خانه ابراهیم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خانه ابراهیم (قرآن). آیاتی از قرآن کریم بیان گر آن است که ملائکه و ماموران الهی همراه با سلام و بشارت بر ابراهیم علیه السّلام بر خانه آن حضرت وارد شدند.
"ولقد جاءت رسلنا ابرهیم بالبشری قالوا سلـمـا... • قالوا... رحمت الله وبرکـته علیکم اهل البیت.. فرستادگان ما(فرشتگان ) برای ابراهیم بشارت آوردند گفتند: «سلام!». .. • گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجب میکنی؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است چرا که او ستوده و والا است! "فرستاده های ما نزد ابراهیم آمدند در حالی که حامل بشارتی بودند" (و لقد جاءت رسلنا ابراهیم بالبشری).همانگونه که از آیات بعد استفاده می شود این فرستادگان الهی همان فرشتگانی بودند که مامور درهم کوبیدن شهرهای قوم لوط بودند، ولی قبلا برای دادن پیامی به ابراهیم علیه السلام نزد او آمدند.در اینکه این بشارتی که آنها حامل آن بودند چه بوده است، دو احتمال وجود دارد که جمع میان آن دو نیز بی مانع است: نخست بشارت به تولد اسماعیل و اسحاق ، زیرا یک عمر طولانی بر ابراهیم گذشته بود و هنوز فرزندی نداشت، در حالی که آرزو می کرد فرزند یا فرزندانی که حامل لوای نبوت باشند داشته باشد، بنا بر این اعلام تولد اسحاق و اسماعیل بشارت بزرگی برای او محسوب می شد.دیگر اینکه ابراهیم از فساد قوم لوط و عصیانگری آنها سخت ناراحت بود، هنگامی که با خبر شد آنها چنین ماموریتی دارند، خوشحال گشت.
پذیرایی ابراهیم از فرشتگان
ابراهیم علیه السّلام از مهمانان وارد بر خانه خویش با گوساله ای بریان شده پذیرایی نمود."ولقد جاءت رسلنا ابرهیم... فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• قالوا... رحمت الله وبرکـته علیکم اهل البیت.. "بهر حال: " هنگامی که رسولان بر او وارد شدند، سلام کردند" (قالوا سلاما) " او هم در پاسخ با آنها سلام گفت" (قال سلام) " و چیزی نگذشت که گوساله بریانی برای آنها آورد" (فما لبث ان جاء بعجل حنیذ) " عجل" به معنی گوساله، و" حنیذ" به معنی بریان است، و بعضی احتمال داده اند که حنیذ هر نوع بریان را نمی گیرد بلکه تنها به گوشتی گفته می شود که روی سنگها می گذارند و در کنار آتش قرار می دهند و بی آنکه آتش به آن اصابت کند نرم نرم بریان و پخته می شود.اما در این هنگام واقعه عجیبی اتفاق افتاد و آن اینکه ابراهیم مشاهده کرد که میهمانان تازه وارد دست بسوی غذا دراز نمی کنند، این کار برای او تازگی داشت و به همین دلیل احساس بیگانگی نسبت به آنها کرد و باعث وحشت او شد (فلما رآ ایدیهم لا تصل الیه نکرهم و اوجس منهم خیفة).این موضوع از یک رسم و عادت دیرینه سرچشمه می گرفت که هم اکنون نیز در میان اقوامی که به سنتهای خوب گذشته پایبندند وجود دارد، که اگر کسی از غذای دیگری تناول کند و به اصطلاح نان و نمک او را بخورد، قصد سویی در باره او نخواهد کرد. و به همین دلیل اگر کسی واقعا قصد سویی نسبت به دیگری داشته باشد سعی می کند نان و نمک او را نخورد، روی این جهت ابراهیم از کار این مهمانان نسبت به آنها بد گمان شد و فکر کرد ممکن است قصد سویی داشته باشند.رسولان که به این مساله پی برده بودند، بزودی ابراهیم را از این فکر بیرون آوردند و" به او گفتند نترس ما فرستادگانی هستیم بسوی قوم لوط" یعنی فرشته ایم و مامور عذاب یک قوم ستمگر و فرشته غذا نمی خورد (قالوا لا تخف انا ارسلنا الی قوم لوط).
ترس ابراهیم
خوف ابراهیم علیه السّلام در خانه خویش از مهمانان وارد بر خود، در پی خودداری آنان از خوردن غذا بیمناک شد."ولقد جاءت رسلنا ابرهیم... فما لبث ان جاء بعجل حنیذ• فلما رءا ایدیهم لا تصل الیه نکرهم واوجس منهم خیفة... • قالوا... رحمت الله وبرکـته علیکم اهل البیت.. "همین که دید دستشان به گوساله بریان نمی رسد بدش آمد و در خود از آنان احساس ترس کرد، و تعبیر" دستشان به گوساله بریان نمی رسد" کنایه است از اینکه دست خود را به طرف آن دراز نکردند ، و خلاصه از آن گوساله نخوردند و این رفتار خود علامت دشمنی و نشانه شری است که شخص وارد می خواهد به صاحب خانه برساند. و کلمه" نکرهم" و همچنین" انکرهم" یک معنا دارد و آن این است که از آنچه از آنان دید، بدش آمد و آن را رفتاری غیر معهود دانست. و فعل " اوجس" ماضی از باب افعال (ایجاس) است و ایجاس به معنای خطور قلبی است، راغب در این باره گفته است: ماده" وجس" به معنای صدای آهسته است، و کلمه" توجس" که مصدر باب تفعل است به معنای آن است که کوشش کنی تا صوت آهسته ای را بشنوی، و کلمه" ایجاس" که مصدر باب افعال است به معنای پدید آمدن چنین چیزی در نفس آدمی است و به این لفظ در قرآن کریم آمده که فرموده است: " فاوجس منهم خیفة"، پس بنا بر این" وجس" بطوری که گفته اند، حالتی است که بعد از هاجس (صوتی آهسته) در دل پیدا می شود و نفس آدمی آن را در خود ایجاد می کند، - چون ابتدا این حالت درونی و تفکر قلبی از آن صوت آغاز شد- پس" وجس" حالتی است که نفس بعد از هاجس آن را در خود پدید آورد" و هاجس" صدایی آهسته است و واجس آن خاطره ای است که در دل پیدا می شود، این بود گفتار راغب با مختصر اضافاتی از ما .پس بنا بر این، جمله مورد بحث از باب کنایه است گویا خیفه که خود نوعی از ترس است بی خبر از صاحب دل در دل او رخنه کرده و گوش دل، صدای آهسته آن را شنیده، و حاصل مقصود این است که ابراهیم علیه السّلام در دل خود احساس ترس کرد و به همین جهت فرشتگان برای اینکه آن جناب را ایمنی و دلگرمی داده باشند گفتند: " لا تخف انا ارسلنا الی قوم لوط".و معنای آیه این است که ابراهیم علیه السّلام بعد از آنکه آن گوساله بریان را جلو فرشتگان گذاشت، دست میهمانان را دید که به غذا نمی رسد مثل اینکه نمی خواهند نان و نمک او را بخورند (و این خود نشانه دشمنی و شر رسانی است) لذا در دل خود احساس ترس از آنها کرد، فرشتگان برای اینکه او را ایمنی و دلگرمی داده باشند گفتند: مترس که ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم. آن هنگام ابراهیم علیه السّلام فهمید که میهمانانش از جنس فرشتگانند که منزه از خوردن و نوشیدن و امثال این اموری که لازمه داشتن بدن مادی است می باشند و برای امری عظیم ارسال شده اند.
ترس ابراهیم و عصمت
...

پیشنهاد کاربران

بپرس