شیخ خزعل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شیخ خزعل یا شیخ خزعل الکعبی ملقب به معزالسلطنه و سردار اقدس، دارای نشان شوالیه امپراتوری بریتانیا، شیخ و رئیس قبیله مُحَیْسِن بنی کعب (از ۱۳۱۵هـ ق. تا ۱۳۴۳ق/۱۳۰۳ش) و سال ها فرمانروای محمره (خرمشهر) بود. او پس از سال ها تاخت و تاز و حکمرانی در دوره قاجار و برقراری روابط مختلف با دولت بریتانیا، نهایتا توسط رضاخان پهلوی تبعید و کشته شد.
شیخ خزعل از قبیله اعراب بنی کعب خوزستان از تیره فرعی محسین و پسر سوم حاج شیخ جابرخان نصرت الملک حکمران محمّره بود که در ۱۲۸۰هـ ق. از مادری به نام نورا خانم دیده به جهان گشود. شیخ خزعل القاب نصرت الملک، معزالسلطنه، سردار قدس، سردار ارفع و رتبه امیرتومانی و همچنین از دولت انگلستان و حکومت هند نشان ها و فرمان های مهم نظامی داشت و به رتبه امیر نویانی هم نایل شده بود.پدرش شیخ جابرخان نصرت الملک بنیان گذار مشایخ بنی کعبه پسر حاج یوسف بود. شیخ جابر پس از شکست ایران از انگلیس در جنگ خرمشهر در ۱۲۷۳هـ ق./۱۸۵۸م. از هواخواهی دولت ایران دل برکند و با بریتانیا روابط دوستانه برقرار کرده رسما تحت الحمایه آن دولت شد و بدین ترتیب حاکمیت محلی خود را مستقیما در زیر چتر حمایت انگلستان قرار داد، اما با همه این اوصاف نزد حکومت مرکزی ایران نیز عزیز و محترم بود و ناصرالدین شاه قاجار در ۱۲۸۴هـ ق. طی فرمانی از او ابراز رضایت و خشنودی کرده و او را از میرپنجی به رتبه سرتیپ اول ارتقاء داد. نکته قابل ذکر آن است که دولت مرکزی به خوبی آگاه بود که حاجی جابرخان و اولادش ظاهرا مطیع دولت مرکزی هستند و مالیات می دهند و عنوان سرحدداری دارند.
به قدرت رسیدن شیخ خزعل
از شیخ جابرخان نصرت الملک چهار پسر باقی ماند به نام های: شیخ محمد، شیخ مزعل، شیخ سلیمان و شیخ خزعل؛ که پس از مرگ پدرشان در ۱۲۹۸م، از میان چهار برادر، شیخ محمد و شیخ مزعل بر سر جانشنی پدر اختلاف داشتند و با یکدیگر درافتادند. شیخ محمد که پسر بزرگ تر بود، در مقابل عشیره کاری از پیش نبرد و چون آنان مزعل را می خواستند شاه نیز لقب نصرت الملک را که از آن شیخ جابر بود، به مزعل داد. سرانجام شیخ مزعل به عنوان جانشین پدر انتخاب شد.شیخ مزعل پس از به قدرت رسیدن، با برادر کوچک ترش خزعل که نزد او می زیست، بدرفتاری می کرد. در نتیجه، این دو برادر به یکدیگر بدگمان بودند. شیخ مزعل هم همانند پدر روابط دوستانه ای با انگلستان برقرار کرد، در حالی که دم از طرفداری حکومت مرکزی ایران نیز می زد، اما دیری نپائید که روابط وی با دولت انگلستان به تیرگی گرایید. علت این امر رقابت با کمپانی لینچ در امر بازرگانی در رود کارون و مداخله نایب کنسول انگلیس و شکایت مزعل به دولت مرکزی بود، اما پس از مدتی شیخ خزعل با تحریکات انگلیس وارد صحنه رقابت با برادر شد. تا اینکه پس از ده سال روابط ظاهری با هم، در سال ۱۳۱۵هـ ق. توانست به همراه چند تن از غلامانش، شیخ مزعل خان معزالسلطنه را هنگامی که سوار کشتی خود می شد، با تیر تفنگ از پای درآورد.شیخ خزعل پس از قتل برادر خود شیخ مزعل، توانست قدرت را در دست بگیرد و در ۱۳۱۵هـ ق. حاکم محمره و اضافات آن گردد. او با اعمال خشونت و شدت عمل، مخالفت اعضای طایفه و حتی اغلب شیوخ عرب را خنثی ساخت.
شیخ خزعل و سردار اکرم
هنگامی که شیخ خزعل به حکومت رسید، عبدالله خان قراگوزلو پسر مصطفی خان اعتماد السلطنه، ملقب به سردار اکرم از سوی حکومت مرکزی به حکومت خوزستان منصوب شد. وی علیرغم اطلاع از اوضاع منطقه عملا با مسائل شیخ خزعل از قبیل نحوه انتخاب اجاره داران مالیات نواحی فلاحیه و جراحی روبرو گردید. حسین قلی خان نظام السلطنه، نواحی جراحی و فلاحیه را از حکومت مرکزی خریداری و زمین هایشان را به کشتکاران عرب اجاره داده بود و شیخ خزعل انتخاب و تعیین اجاره داران را حق خود می دانست، اما سردار اکرم این امر را قبول نکرد. بدین ترتیب اختلاف بین آنها آغاز شد. سردار اکرم برای مبارزه با شیخ خزعل به قبایل «بختیاری» تکیه ورزید و شیخ خزعل به همکاری قبایل «لر» دل بست، اما قبایل بختیاری در موقع حساسی که باید پشت سردار اکرم را می گرفتند، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردند و شرط همکاری را واگذاری ناحیه جراحی اعلام کردند. این امر و حمایت نکردن دولت مرکزی از سردار اکرم سبب شکست او از شیخ خزعل شد و در نتیجه از سمت خود معزول شد.
تثبیت قدرت توسط شیخ خزعل
...

دانشنامه آزاد فارسی

شیخ خَزعَل (خرمشهر ۱۲۴۰ـ تهران ۱۳۱۵ش)
شیخ خَزعَل
شیخ خَزعَل
شیخ خَزعَل
شیخ خَزعَل
شیخ خَزعَل
شیخ خَزعَل
شیخ خَزعَل
(ملقب به: معزالسلطنه و سردار اقدس) حاکم اعراب خوزستان، از خاندان آل بوکاسب، از تیره آل محین از طایفه بنی کعب. فرزند جابرخان. پدرش، ریاست قبیله و امارت خرمشهر (که در آن زمان مُحَمّره نامیده می شد) را داشت. بنابر مشهور، برادرش، شیخ مزعل، را کشت و به ریاست طایفه و حکومت خرمشهر رسید. او روابط نزدیکی با انگلیسی ها برقرار کرد و حفاظت از تأسیسات نفتی انگلستان در خوزستان را برعهده گرفت و در عوض از حمایت های سیاسی و مادی آن دولت بهره مند شد. در طول سال های جنگ اول و پس از آن از تأسیسات و منافع انگلستان در خوزستان و عراق حفاظت می کرد و با وجود فتاوای جهاد مراجع شیعه و اصرار آن ها، حاضر به همکاری با آنان بر ضد نیروهای انگلیسی نشد. او با دربار و دولت ایران روابط بسیار نزدیکی داشت و به دولت مرکزی مالیات می پرداخت و از مظفرالدین شاه القاب متعددی چون نصرت الملک ، معزالسلطنه ، سردار ارفع و سردار اقدس گرفت . خزعل حاکم بلامنازع خوزستان بود و همۀ حکام و مأموران دولتی در آن جا زیر نظر او کار می کردند. وی همچنین ارتش نیرومند و مجهزی متشکل از عشایر داشت . پس از آن که سیاست انگلستان بر ایجاد دولت متمرکز و قدرتمندی در ایران قرار گرفت ، دیگر نیازی به حمایت از متنفذان محلی ، ازجمله خزعل ، نبود. لذا با هماهنگی و موافقت قبلی ، رضاخان سردارسپه در ۱۳۰۳ش به خوزستان لشکر کشید و بدون هیچ گونه مقاومتی وارد خرمشهر شد و او را دستگیر کرد و به تهران آورد. خزعل طلاها، جواهرات و اشیای عتیقۀ خود را به خارج فرستاد و اموال غیرمنقولش را به فرزندان خود بخشید. او زندگی مرفه و مجللی در تهران داشت و سرانجام در ۱۳۱۵ش توسط گروهی از مأموران دولتی در منزلش در سن ۷۵سالگی به قتل رسید. وی مردی متنفذ، سیاست پیشه و بسیار ثروتمند بود و حرمسرای بزرگی داشت و زنان او را بالغ بر ۶۰ نفر دانسته اند.

پیشنهاد کاربران

بپرس