بازدید
٤٤

معنی های مختلف واژه

 Drop

١٠,٧٥٩
طلایی
٩
نقره‌ای
٢٣
برنزی
٢٨٩

١ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:
  1. رها کردن یا افتادن:

    She accidentally dropped her phone on the floor. (او به اشتباه گوشی خود را روی زمین رها کرد.)

  2. کاهش:

    There has been a drop in temperature over the past few days. (دما در چند روز گذشته کاهش یافته است.)

  3. قطره:

    He felt a raindrop on his face. (او یک قطره باران را روی صورتش حس کرد.)

  4. صدا:

    I could hear the constant drop of water in the leaky faucet. (من می‌توانستم صدای مداوم قطره آب از شیر نشسته را بشنوم.)

  5. تحویل دادن:

    I'll drop the package off at your house on my way home. (من بسته را روی راه خانه‌ات تحویل می‌دهم.)

  6. تخلیه کردن:

    He decided to drop his old habits and start a healthier lifestyle. (او تصمیم گرفت عادات قدیمی خود را ترک کند و به یک سبک زندگی سالم تر بپردازد.)

  7. کاهش قیمت:

    The company decided to drop the prices to attract more customers. (شرکت تصمیم گرفت قیمت‌ها را کاهش دهد تا بیشتر مشتری جلب کند.)

  8. بیشترین میزان:

    She won the competition by a long shot, with the highest score ever recorded— a real drop in the bucket. (او با بالاترین امتیاز ثبت‌شده تاکنون، رقابت را به راحتی برنده شد - یک کسر کوچک از آب دریا.)

٦٤,٣٠٠
طلایی
٤٨
نقره‌ای
٣٥٤
برنزی
٥٧٠
تاریخ
٢ ماه پیش

پاسخ شما