انجیره

لغت نامه دهخدا

انجیره. [ اَ رَ / رِ ] ( اِ ) انجیر. ( برهان قاطع ). انجیر که میوه انجیربن باشد. ( ناظم الاطباء ). تین. ( مؤید الفضلاء ) :
در لبت صدهزار دل گم شد
همچو گاورسها در انجیره.
شرف الدین شفروه ( از انجمن آرا ).

انجیره. [ اَ رَ / رِ ]( اِ ) ناوچه مقعد و سوراخ کون. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). سوراخ مقعد. حلقه دبر. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). حلقه دبر. ( فرهنگ سروری ). دره مقعد. ( شرفنامه منیری ) ( مؤید الفضلاء ). سوراخ کس زنان و حلقه کون. ( از شعوری ج 1 ورق 129 ). دبر. اِست :
هر که شد کون پرست بر خیره
تیز یابد عوض ز انجیره .
سنایی.
اگر چه بدسگال آستانت
بغایت سخت چشم و خیره باشد
ولی تا بنگرد از انتقامش
بدامش خرزه در انجیره باشد.
شمس فخری.
|| آلات و اسباب مسافر. ( ناظم الاطباء ).

انجیره. [ اَ رَ / رِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش بستک شهرستان لار با 439 تن سکنه. آب آن از چشمه و باران و محصول آن خرما و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

انجیره. [ اَ رَ / رِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان شیراز با 244 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و انگور است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

انجیره. [ اَ رَ / رِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش زرقان شهرستان شیراز با 190تن سکنه. آب آن از رودخانه سیوند و محصول آن غلات ، چغندر و میوه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

انجیره. [ اَ رَ / رِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش میرجاوه شهرستان زاهدان با 150 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، ذرت و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

انجیره. [ اَ رَ/ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر با 343 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و حبوب و صیفی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی از تیر. گزنه ها جزو دست. توتها که بلندیش تا ۱۲ متر میرسد و بر خلاف توت یک پایه است و گلهای نر و ماده اش بر روی یک درخت است تین .
ده از دهستان سامن شهرستان ملایر ٠ آب از رودخانه ٠ محصول : غلات و حبوب و صیفی

فرهنگ عمید

۱. سوراخ.
۲. سوراخ معقد.

پیشنهاد کاربران

انجیره انجیرک انجیر دان انجیران نام دهها روستا در ایران است این کلمه دارای معانی رکیک و زشت است ولی چون در نامگذاری مناطق وروستاها در ایران اولویت با اب است به معنای منطقه ای است که ابش از شکاف بیرون می اید وابدا به معنای درخت انجیرنیست.

بپرس