فارسی

/fArsi/

مترادف فارسی: ایرانی، عجم، پارسی، دری، فرس

برابر پارسی: پارسی

معنی انگلیسی:
persian, iranian, persian(language)

لغت نامه دهخدا

فارسی. ( ص نسبی ) منسوب به فارس که فارسیان و ممالک آنها باشد. ( منتهی الارب ). معرب پارسی. || ایرانی. ( حاشیه برهان چ معین : پارس ). فارس. عجم. رجوع به عجم وفارس شود. || پارسی. زبان فارسی ، که شامل سه زبان است : پارسی باستان ، پارسی میانه ( پهلوی و اشکانی )، و پارسی نو ( فارسی بعد از اسلام )، و چون مطلقاً فارسی گویند مراد زبان اخیر است. ( حاشیه برهان چ معین : پارس ). رجوع به فارسی باستان ، فارسی جدید و فارسی میانه و زبان فارسی شود. || ابن الندیم از عبداﷲبن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است : فهلویه ( پهلوی )، دریه ( دری )، فارسیه ( زبان مردم فارس )، خوزیه ( زبان مردم خوزستان )، و سریانیه. فهلویه منسوب است به فهله ( پهله ) نامی که بر مجموع شهرهای پنجگانه اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان دهند . دریه لغت شهرهای مداین است و درباریان پادشاه بدان سخن کنند و غالب آن لغت مردم خراسان و مشرق ایران و اهل بلخ است. فارسیه لغت موبدان و علما و امثال آنان است و آن زبان اهل فارس باشد. خوزیه زبانی است که ملوک و اشراف در خلوت خانه ها و بازی جایها و عیش گاهها و با حواشی بدان تکلم کنند. سریانی زبان ویژه اهل دانش و نگارش است . ( از الفهرست چ مصر ص 19 ).
- تمر فارسی ؛ نوعی از خرمای خوب است.
- خط فارسی ؛ خطی که امروز در نوشتن بوسیله ایرانیان بکار میرود و الفبای آن با الفبای بسیاری از کشورهای اسلامی و بخصوص ممالک عربی تقریباً یکی است. در تداول عام در برابر خط لاتین ( اروپایی )، فارسی گفته میشود.
|| ( اِخ ) یکی از مردم فارس . ( حاشیه برهان ). مقابل ترک و عرب. || زردشتی ، مخصوصاً زردشتی مقیم هند. ( حاشیه برهان ). به دین.

فارسی. ( اِ ) در اصطلاح بنایان ، مقسمی. ( از یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به مُقَسَّمی شود.
- فارسی بریدن ؛ مقابل راسته بریدن. بریدن آهن و تیر است بطوری که مقطع عمود بر طول آن نباشد. مورب بریدن.

فارسی. ( اِخ ) ابراهیم بن علی ، مکنی به ابواسحاق. از اعیان علم لغت و نحو بود. وی به بخارا آمد و مورد احترام واقع شد. فرزندان بزرگان و کاتبان به شاگردی نزد او رفتند و او تا پایان عمر در بخارا بود و در دیوان رسائل نیز سمتی داشت. شعر نیز میگفت. این شخص را ابومنصور ثعالبی در میان شعرای قرن چهارم و پنجم هجری نام برده و از تاریخ زندگانی او دقیقاً سخنی نگفته است. رجوع به یتیمة الدهر چ مصر ج 4 ص 75 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

خجندی ( امام ) ضیائالدین بن جلال الدین مسعود ( ف. هرات ۶۲۲ ه ق . ) اصل وی از شیراز بود ولی در جوانی به خراسان رفت و در خجند اقامت گزید و بدین جهت به خجندی معروف شد اما در اشعار خود پارسی ] تخلص میکرد .نسبش به سلمان فارسی میرسد . وی از شاعران مشهور قر. ۶ ه. و از شاگردان فخرالدین رازی بود و شرحی بر [ الحصول ] فخرالدین نوشته است او ملوک خانیه و خوارزمشاهیان را ستوده است و از جمله ممدوحانش بیغوملک از آل افراسیاب و علائالدین محمد بن تکش خوارزمشاهاند .
( صفت ) ۱ - اهل فارس پارسی ۲ - زبان ایرانی .
خلیج

فرهنگ معین

(ص نسب . ) ۱ - پارسی ، ایرانی . ۲ - زبان مردم ایران . ، ~ امروز فارسی رایج زمان حال . ، ~ باستان زبان دورة هخامنشیان . ،~ دَری زبان سده های سوم تا ششم هجری و زبان رایج افغانستان . ، ~ میانه زبان فارسی دورة اشکانی و ساسانی . ۳ - نوعی بُرش چوب در نج

فرهنگ عمید

۱. زبانی از شاخۀ زبان های هندوایرانی که در ایران، افغانستان، و تاجیکستان رایج است.
۲. از مردم استان فارس.
۳. هریک از زردشتیان ساکن هند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فارسی (ابهام زدایی). واژه فارسی ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: ادبیات فارسی• زبان فارسی، زبان فارسی یا پارسی زبان تکلم عده ای از ایرانیان و عده ای از ساکنان آسیای مرکزی• تذکره نویسی فارسی، تذکره های مشتمل بر شرح حال شاعران فارسی• بت در ادبیات فارسی، استعمال واژه بت در ادبیات فارسی• بخت در ادبیات فارسی، غالباً به معنی سرنوشت و نصیبِ از پیش تعیین شده و دارای کاربرد در ادبیات فارسی• حسان در ادبیات فارسی، یکی از نمادهای تبحر در شاعری ، فصاحت و بلاغت• خسروپرویز در ادبیات فارسی، توصیف خسروپرویز در ادبیات فارسی• ترجمه فارسی در دوره معاصر، ترجمه از زبان های دیگر به زبان فارسی در دوره معاصر اشخاص و اعلام• تقی الدین فارسی، تقی الدین فارسی، ابوالخیر محمد بن محمد، ریاضیدان، منجم، پزشک، ادیب و شاعر ایرانی قرن دهم• پولس فارسی، پولس ایرانی، حکیم و منطقی عهد ساسانی• ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری، کرخی نویسنده کتاب مسالک الممالک• فارسی نیشابوری، ابوالحسین عبد الغافر فارسی نیشابوری (۴۵۱- ۵۲۹ ق)، از محدثین و فقها
...

دانشنامه عمومی

فارسی (هرات). فارسی ( به لاتین: Farsi ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت هرات واقع شده است. [ ۱] فارسی ۲٬۲۷۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس فارسی (هرات)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

دری

مترادف ها

persian (صفت)
پارسی، ایرانی، فارسی

فارسی به عربی

فارسی

پیشنهاد کاربران

متولی زبان فارسی کیه؟
غرب گرائی ( گدائی ) تاریخشان وزبانشان را به بیگانگان میسپرن وازنگارش تاریخ وزبان وکلمات وهمی میسازند تا به عظمت بادکنکی میرسند!
نه به فرهنگ وعادات وتاریخ واقعی آشنائی دارند نه مُسلط به جزئیات اقوام ایران هستند بلکه غارتگر بودند وهستند وبرای چاپیدن به هر دری میزنن.
...
[مشاهده متن کامل]

تاریخ وزبان را باید صاحبان اصلی بهش رسیدگی وتحقیق صادقانه بپردازند نه غریبها وغربیها ومزدوران وجاهلان وغرب پرست.
اگه واقعاً "پارثی" هستی!
به واژه متولی رجوع کنید.
ادامه دارد. . .

از اقای "فرتاش" خیلی سپاسگزارم؛ چونکه دارد کمکم کند ( بدون هماهنگی ) تا مفاهیم ومعانی واژها "فارسی کهن" با "کلمات عربی قرآنی" جدا بشن ومتمایز بماند واین ترکیب "عجین وعجیب" از بین برود.
وقول عربی مشهور"أنت فی وادٍ وأنا فی وادٍ"
...
[مشاهده متن کامل]

شما در یه "دشت وسیع پهن مُهلک" سرمیبری ومن در دشت دیگری زندگی میکنم!

1 - همه زبانشناسان مجبورند برای معنی کردن ریشه کلمات به زبان عربی رجوع کند واز معانی عربی برداشت کنند تا به فهم مطلب برسانند .
2 - زبان وتاریخ هر ملّت باید به اهلش سپرده بشود نه مستشرقین ( یهود ) المانی وفرنسوی وانگلیزی.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - همه لغتنامه ها فارسی ( پارثی، اوستائی، بهلوی، سغدی، . . . ) بعد از اسلام انگاشته شدند.
4 - فهم نوشتن وخواندن فرهنگنامه ها کار هر کسی نیست واز چی منبعی وبه چی دلیلی انگاشته شدند واز کدام متن وجمله گرفته شدند.
5 - معانی کلمات هر فرهنگنامه به صدق وتوانائی وزمان ومکان ومدارک و. . . نویسنده بستگی دارد واحتمال اشتباه زیاده است ونمیشه صددرصد اعتماد کرد.
6 - رجوع کنید به
cut
واد
قسط
just
. . .
خیلیها مجبورم کردنند به ادامه مطالب قبلی . . .
إدامه دارد . . .

درود ُ سپاس
گفتاری که اینجا هست یک گفتار دانشی و فنی است دلیل ندارد که گفته ها، رنگ و رویکرد مذهبی پیدا کند و سخن از اسلام و مومنان و. . . به میان آید که برخی برای دفاع از خود یا کوبیدن دیگران، این درونمایه ها دستاویز نموده وپشت آنها سنگرگیری کنند!
...
[مشاهده متن کامل]

در پاسخ به جناب عطار و سالار و دیگر ساده انگاران:
درباره شیوه ساخت واژگان تازی که دستپخت شما، شمارگان آن را به میلیاردها می رساند جای بسی شگفتی ست، مگر واژه سازی به شیوه ی [گردونه را بچرخان] می شود؟ گردونه ای را با 28 واج تازی پر کرده آنگاه چشم بسته و گذری وتصادفی، سه واج ( یا بیشتر ) بیرون می کشید و از آن ریشه سه واجی برای خودتان می سازید؟ بی آنکه در نظر بگیرید آیا این سه واج در کنار هم، تاکنون پیشینه کاربردی و چماری ( معنایی ) در زبان تازی داشته است یا نه؟!
آری اگر فقط بخواهیم واجها را سه به سه ( یا چهار به چهار ) بی اینکه معنایی داشته باشند با هم درآمیزیم در آمار به همان برایند شما می رسیم برای نمونه در ریشه های سه واجی:
28 ❌27❌ 26 : [3]P = برابر است با 19656 ولی آیا چند درصد این ریشه ها دارای چمار ( معنا ) و کاربرد در زبان تازی بوده اند؟
درباره ریشه های پر واجتر که شما به سادگی شمار آن را به ریشه شش واجی هم رساندید و از آنها میلیاردها ریشه بدست آوردید که در مغز هیچ بشری گنجاندنی نخواهد بود به جرات می توان گفت که حتا یک میلیاردم آنها هم کاربردی نیستند و اینها فقط بازی با عددها و شماره هاست و ارزش دیگری ندارد.
مگر در این میان قرار بوده ریشه واژه تازی، نوآوری و اختراع کنی؟
جالب اینجاست که طرف آمده و به روش خنده داری همه آن ریشه های چهار و پنج و شش واجی را هم در آن هفتاد اشتقاق که حدود شصت تایشان فقط وابسته به ریشه سه واجی است ضرب کرده!!! کلا همه را در هم ضرب کرده و یک ساختمان طاق ضربی و چشمه ای از گونه نئوم سعودی برای خودش ساخته.
بنده خدا، همان 19 هزار آمیزه سه واجی که به دست آوردی اصلا چند تایش دارای معنا و کاربرد است؟ و از میان معنادارها چند تایش از زبانهای دیگر به ویژه پارسی به خورد تازی رفته؟ مانند:
ادب، دین، ازل، هوس، سراج ( چراغ ) ، ورق ( برگ ) ، بار، سوق، صوره ( چهره ) و بسیاری دیگر که هر کدام پس از درونشد در بابهای تازی، ریخت آن زبان را به خود گرفته. شاید ریال پرتغالی را در باب فِعال بپندارند و مریول هم بشود دلار به ریال سعودی ترادیس شده!
برخی از آن هفتاد باب یا اشتقاق هم از روی وامواژه ها ساخته شده، واژه کانون پس از درونشد به تازی و به ریخت قانون درآمدن، باب فاعول هم از آن ساخته شده، آبریز پس از دگردیسی به ابریق، باب افعیل را ساخته، دِرهَم، فِعلَل را ساخته و شاید دینار، فیعال را ووو.
درواقع بسیاری از این بابها و وامواژها یا واژه های پارسی که درون تازی شده و ریخت آن را به خود گرفته، کار ادیبان و دانشمندان و دیوان سالاران ایرانیِ باشنده در دربارهای خلافت و حکومتهای جانشین خلافت بود وگرنه عرب جماعت شترچران را چه به این حرفهاو اندیشه ها، نیت بدگویی ندارم ولی چیزی ست که در تاریخ ثبت شده و برای برخی تلخ است!
درباره فَعِل، فَعُلَ و فَعل، تا هنگامی که این سه به همین ریخت به کار روند می توانند دارای چمار جداگانه باشند ولی اگر به هر بابی درون شدند هر سه یک ریخت همانند می یابند و دیگر از هم بازشناختنی نیستند! پس آن [ضرب در سه]اَت هم پوچ است.
اگر در یک شمارش و برآورد، شماره واژگان پارسیِ ساخت پذیر، بیش از 226 میلیون به دست آمده، از روی احتمالی ست که از آمیختن بنواژه ها به پیشوند، میانوند و پسوندها ست که همه اینها معنادار وکاربردی هستند یا دستکم در گذشته بوده اند و زنده شونده هستند نه اینکه از راه توهم و کنار هم چیدن تصادفی واجها به دست آمده باشند آنگونه که شما برای تازی به دست آوردی.
تازه این برآورد، تنها واژه های پیوندی پارسی را دربر گرفته و دربردارنده واژه های آمیخته ای ( ترکیبی ) پارسی نیست مانند دلگرم، دلسوز، دلگیر، دلپسند، دلزده، دلآرام، دلدار، دلشاد، دلپیچه، دلدرد، دلاور، دلمرده، دلوار، دلشکسته، سوته دل، زنده دل، روشندل، خوشدل، بیدل، پردل، سنگدل، شیردل، پاکدل، دریادل، بیداردل و. . . . . . واژه هایی هستند که فقط با دل ساخته شده و افزون بر این بازهم آمیزش پذیر با پیشوندها و پسوندها یا نامها و بُنها هم هستند مانند دلگرمی، سنگدل وار، بیدلی، دلاورانه، ناخوشدل، دلاورمرد، نادلچسب، دلخوش کن، دلخوش کنک، دلسردکننده و. . . و هریک از این ها با کارواژه های کمکی مانند کردن، شدن، ساختن، نمودن و. . . کارواژه های نویی خواهند ساخت که اینها هیچ یک در شمارش واژه ای زبان پارسی برآورد نشده است وگرنه واژگان ساختپذیر پارسی، میلیارد را پشت سر خواهد گذاشت.

چند مطلب ارسال کردم یا گزارش زذه شد یا اصلا منتشر نشد!
به واژه "صرفا" و"permeability"و"confrontation" و. . . رجوع کنید.
برای پاسخ دوباره به" اساتید"باید دوباره ویرایش کنم وارسال شود؛ شاید منتشر بشود!
سپاس از خواندن نکات مذکور.
بررسیِ واژه یِ ایرانیِ "وادی" به چمِ " آبراه، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رود، رودخانه، نهر":
در زبانِ اوستاییِ جوان " وَدَی: vaδay " به چمِ " آبراه، کانالِ آب، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رودخانه" بوده است که به ریختِ " وَئیدی:vaiδi" نیز آمده است. این واژه برآمده از واژه یِ " وَد/وَذ " در همین زبانِ اوستایی به چمِ " روان کردن/ شدن، جاری کردن/ شدن، تَر کردن/شدن، آب دادن" بوده است. ترگویه ( =ترجمه ) یِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی"، در زبانِ پهلوی " yōy " بوده است که همان واژه یِ " جوی" در زبانِ پارسیِ کُنونی می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

( برایِ پِی جُستِ این واژه در پَسگشتهایِ ( =منابعِ ) کهن به وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 5 ) و ( V. 14. 12 ) و همچنین فرهنگِ اویم - ایوَک ( F. 8 ) نگاه بیاندازید. )
" وَد/وَذ " از زبانِ اوستایی با واژگانِ " ud" و " und " از زبانِ سانسکریت به چمِ " جاری کردن یا شدن، روان شدن، شستشو کردن یا دادن، تَر کردن، حمام کردن" همریشه بوده است. " uda " در زبانِ سانسکریت به چمِ " آب" و واژه یِ " uda. dhi" به چمِ " رودخانه" بوده است.
همانگونه که از وانگاره ( =تصویرِ ) زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " وَدَی" از زبانِ اوستایی را با واژه یِ " unatti " از زبانِ سانسکریت همبسته و همریشه دانسته است که با کمی بررسی می توان دریافت که خودِ واژه یِ " unatti" در سانسکریت برآمده از واژه یِ " ud" یا " und " در همین زبان می باشد.
پیوندِ آواییِ دو واژه یِ " وَد" ( اوستایی ) و " اود: ud" ( سانسکریت ) :
دگرگونیِ آواییِ "او: u " و " وَ: va" را می توان برایِ نمونه در واژگانِ زیر از زبانهایِ ایرانیِ کهن دید:
1 - ( اورون: urun ) و ( اوروَن: urvan ) از زبانِ اوستایی که ریشه یِ واژه یِ "رَوان" به چمِ " روح" است.
( به پیامِ من در زیرواژه یِ "روان" از همین تارنما بنگرید. )
2 - واژه یِ " وَس" از زبانِ اوستایی به چمِ " خواستن، میل داشتن" که کُنونه یِ این واژه یِ اوستایی " اوس: us" بوده است؛ پس داریم : " وَس: vas" و " اوس: us". ( به وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست از پیامِ من در زیرواژه یِ " وس" از همین تارنما نگاه بیاندازید. )
3 - ( - sur ) و ( - svar ) از زبانِ اوستایی به چمِ " صبح، بامداد، پگاه"
4 - ( دونمَن:dunman ) و ( dvanman ) به چمِ " ابر، مه، دود" در زبانِ اوستایی؛
( در این باره به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " دومان" از همین تارنما مراجعه کنید و به رجِ ( =سطرِ ) دهم از وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست بنگرید. )
و. . . .
در زبانِ وَخی یا واخانی که شاخه ای از زبانهایِ پامیری است، واژه یِ " واد: vād " به چمِ " کانال، آبراه" بوده است و در زبانِ ارمنی نیز واژه " get/gety " به چمِ "رود، رودخانه" .
نکته 1:
ریشه واژه یِ "وادی" در قرآن به روشنی برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " وَدَی: vaδay " می باشد. چمِ آغازینِ این وامواژه در زبان عربی همین بوده است و چمهایِ دیگرِ این واژه در اسلام بنابر گفته یِ خود اسلام شناسان از دلِ این واژه برآمده است.
نکته:
" وَد" در زبانِ اوستایی دارایِ چمهایِ دیگری همچون " هدایت کردن، راهبری کردن، کشاندن، راندن، سوق دادن" بوده است که ریشه یِ واژه یِ " وادینیتَن=واد. ین. یتَن" از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است ( در این پیام بیشتر به چمهایِ این واژه نمی پردازم ) .
نکته:
همریشگیِ میانِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی" و واژه یِ ایرانیِ "وادی" و سپس واژه یِ " وادی" در قرآن برایِ نخستین بار در این کارنوشت پیش کشیده شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها:
1 - رویبرگهایِ 1343 تا 1345 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگهایِ 1269 و 1270 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"
3 - رویبرگهایِ 310 تا 312 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم

فارسیفارسیفارسیفارسیفارسی
بنده کُرد زبانم . باورمندم که کُرد باید کُردی بلد باشه، بلوچ باید بلوچی بلد باشه. . .
ولی به نظرم، گویش وران و گویندگان زبان فارسی اگه وام واژه های عربی رو اگه کنار بذارن و سره نویسی و سره گویی رو آغاز کنن، زبان فارسی پس از مدتی به یه زبان بی طعم و مزه دچار میشه. حتی ممکنه اصلا قابل فهم واسه شنوندگان هم دیگه نشه و به یه زبان بی خاصیت و مرده تبدیل بشه! نمونه بارزش همین کُردای عراق؛ به خاطر اینکه با عربا و حتی فارسا رقابت کنن و ثابت کنن که کُردی متکی و مستقل به خودشه مدام به سورانی ساخت واژه و وام واژه از کرمانجی به سورانی اضافه میکنن و میخوان زبانشون متکی به خودشون باشه فقط. در حالی که پیشرفت یا پسرفت یک زبان امری طبیعیه و آرام آرام شکل میگیره. مثلا بین دو واژه وام و قرض معنای هم خانواده و مشابهی هست، ولی این دو واژه از لحاظ مفهومی و کاربردی و موضوعی هر کدام توی ذهن مخاطب بار معنایی یکتایی تصور میشه. مثلا اگه به جای قرض بگیم وام، ممکنه تصورات خیلی نادرست و سردرگمی زیاد هم واسه شنونده ساخته بشه!
...
[مشاهده متن کامل]

رویِ سخنم به کاربر " عطار محمد علی" می باشد:
شما گفتید که در قرآن هیچ واژه یِ ناعربی بکار نرفته است. درسته؟
اکنون یک پرسش:
ریشه یِ واژه یِ " وادی" در قرآن چیست؟
می خواهم بیشتر کمکت کنم:
همه فرهنگنامه نویسان از دهخدا تا دیگران این واژه را عربی دانسته اند. حتی یکی از اعضایِ هیئت علمیِ دانشگاهِ بهشتی، این واژه را عربی دانسته و با نگاشتنِ مقاله ای بلند به دنبالِ گشتنِ برابرنهادی به جایِ این واژه بوده است و در همان آغاز بیان داشته که این واژه در متنهایِ کهنِ فارسی نیامده است.
...
[مشاهده متن کامل]

داوِشِ ( =ادعایِ ) منِ کم سواد: واژه یِ "وادی" واژه ای ایرانی است.
این چالش را از سوی من پذیرا باش.
منِ کم سواد در یکسو . . . . . . . . . . شما، فرهنگنامه نویسان و استادان دانشگاه در سویِ دیگر
من 10 روز به شما فرصت میدهم تا ریشه واژه یِ "وادی" را برایِ ما بنمایانی. پس از ده روز، من دیدگاهم را با پَسگشت ( =منبع ) خواهم گذاشت.
اگر تو بُردی من برای همیشه گورم را از این تارنما گم می کنم ولی اگر من بُردم شما باید دکمه ات را برای همیشه بزنی و با بدرود گویی ما را شاد کنی، چنانچه این کار را نکنی، من همین زیر این واژه خواهم نوشت که این کاربر با وجود باورهایش آنقدر جسارت نداشت که پای گفته خود بماند. همچنین وانمود نکن که پیام من را ندیدی چون میدانم که می بینی.
میتوانی از هر کسی که دوست داشتی، یاری بجویی.
10 روز شما از زمان ثبت این پیام در این تارنما آغاز خواهد شد.

مطلب چهارم ( از چهار یا بیشتر )
در مقاله مذکور ( که حاوی اشتباهات تایپی فراوان ) کاربرد وعملکرد کلمات خلط کرد ویکسان میدانند
چون هرکلمه در جمله معنی میده نه به تنهائی وتفاوتی دارد. ( اینو همه پچها دو ساله میدانند! )
...
[مشاهده متن کامل]

خلق کلمات انگلیزی از ریشه یونانی یا زبانهای دیگر برای اسم گذاری مفاهیم علمی جدید دلیل بر ضعف این زبان هست وترجمه کلمه مُعَیَّن مُشترک در چند رشته ( ریاضی - بیولوژی - قانونی - . . . ) به کلمات مناسب در زبان عربی منجر به تفاوت ارآء ونظرات وجملات برای توضیح واین دلیل بر قدرت زبان عربی به عدم نیاز به زبانهای دیگر برای اسم گذاری.
واگه ضعف واشتباه در انتخاب کلمات در حین ترجمه دلیل بر ضعف زبان عربی نیست بلکه به ضعف تسلّط مترجم به این زبان هست.
تفاصیل ومثالها در مطالب بعدی در فرصت مناسب بیان خواهم کرد.
ضمناً زبان عربی تفاوت بین مؤنث ومذکّر قائل هست چون به جزئیات ودقّت بالا اهمیّت فراوانی دارد. وبه سادگی وسطحی ومبهم وشامل وعام و. . . قبول نمیکند.
لذا ارقام قبلی به دوبرابر افزایش میشن.
. . .
ادامه دارد

چون مقاله حمله مستقیم به زبان عربی بود ونقل ناقص از واقعیّت وامثله وحقایق . . . وغیر قابل استناد وضعیف ونظری بماند وبه اصرار بعض کابران که ناقص القول نقل میکنند
مانند ( پیترسپ٠٤:٥٦ - ١٤٠١/١٢/٠٩ )
توضیح لازم میدانم تقدیم به مؤمنان کردم نه کسی دیگری.

منابع• https://www.jahanshiri.ir/fa/fa/tavanayi-zaban• https://article.tebyan.net/13226/توانایی-زبان-فارسی-در-معادل-سازی
مطلب سوم ( از چهار )
اضافه perfix بر کلمات مختص زبانهای اورپائی نیست
ودر عربی هست
مانند "ما" یا "غیر"
مانند لاممکن
غیر ممکن
. . .
لذا اعداد قبلی حداقل دوبرابر میشن.
خطاهای تایپی مطلب دوم:
...
[مشاهده متن کامل]

اصلاح میشه به:
مطالب که نوشتم در این سایت برای مؤمنان که ثابت شد "قرآن عربی" معجزه هست از طرف "الله الرحمان". . . "علمه البیان" هست وبس
ومخاطب دیگری ندارم.
ای با کسی دیگری کاری ندارم ومزاحم عقائدشان نیستم ونمیشم.
از مطالب ونوشتها کاربر"سالار" استفاده کردم. ممنون.

مطلب دوم ( از چهار )
قدرت زبان قرآن عربی با ساختن اختصارات از جملات مانند:
لیش = لأیّ شئ هذا
قصاص = اقیموا الوزن بالقسط
کربلاء = أرض الکرب والبلاء
نیل = نی طویل
سلسبیل = سلامة السبیل = السبیل السالم
...
[مشاهده متن کامل]

سلیمان = انسان سالم
. . .
لذا امکان تشکیل کلمات بی نهایت هست وهیچ محدودیّت وجود ندارد.

در مطلب قبلی جمله اصلاح میشه به =
هیچ ایرانی نمیتونه اثبات کند که خودش پارسی الاصل صددرصد هست.
- وهیچ قوم برتری از قوم دیگری ندارند
"إنَّ أکرمکم عند الله أتقاکم"

وإنشاء الله همه مطالب بنده را در این سایت پاک بشه و فارسی پرستان به hibernate خودشان ادامه بدن.
"الله یستهزئ بهم و یمدهم فی‏ طغیانهم یعمهون"
. . .
با هرکی ادعاء میکند که "قرآن عربی" دارای کلمات از زبانهای دیگری، جوابش میدم وبا نقد برای کشف حقائق اذعان دارم وکسانیکه با تهمت وفحّاشی وخیال پردازی برای اثبات "پوچها" کاری ندارم.
ومطالب که نوشتم در این سایت برای انه که ثابت شد "قرآن عربی" معجزه هست از طرف الل الرحمان وبس.
ووظیفه خودم آنچه بیان شد در کتابهای معتبر دوباره بیان کنم ( برای "وجه الله" ) .
چون اینکار کار هرکسی نیست.

من کاربر"سالار" نیستم وهرکی دفاع از حقایق زبان عربی دشمن زبان فارسی هم نیست ولازم ندارم بشت نامهای مجازی غایم بشم وتا حالا هیچ ایرانی میتونه اثبات کند که خودش پارسی الاصل صددرصد. ( مگه تست ژتیتیک انجام دادن با کوروش و. . . ! )
...
[مشاهده متن کامل]

و با پاک کردن نظر قبلی بنده ( کودک دو ساله وبی سواد ) هیچ از حقائق درباره
Loghatnameh Dehkhoda Encyclopedic Dictionary
تغییر نخواهد شد و کمک به hibernate فارسی پرست ادامه میشه.
- استناد به مقاله
گروه های آبلی A - کامل متناهی
ماهنامه ی طلایه، مهر و آبان ۱۳۷۴، ص. ۷ تا ۱۱ که مُدعی
"به دشمنان فرهنگ و هویت اصیل ایرانی، پاسخی کوبنده و درهم شکننده می دهد"
وحداکثر امکان ساخت کلمات عربی به .
۲۵۰۰۰ � ۷۰ = ۱, ٧۵٠, ٠٠٠ کلمه است
مجبور شدم جواب این اساتید ( ! ) به این نحو:
مقاله د. حسابی مصداقincomplete qutation هست وهیچ چی به زبان قرآن عربی آسیب نمی
رساند بلکه بر عکس برای تقویت وروشن کردن حقائق بیشتر ودلالت بر اندازه دانائی نویسنده
ونقل کورکورانه ونقل حقائق ناقص اتباع ومقلدان قهرمانان ساختگی. وجواب کوبنده به به
مدعیان جوابهای کوبنده میکوبه!
چهار مطلب در مقاله نظری ( تئیوری ناقص و فانتزی ) ذکر شد ودلاله بر غرض وکم اطلاعی از زبان
عربی ونقل قول ناقص برای اضلال وگمراهی:
مطلب اول :
Algebre Combination
( در مقاله Algebre Combinatoire )
مختصراً بنویسم تا بحث کشش پیدا نکند وبه اساتید زبان عربی رجوع کنید:
به حسب ادعاء مقاله مذکور
برای ریشه سه حرفیP[3]
تعداد حروف زبان عربی = 28
تعداد اشتقاقات =70
( برای دو حرفی مانند ( ذر یا لن یا هو . . . ) صرفنظر میکنم . . . )
فعل ثلاثی
سه حرفی که بیشتر کم آشنائیان با زبان عربی این میدانند مانند فَعَلَ:
P[3] = ٢٨ � ۲۷ � ۲۶ =۱۹۶۵۶
*70= 1375920 کلمه میشه ساخت
برای وزنها تشکیلی که مقاله عمداً ذکر نکرد: فَعِلَ وفَعُلَ فَعل وبه 3 اکتفاء میکنم
1375920 * 3 = 4127760
فعل رباعی صحیح
فعل ریشه چهار حرفی مانند وسوس یا جَعفَر �فَعلَل�:
P[4] = 28x27x26x25=491400
حساب ریشه چهار حرفی مانند کلمة سَفَرجَل �فَعَللَل�:
البته تعداد اشتقاقات بیشتر از 70 خواهد شد اما به همین اکتفاء میکنم
p[4]*70= 34398000
اسمهای رباعی مجرد و وزنهای آن: رباعی مجرد دارای پنج وزن مشهور است. 1 - فَعْلَلَ : جَعْفَرَ ،
سَهْلَبْ 2 - فُعْلُل : بُرْثُن ، کُنْدُر 3 - فِعْلِل : زِبْرِج، حِفْرِد
4 - فِعَلّ: قِمَطْر، فِطَحْل -
5 - فِعْلَل : دِرْهَم ، قِلْعَم
لذا به پنج إکتفاء میکنم
34398000 *5 = 171990000
فعل خماسی صحیح مانند �ءأتبَّ� :
P[5] = 11793600
*70= 825552000
به همین تعداد اشتقاق اکتفاء میکنم
فعل سداسی صحیح ( مانند وزن إفعالَّ = إجرأشَّ )
P[6] = 271252800
*70= 18987696000
این حد اقل امکان تشکیل کلمات از ریشه افعال وبه اسماء ( نامها ) اضافه نشده!
در جمع = 19, 989, 365, 760 واژه حداقل امکان ترکیب کلمات از 28 حرف عربی
ضمناً تشکیل فعل وکلمات هنوز اضافه نکردم؛
چون عَقَلَ با عَقِلَ و عَقُلَ تفاوتی دارند وهمشان سه حرفی! ولذا برای احتمالات تشکیل کلمات برای
زبان عربی عدد حاصل قبل حد اقل چهار برابر میشه!
ای امکان تشکیل حد اقل 79, 396, 087, 680 واژه عربی هست.
این جواب بنده ( کودک 2ساله بی سواد ) به اساتید ( جعل واضلال وتهمت وفحاشی وعقل کُل ) ومقلّدین کور وانشاء لله کوبنده و درهم شکننده می دهد.
البته این اعدار وهمیه وبر حسب نظریه که ذکر شده واما در واقع بیشتر از 10 میلیون کلمه
عربی اصل بدون ذکر کلمات دخیل اعجمی ومُعّرب واجنبی و. . . در کتابهای لغوی تدوین شد وثبت
شد که فقط حدود 50, 000 مورد استفاده امروزی در ( حد اقل 22 ) کشور عربی.
وکافیه بر وصف دقیق همه علوم موجود وانکه خواهد شد ونیاز به ایجاد یا اشتقاق جدید ندارد
"علمه البیان" ای زبان عربی.
اعداد حاصل باید حد اقل دوبرابر کنیم چون جزئیات ودقّت مانند مذکر ومؤنث در عربی مهم است.
مانند الرجل الغیور معنی کاملاً متفاوت با المرأة الغیورة.
مطالب بعدی به بخشهای جداگانه ارسال میشه.
ضمناً به علم صرف زبان عربی مراجعه کنید
واین علم برای مرتّب سازی وایجاد قواعد استنادی برای زبان عربی بعداز قرآن عربی تدوین شد
اما واقعیت اینکه زبان قرآن عربی ( البیان ) محدود به این قواعد نیست.
وبه رد ادعاءات زبان فارسی نمیپردازم چون به مذاق فارسی پرستان نمیچسپه.
وشروع میشن به فحّاشی وتهمت زدن وپاک کردن ادلّه را می پردازند.
ووقتم تلف میشه.
"فسیکفیکهم الله"
وأنشاء الله همه مطالب بنده را پاک بشه وفارسی پذست به hibernate ادامه بدن.
"فَذَرْهُمْ فی‏ غَمْرَتِهِمْ حَتَّی حینٍ"
. . .

پاسخ به کاربر " سالار" یا همان " عطار، محمد علی":
نخست اینکه واژگان عربی از ریشه سه آوایی هستند، هرچند که کوششهایی در راستایِ ریشه هایِ چهارآوایی شده است. مشکل بر سر این است که زبان عربی از ریشه سه آوایی، وزنهایِ فاعل، مفعول، استفعال و. . . را بیرون می کشد، اکنون پرسش من از این کاربر بالا این است که وزنهایِ ریشه هایِ چهارآوایی/پنج آوایی/ شش آوایی و. . . چیستند و اگر وزنهایی از ریشه یِ چهارآوایی بیرون کشیده شود، درهمآمیختگی یا درهمروی با وزنهایِ ریشه سه آوایی روی نمی دهد؟ چه شود.
...
[مشاهده متن کامل]

یک پیشنهاد:
فراموش نکن که من هیچگاه به زبانهای بیگانه کاری نداشته وندارم و این تو بودی که در زیرواژه فارسی آمدی، مزخرفات بلغور کردی، اکنون برو و هرزاندیشی هایت را جای دیگری پیاده کن. اینجا آسیب روانی می بینی.
( از آبادیس خواهشمندم پیامهای مرا چاپ کند، این نمیشود که یک کاربر بیسوادی بیاید هر چه از دهانش درمی آید، به زبان فارسی بگوید ) .

استناد به مقاله دکتر حسابی می بینیم فقط ریشه کلمات سه حرفی در نظر گرفت لیکن زبان عربی ریشه شش حرفی هم دارد. پس با احتساب فرمول مورداستفا ده د. حسابی میبینیم جمع کلمات قابل ساخت حد اقل 19میلیارد واژه.
عملا فقط ده میلیون واژه عربی خالی از کلمات معرب واعجمی مورد استفاده شد وثبت شد
بی سوادی عار نیست بلکه بی ادبی وفحاشی وتهمت بدترین عار است
لغتنامه دهخدا چاپ اول دایره المعارف وحاوی اسامی مشاهیر واماکن وروستاها وکشورها و. . .
مثلاً کلمه سراب که در اصل سر ااب هستش اسم بیشتر از سیصد دهات در ایران
...
[مشاهده متن کامل]

اگه این نامها حذف بشود از این لغتنامه چند جلدی فقط چند صفحه باقی بماند.
حقایق با ساختن افسانها و قهرمانان قابل تغییر نیست وفقط چندنفر وبرای مدتی بعضیهارا گول میزند اما تا ابد ماندگار نیست.

هیچ زبانی پاک از وام واژه نیست.
برای نمونه واژگان زبان انگلیسی، 29 درصد از ریشه فرانسوی، 29 درصد از ریشه لاتین، 6 درصد از ریشه یونانی، 10 درصد از ریشه زبان های دیگر و تنها 26 درصد ریشه در زبان های ژرمنیک ( انگلیسی میانه و کهن، اسکاندیناوی، هلندی و. . . ) دارند. منتها کسی با نگریستن به این واژه ها متوجه ریشه شان نمیشود چونکه این زبان های مبدا همانند انگلیسی ساختار هندواروپایی دارند و با پیشوند و پسوند کار میکنند، و انگلیسی حتی وندهایشان را همراه با کلمات اصیل خود بکار می برد. عربی نیز همینگونه است، برای مثال واژه قانون را از κανών ( kanon ) در یونانی گرفته و از آن قوانین، مقننه، تقنین و. . . را برساخته. یا رواج، ترویج، مروج و. . . را از رواگ در فارسی میانه برساخته. بیشتر واژگان عربی جعل شده از زبان های دیگر مانند اکدی، یونانی و فارسی هستند و چون در قالب دستور زبان عرب رفته اند ریشه یابی آنها برای افراد ناآشنا به علم اتیمولوژی ممکن نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

فارسی با اینکه وام واژه های کمتری نسبت به زبان انگلیسی دارد، ولی به این دلیل که اکثرا ظاهر عربی دارند و در قالب دستور زبان عربی در فارسی استفاده میشوند، بسیار قابل تشخیص تر هستند و این مایه ی ریشخند برخی افراد سودجو یا بی سواد شده. همینطور بیشتر واژه های عربی در فارسی برابر دارند و با گرفتن واژگان عربی فارسی فلج نمیشود، بنگرید به شاهنامه فردوسی و دیگر آثار فارسی سره.

سردرد:وجع الراس
دردسر:مشکله
وجع الراس:سردرد
راس الوجع:اصل مشکل، ریشه مصیبت، سرفاجعه. . .
هم فارسی هم عربی ناهمسان در معنی در جابجایی کلمات!؟
هم زبانهای دیگر
زبان بیشتر اقوام این منطقه از خاورمیانه یعنی ایران باستان بیشتر پَهلَو زبان با گونه های گوناگون و بسیار نزدیک به هم بوده. فارسی و لری و اردو و پَشتو جزء بازمانده دوره زبانی پهلوی ساسانی یا پهلوی جنوبی هست.
...
[مشاهده متن کامل]

زبانهای کردی، لکی، زازا، گورانی یا هورامی، استیانی، تاتی، تالشی، گیلکی، مازنی، بلوچی و زبان آذری باستان جزء بازمانده زبانهای پهلوی مادی_پارتی اشکانی یا پهلوی شمالی هست.

در ٢٩ کشور جهان مردم به زبان فارسی صحبت می کنند. همچنین زبان فارسى دومین زبان کلاسیک جهان بعد از زبان یونانى است.
زبان فارسى از نظر تنوع ضرب المثل ها سومین کشور جهان است. در کمتر زبانی فرهنگ لغات مانند فرهنگ لغتنامۀ ١٨ جلدی دهخدا و یا فرهنگ ۶ جلدی معین وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

زبان فارسى توانائی ساختن ۲۲۵ میلیون واژه را دارد که از این نظر در میان زبان هاى رایج در جهان کم نظیر است. ضمنا زبان فارسی یازدهمین زبان پرکاربُرد در محتوای وب و اینترنت است.
زبان فارسی از لحاظ قدمت، یک سده از لاتین و دوازده سده از انگلیسی جلوتر است.
از ده شاعر برتر جهان پنج شاعر فارسی زبانند. در زبان فارسی می توان ۱۹ فعل را کنار هم قرار داد و یک جمله ساخت. برای نمونه �داشتم می رفتم، دیدم گرفته نشسته، گفتم بگذار بپرسم ببینم می آید یا نمی آید، گفت نمی خواهم بیام، می خواهم برم بخوابم!�
در زبان فارسی بر خلاف بسیاری از زبان جهان "جدایی جنسیتی" وجود ندارد. مثلاً ضمیر سوم شخص خلاف زبان های لاتین و عربی "او" شامل زن و مرد می شود.
در زبان فارسی، بر خلاف زبان های لاتین و اروپایی اگر تأکید بر جنسیت لازم باشد، اولویت با زنان است. ما می گوییم: �زن و شوهر� و یا می گوئیم "خواهر و برادر� و یا می گوییم: �زن و مرد�، حتی می گوییم: �زن و شوهر� و یا ما نمی گوییم �بشریت� ( جمع زن و مرد )
در شاهنامه نیز فردوسی، زنان را تمجید می کند و شاید به همین دلیل است که ما وطن را مادر ( زن ) و نام دخترانمان را ( ایران ) می گذاریم.

یکی از ویژگی های زبان پارسی توانایی بالای واژه سازی است
دکتر حسابی که بر 10 زبان جهان چیرگی داشت، میگوید زبان پارسی که از راه آمیزش ریشه ها و پسوندها و پیشوندها واژه سازی میکند بسیار توانمندتر از زبان اَربی ( =عربی ) است که با بردن ریشه های سه حرفی به وزن های گوناگون واژه سازی میکند
...
[مشاهده متن کامل]

- توان واژه سازی زبان پارسی:۲۲۶/۲۷۵/۰۰۰
- توان واژه سازی زبان اربی ( =عربی ) :۱/۷۵۰/۰۰۰

( سره سازی ) بکارگیریِ توانشهایِ زبان برایِ پیشبردِ آن زبان است و نَه دستکاری یا نوآوری.
آنکسی که در بالا سره نویسی را نکوهش می کند، گویا نمی داند بکارگیریِ واژگانِ عربی در زبان پارسی، در ناسازگاری با دستورزبانِ پارسی است. چرا؟
...
[مشاهده متن کامل]

چون در زبانِ پارسی تکواژها فروشکافته ( تجزیه ) نمی شوند ولی در زبانِ عربی چنین است، برای نمونه هنگامیکه ما سخن از واژه "استفاده" و یا واژه "عاشق"در زبانِ پارسی می کنیم یا واژگانِ دیگر بر وزنِ ( استفعال، فاعل و. . . ) ، فردِ x به من میگوید که آیا میتوانی تکواژهایِ این واژگان را به من نشان بدهی؟ من در پاسخ باید چه بگویم؟ حتی اگر واژگانی همچون "عشق" ریشه های ایرانی داشته باشند، در زبان پارسی نباید واژه "عاشق" یا "معشوق" را بکار برد، چراکه تکواژها در زبانِ پارسی فروشکافته ( تجزیه ) نمی شوند ولی در واژه "عاشق" آوایِ ( آ ) در لابه لایِ تکواژ "عشق" می نشیند.
دلم به حال و روز بیسوادان می سوزد، جهانتان کوچک هست، بروید و در جهان کوچکتان خوش باشید و در کارهایی که به آن آگاهی ندارید، نیایید.

برایر آنچه در کتاب� ایرانیان� نوشته ی دکتر همایون کاتوزیان آمده است اسم زبان ایرانیان فارسی است نه پارسی. پارس نام قومی است که در منطقه شیراز سکونت داشتند و به اشتباه اکنون استان فارس گفته میشود. تصور اینکه فارسی همان پارسی هست و به دلیل حرف پ معرب شده هم اشتباه است.
در جواب پان اسلام های که تماما شکوفایی زبان فارسی را مدیون اسلام می دانند:
می شود تا حدودی گفت پیشرفت زبان فارسی مدیون اسلام ( عربی ) است! ولی در عوض زبان فارسی خوار شد و تا مرز نابودی پیش رفت! زبان فارسی قدردان کسانی مثل یعقوب لیث و حکیم فردوسی. . . . کسانی که باعث احیای این زبان شدن وگرنه فارسی وجود نمی داشت. خلفای اسلامی تاب و تحمل زبانی غیر از زبان قرآنی را نداشتند و همواره سعی برآن داشتند زبانی که مخالف این باشد را محو سازند. با سوزاندن کتاب خانه ها و محدود کردن آنها این امر ممکن شده بود.
...
[مشاهده متن کامل]

مصر را مثال بزنم، اسلام به کل زبان و هویت چند هزار ساله آنها را از بین برد، و بعد عربی و هویت اسلامی را جایگزین آن کرد. یعنی اصلا تا یک صدوچند سال قبل اصلا آنها نمی دانستن که تمدن کهنی داشتن! . . .

سره نویسی دشمن زبان فارسی است. سره نویسی نکنین خواهشا چون کسی نمی تونه بخاطر بسپاره
زبان فارسی، زبان رسمی مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و زبان مادری حدود یازده میلیون نفر در ازبکستان نیز می باشد.
شهر های مهم مردم فارسی زبان شامل: تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، یزد، کابل، هرات، قندهار، مزارشریف، دوشنبه، خجند، سمرقند، بخارا و . . . نیز می شود.
خداوند متعال ظهور امام زمان عج را نزدیک کن
دوستان دعا کنید تا امام زمان عج ظهور کنند🌹
فارسی
هر زبانی برای گویشوَرانش ارجمند است ولی کسانیکه گمان می کنند زبانها بر یکدیگر برتری ندارند، از بهرِ دانش و اندوخته های کمشان است.
به زبانها همچون نگره های دانشیک نگاه می شود که دربردارنده ی گردایه ای از ( فردیدها و قاعده ها ) هستند. زبانی توانمندتر است که با کمترین پیش انگاره ( پیش فرض ) ، بیشترین بازدهی و زایش واژگان را داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

سَوای فرهنگ غنی زبان پارسی، از نگر دستور زبانی، باید گفت که این زبان بی همتاست.
زبان پارسی با شمار بالای پیشوند، پسوند ، میانوند و بکارگیری بُن کنونی و بُن گذشته توانایی بی همتایی در ساخت واژگان دارد. ارزشمندتر از همه اینها پیشوندها و بُنهایی هستند که پیشاپیشِ کارواژه ها می ایستند، و از درونشدِ بی رویه یِ کارواژه ها در زبان پیشگیری می کند :
برای نمونه زبانی که دارای ویژگیِ پیشوندی ( در کارواژه ها ) نیست، انگاره ( فرض ) هایِ بسیاری را برای زایش و تولید کارواژگان بکار می گیرد، این درحالی است که زبان پارسی با پیشوندهای خود از این انگاره ها پیشگیری می کند و افزون بر آن، کارواژه های بیشتری می سازدیعنی ( با فرض کمتر، تولید کارواژگان و واژگان بیشتر ) .
از سوی دیگر زبانهایی که ساخت واژگانشان برپایه وزن سه آوایی یا چندآوایی می باشند، خود را درگیر یک بستِ کراندارِ نابایسته ( قید محدودکننده ) می کنند که توانایی ساخت واژگان را به طور چشمگیری کاهش می دهد. هر دو گونه ی زبانی نامبرده در آینده با دشواری های بسیار روبرو خواهند بود.
وَرای زبانهای نامبرده ی بالا، زبان پارسی در همسنجی با زبانهای اروپایی، نه تنها دارای پیشوندهای بیشتری و در پی آن ساخت واژگان بیشتری است، بلکه ساخت واژگان به پشتوانه ی بُن کنونی و بُن گذشته به شیوه ای فردیدمندانه هم به طور جداگانه ( بر پایه تنها بُن کنونی یا برپایه تنها بُن گذشته ) و هم بمانندِ بازگشتهای همرخداد ( simultane Rekursionen ) ( بر پایه بُن کنونی و بُن گذشته هر دو باهم ) انجام می گیرد. فراتر از آن، ساخت کارواژگانی همچون ( انجام گرفتن و. . . ) است که پیشوند ( اَن ) به همراه بُن کنونی کارواژه ( جافتن ( جامیدن ) ) خود نخشِ پیشوندی برای کارواژه دیگرِ ( گرفتن ) را پیدا می کند و این یک هنر است.
زبان پارسی توانِش و شایستگی بسیار بالایی دارد که زبان جهانی و دانشیک شود و این همان چیزی است که دشمنانِ ایران و فرهنگش را سخت آزرده کرده است.

برای درک معنی فارسی باید مشتقات آن را ردیف نمود مانند: پارس، پرسش، پرسه ، فرسایش، سفر، فرس، فردوس، فردوسی، پاس، سپر، فرسخ، سپهر، فرسنگ ، سُفره، فسیل و. . . بنابراین همه اینها ثابت می نماید که ایرانیان
...
[مشاهده متن کامل]
قومی مهاجر هستند که قدمت وتاریخ تمدن آنها چندهزارساله است آنها از زبان وغنای فرهنگی بالایی برخوردارند و مسافرت و زیستن در تنعمات فرهنگی خاستگاه باستانی آنان است. پتانسیل قوی فرهنگی ایران همیشه باعث رشک وحسادت ودشمنی دشمنان شده و کشورهایی چون روسیه تزاری از آمیزه های فرهنگی ایران چون کتاب شاهنامه فردوسی الهام گرفته وهمواره تقابل نفوذ ناپذیری برعلیه ایران داشته اند. جهان ازقهرمانان افسانه ای ایران الهام گرفته وامورات رابرخود ایران سخت نموده است و هرکس از موطن خود فراری باشد به بدترین ستمها گرفتارآید وخودکرده را تدبیرنیست.

زبان رسمی ایران و برخی کشور های همسایه مانند افغانستان
زبان پارسی به انگلیسی Persian و به ترکی آذربایجانی فارسجا نامیده می شود
زبان فارسی از دید دامنه و گوناگونی واژگان یکی از بزرگ ترین زبان های جهان است. گفته شده که این زبان، توان ساختن دویست و بیست و پنج میلیون واژه را دارد که در میان زبان های جهان بی همتاست.
پارسی نه تنها برای مردم پارس بلکه برای همۀ اقوام ایران زمین است؛ پارسی را پاس بداریم
pershian
از ورود هر زبانی به فارسی بایستی جلوگیری کرد
اما عرب ها در زبان فارسی ورود نکردند.
بلکه به خاطر اینکه از زمان های گذشته ایرانیان و عرب ها در کنار هم زندگی می کردند برخی کلماتشان مشترک است. همانطور که مستحضرید فارسی و عربی شباهت بسیاری نیز دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

پس خیلی عجیب نیست که برخی کلمات مشترک باشند. همانطور که خیلی از عرب ها از کلمات فارسی استفاه وی کنند. برخی کلماتی که در قرآن موجودند نیز منشأ فارسی دارند.
اما استفاده از برخی کلمات عربی که معادل فارسی دارند که دلیلی ندارد!
همچنین استفاده از زبان های انگلیسی وفرانسوی و غیره نیز نادرستند. چراکه آنها صرفا زبان های خارجی هستند و استفاده از آنها در فارسی نادرست است.
همانطور که می دانیم، باید زبان فارسی را حفظ کنیم، چراکه زبان، هویت ماست و فارسی، زبان انقلاب است. پس فارغ از برخی اختلافات باید همگی برای حفظ زبان غنی فارسی تلاش کنیم.

بیشتر واژگان اربی در پارسی، دارای برابر خودی هستند و نیازی به از خود درآوردن نیست، تنها باید با کمی جستجو آنها را بیابیم و با بکار بردنشان، آنها را جایگزین واژگان بیگانه اربی نماییم.
تا آنیکه بسیاری از واژگان فرانسه یا انگلیسی نیز برابر پارسی دارند و اگر برابر هم نداشته باشیم، زبان پارسی توان واژه سازی برای زبانهای بیگانه را دارد، اگرچه این کار بایدبه درستی و به هنگام انجام شود و تک تک ما نیز از این کار پشتیبانی نمایم.
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن نکته ی دیگری که باید بگویم این است که هر زبانی بالاخره کمی و کسری داردو ما که می بینیم زبان فارسی زبان کامل و آسانی است به خاطر اسلام است. اگر ما در برابر هر واژه عربی کلمه ای از خودمان در بیاوریم
...
[مشاهده متن کامل]
شاید زبان فارسی دیگر آن زبان ساده و روان نباشد. در ضمن شعر فارسی به شکل حرفه ای از دوران رودکی سمرقندی آغاز شد و ادامه یافت. ما عرب نمی شویم اما زبان شیرین و ساده فارسی را با کلمات من در آوردی ترکیب نمی کنیم. در ضمن مثلا ما کلمه ( ویژه ) را داریم و کلمه ( مخصوص ) . اما هر کدام کاربرد متفاوتی دارند و معمولا به جای هم استفاده نمی شوند. کلمه مخصوص ریشه عربی دارد اما عرب ها در جایی که ما آن را به کار می بریم به کار نمی برند. به همین دلیل اگر ما بگوییم مخصوص عرب ها چیز دیگری می فهمند که با منظور ما تفاوت دارد.

رد برق شب طنین خنده اش سیر طوفان نره ی توفنده اش
دوست گرام فارسی برگردان پارسی است چرا برگردان تازی میگذارید سپس اینکه پارسی به لهگه پاره ای از ایرانیان گفته میشود که پیرو لهگه بخش کنونی پارس میباشد خنیا یا دستور زبان مردم ایران نیز ایرانیست شما نمی
...
[مشاهده متن کامل]
توانید به مردم مازندران و گیلان و اصفهان و خراسان واذری و کرد و لر و. . . بگویید پارسی باید بگویید زبان ایرانی پارسی لهگه ای از لهگه های ایرانیست

پارسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس