قریش

/qorayS/

معنی انگلیسی:
koreysh

لغت نامه دهخدا

قریش. [ ق َ ] ( ع ص ) شتر استوار و توانا.( منتهی الارب ). من الجمال الشدید. ( اقرب الموارد ).

قریش. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) نام قبیله ای است. پدر این قبیله نضربن کنانه است. این قبیله را قریش نامند از آن جهت که گرد حرم فراهم آمده اند... ( منتهی الارب ). صنف دوم از عدنانیان و از دوده نضربن کنانه هستند. در وجه تسمیه به قریش اقوالی است. گویند نضر در دریای فارس در کشتی نشسته بود، ناگاه حیوانی عظیم الجثه که آن را قریش میگفتند به کشتی نزدیک شد وساکنان کشتی از آن ترسیدند. وی تیری برگرفت به سوی آن حیوان انداخت و آن را در جای خود متوقف ساخت و سپس کشتی بدان جنبنده نزدیک شد و نضر آن را گرفت و سرش را برید و به مکه برد و به نام آن موسوم گشت. و گویند فرزندان او به این نام خوانده شدند زیرا که بر قبایل چیره گشتند و به این جهت نام آن حیوان بر آنان اطلاق گردید زیرا که آن حیوان سایر حیوانات دریا را مقهور و مغلوب خود میگرداند. و گویند قریش از تَقَرّش گرفته شده است ، و تقرش بمعنی اجتماع است ، زیرا قصی در حکومت خود آنان را گرد آورده. و گویند از تقرش بمعنی تجارت و بازرگانی اخذ شده ، زیرا آنان به شغل بازرگانی مشغول بودند. برای قریش ده ریشه است . ( از صبح الاعشی ج 1 ص 352 ) :
کجا شدند صنادید و سرکشان قریش
ز منکران که بر ایشان بدند بس منکر
ولید و حارث و بوجهل و عتبه و شیبه
کجاست آصف و کو ذوالحمار و کو عنتر؟
ناصرخسرو.

قریش. [ ق ُرَ ] ( اِخ ) عالم الدین ابوالمعالی. از قبیله بنی عقیل و از امراء موصل بود که از سال 443 تا 453 هَ. ق.در موصل به امارت منصوب بود. در 458 وفات یافت. ( طبقات سلاطین اسلام ص 106 و جدول مقابل ص 104 همان کتاب ).

قریش. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) ( مقابر... ) در بغداد است ، و آن مقابر باب التبن است ، و در آنها است قبر امام موسی کاظم بن جعفر صادق بن محمد باقربن علی زین العابدین بن حسین شهیدبن علی بن ابی طالب رضی اﷲ عنهم. ( از معجم البلدان ).

قریش. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) ( ابو... ) دهی است معروف در راه مصعد که میان آن تا واسط یک فرسنگ فاصله است. ( از معجم البلدان ).

قریش. [ ] ( اِخ ) ابن زنگی. از امیران لشکر سلطان سنجر بود، که پس از شکست خوردن سنجر به دست اوزخان خطایی به قتل رسید. ( اخبار الدولة السلجوقیه ص 94 ).

قریش. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) ابن بدران عقیلی. از سران لشکر سلطان طغرل بیک سلجوقی است. وی با قتلمش بن اسرائیل به جنگ بساسیری رفت. رجوع به قتلمش بن اسرائیل و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 355 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یکی از مهمترین قبایل عرب و آن صنف دوم از عدنانیان و از دودمان نضربن کنانه است . این قبیله به نجابت و شرافت در میان عرب مشهور بود و روسای آن پرده را - که در جاهلیت بتخانه بود - بعهده داشتند . بنی هاشم و بنی عباس ازین توضیح - نسبت بدان قرشی و قریشی است
دندانی غلام طاهر بن حسین بن مصعب ذوالیمینین است که در جنگ محمد امین و مامون بسال ۱۹۸ ه.ق . محمد امین بدست او کشته شد .

فرهنگ عمید

صد وششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴ آیه، ایلاف.

گویش مازنی

/ghereysh/ آوای نامفهوم نوزاد که با خوشحالی ادا شود

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] قُرَیش، از مشهورترین و مهم ترین قبایل عرب در حجاز که پیامبر اکرم(ص) نیز از آن قبیله بوده است. بیشتر نسب شناسان عقیده دارند که قریش لقب نضر بن کنانه، جد دوازدهم پیامبر(ص) است؛ از این رو هر طایفه ای که نسب اش به «نضر بن کنانه» برسد، قُرَشی خوانده می شود و از قبیله قریش به شمار می آید.
برخی دیگر از دانشمندان نسب شناس، قریش را لقب فهر بن مالک، جد دهم پیامبر(ص)، دانسته اند و نسل او را قریشی به شمار می آورند. در قرآن، سوره ای به نام قریش آمده است.
دلایل مختلفی در علت نام گذاری قریش آمده است، که عبارتنداز:

[ویکی اهل البیت] یکی از قبایل مهم حجاز
بیشتر نسب شناسان عقیده دارند که قریش لقب نضر بن کنانه، جد دوازدهم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است؛ از این رو هر طایفه ای که نسب اش به «نضر بن کنانه» برسد، «قریشی» خوانده می شود و از قبیله قریش به شمار می آید. برخی دیگر از دانشمندان نسب شناس، قریش را لقب فهر بن مالک، جد دهم پیامبر اکرم دانسته اند و نسل او را قریشی به شمار می آوردند.
نظر دیگر در مورد دلیل نامگذاری آن ها به قریش با توجه به ریشه این کلمه بیان شده است به این صورت که "قریش" از ریشه قرش و به معنای کسب و نیز جمع شدن است و قرشیان، چنان که در سوره قریش آمده، سفرهای بازرگانی زمستانه و تابستانه داشته اند و آنان که قبلاً در سرزمین مختلف پراکنده بودند، در مکه جمع شد و اسکان یافتند.
برای تفصیل رجوع شود به قبیله قریش پیش از اسلام.
مسعودی، مورخ مشهور اسلامی، طایفه های قبیله ی بزرگ قریش مقارن ظهور اسلام را 25 طایفه به شرح زیر دانسته است:
از طوایف 25 گانه قریش، برخی در سرزمین بطحاء (مناطق هموار مکه) ساکن بودند که به «قریش بطاح یا قریش بطحاء» شهرت داشتند و طایفه هایی نیز در کوه ها و بیرون شهر مکه ساکن بودند که به «قریش ظواهر» مشهور بودند.
قریشیان به سرپرستی امور کعبه و مؤسسات آن توجه فراوانی داشتند و اقتصاد و سیاست آنان بر اساس مناصب مربوط به کعبه استوار بود. هر یک از موسسات وابسته به کعبه را یکی از بزرگان طوایف قریش عهده دار بود و غالبا مناصب کعبه در دست ده طایفه مهم قریش بود. این ده طایفه عبارت بودند از: بنی هاشم، بنی عبدالدار، بنی اسد، بنی مخزوم، بنی سهم، بنی تیم، بنی عدی بنی نوفل و بنی جمح.
مناصب کعبه که قریش عهده دار آن بود عبارت بود از: منصب «سقایت» (آبرسانی به زائران کعبه)، منصب «رفادت» (مهمانداری و پذیرائی زائران کعبه)، منصب «حجابت» (کلیدداری و دربانی)، منصب «قضاوت»، منصب «قیادت» (سرداری و سرپرستی کاروانهای بازرگانی و جنگی)، منصب «عمارت» (نگهبانی و مراقبت از مسجدالحرام)، منصب جمع آوری و نگهداری اموال کعبه، منصب پرداخت دیه و غرامت و...

[ویکی الکتاب] معنی قُرَیْشٍ: نام عشیره و دودمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)است ، که همگی از نسل نضر بن کنانهاند که نامش قریش نیز بوده
معنی رِحْلَةَ: به معنای حالتی است که یک انسان سوار بر راحله و در حال سیر دارد وراحله به معنای شتری است که برای راه پیمایی نیرومند باشد . منظور از رحلت قریش مسافرت آنان از مکه به بیرون برای تجارت است
معنی غَزْلَهَا: پشمهای تابیده اش - رشته اش ( در عبارت "وَلَا تَکُونُواْ کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا " منظور زنی بوده احمق از دودمان قریش که با کنیزانش مینشسته و تا نصف روز نخ میرشته ، و آنگاه به ایشان دستور میداده که آن رشتهها را پنبه کنند ، و این کار همیشگی او بود...
معنی یَصِدُّونَ: صدایشان به مسخره و خنده بلند می شود (کلمه یصِدون به معنای یضجون - ضجه و خنده میکنند میباشد ، وعبارت "وَلَمَّا ضُرِبَ ﭐبْنُ مَرْیَمَ مَثَلاًَ إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ" به این موضوع اشاره دارد که قریش وقتی شنیدند که قرآن به داستان عیسی (علیها...
معنی أَنکَاثاً: از هم باز شده ها (کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، چه طناب باشد و چه رشته ...
معنی نَقَضَتْ: وا تابید - باز کرد (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن ، پس نقض چیزی که ابرام شده مانند حل و گشودن چیزی است که گره خورده است ، و کلمه نکث نیز به معنای نقض است ،و هر چیزی که بعد از تابیده...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
نام قبیله بزرگی از عرب که رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» از تیره بنی هاشم از همان قبیله است در اقرب الموارد گوید: اگر از «قریش» حی و تیره اراده شود منصرف باشد و اگر قبیله مراد باشد به جهت تانیت و علمیت غیر منصرف است. . و برای الفت دادن و محترم کردن قریش که الفت دادن آنها در مسافرت زمستان و تابستان باشد. این کلمه یکبار بیشتر در قرآن نیامده است.

[ویکی فقه] قریش (ابهام زدایی). قریش ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سوره قریش، یکصد و ششمین سوره قرآن کریم• قبیله قریش، مشهورترین قبیله جزیرة العرب و قبیله پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
...

[ویکی شیعه] قریش (ابهام زدایی). «قریش» یه یکی از موارد زیر اشاره دارد:

دانشنامه عمومی

قریش (بازی ویدئویی). قریش ( انگلیسی: Quraish ) یک بازی ویدئویی در سبک راهبرد بی درنگ است که در پلت فرم های مایکروسافت ویندوز و اندروید منتشر شده است.
این بازی ویدئویی کامپیوتری سه بعدی استراتژی واقعی در سال ۲۰۰۵ توسط بازی ویدئویی سوریه، رسانه افکار تولید شده است. این دومین بازی مبتنی بر زبان عربی و بازی استراتژی سوم شخص است که بر اساس جنگ های اولیه اسلام است، که عمدتاً بر مبارزات موفق خلفای راشدین علیه امپراتوری روم شرقی و سلسله ساسانیان در ایران متمرکز است.
عکس قریش (بازی ویدئویی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

قُرَیش
34052400.jpg
قبیلۀ معروف عرب عدنانی. سوره ای از قرآن نیز به همین نام است. (← قریش،_سوره) پیامبر اسلام (ص) و بیشتر بزرگان صدر اسلام و خلفای راشدین و بنی امیه و بنی عباس همگی از این قبیله بوده اند. نسب قریش به فهر بن مالک به نضر می رسد. قریش لقب فهر بوده است و برخی نیز آن را لقب نضر دانسته اند. این قبیله به دو قسمت عمدۀ بطاح و ظواهر تقسیم می شود. بطاح در مکه می زیستند و نسبت ابطحی نیز به همین مناسبت به پیامبر (ص) داده می شود. طوایف مهم بطاح دَه بطن بودند که عبارت بودند از بنی هاشم، بنی امیه، بنی نوفل، بنی زهره، بنی مخزوم، بنی اسد، بنی جمح، بنی سهم ، بنی تمیم و بنی عدی. پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) و امامان شیعه و خلفای بنی عباس از بنی هاشم اند. ابوبکر از بنی تمیم، عمر بن خطاب از بنی عدی، عثمان و خلفای اموی از بنی امیه اند. قریش ظواهر خارج مکه می زیستند و با قبایل دیگر مخلوط شده بودند و به شجاعت و دلیری معروف بودند. قصی بن کلاب نخستین کسی بود که بنی خزاعه را از مکه خارج کرد و قریش را بر مکه مسلط ساخت و دارالندوه را بنا نهاد. بعد از آن قریش با اشتغال به بازرگانی قبیلۀ ثروتمندی شد و در ادارۀ شهر توانایی های سیاسی و اقتصادی خود را بروز داد. در اثر همین نفوذ و برتری اقتصادی بود که لهجۀ عربی قریش بیش از دیگر لهجه ها در جزیر ةالعرب رواج داشت و بعدها با ظهور اسلام و با نزول قرآن به همین زبان، که زبان پیامبر (ص) نیز بود، فصیح ترین زبان عرب شناخته شد و همۀ جزیرةالعرب را فراگرفت. با ظهور اسلام، بزرگان قریش با آن مخالفت کردند تا حدی که خداوند آنان را «ائمةالکفر» لقب داد (توبه، ۱۲). همچنین به جنگ آنان با پیامبر در غزوه های بدر (انفال، ۵) و اُحد (آل عمران، ۱۳) اشاره شده است. پس از هجرت پیامبر (ص)، بسیاری از بزرگان قریش نیز به تدریج به مدینه هجرت کردند. با توجه به شخصیت های برجسته ای که در این قبیله بودند و نیز به سبب قرابتشان با پیامبر (ص) قریشیان توانستند پس از رحلت پیامبر (ص) زمام امور را به دست گیرند و آن را به خود منحصر سازند.

پیشنهاد کاربران

🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
...
[مشاهده متن کامل]

13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس

Quraish ( به زبان انگلیسی ) و Koraisch ( به زبان آلمانی ) از دو کلمه ساخته شده است ؛ یکی کُر به زبان قوم ماد به معنای پسر و دیگری آیش. لذا تلفظ اصلی و ریشه ای این نام بصورت کُر آیش بوده است به معنای پسر آیش. Nadr kinana با تلفظ نادر ( نضر ) کی نانه یا نادر کنعانی سر قبیله آن ایل بوده است. نباتی ( نبطی ) به معنای سبزی خوار. این احتمال وجود دارد که واژه quraish دارای دو حرف r بوده باشد بصورت qorraish که آنگاه از دو کلمه زیر ساخته شده باشد : qor با تلفظ کُر به معنای پسر و raish به معنای رای اش ( مفرد آراء ) به معنای طرفدار پسر و نه دختر. یعنی قوم و قبیله ای که بهنگام حاملگی زن آرزو داشته باشد که نوزاد پسر باشد و نه دختر. یعنی رای او به پسر باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نام Mekka به زبان فارسی سومری و به زبان نیاکان آبراهام و خود وی با تلفظ و معنای زیر بوده است : Me با تلفظ مِ به معنی من و k با تلفظ کِ مخفف که و ka با تلفظ کا مخفف کاه. به معنای " من که کاه هستم " . که نشانه تواضع و فروتنی و ناچیز بودن آن محله و ساکنین آن در مقایسه با گستردگی و پهناوری جهان و عظمت آفریدگار جهان بوده است. شاید آبراهام ( ابراهیم ) بخوبی با این ضرب المثل آشنایی داشته بوده باشد که خداوند متعال اگر بخواهد و اراده نماید می تواند از یک برگه ناچیز کاه یک کوه عظیم بسازد. امروز می دانیم و شاهدیم که آن شهرک که یک روزی توسط آبراهام و به زبان فارسی سومری نام " من که کاه هستم " به یک کوه عظیم طلائی تبدیل شده است و توجه امید و گرایش و جاذبه سر و دل مسلمانان را بسوی خود دوخته است. اما با دست ها و جیب های خالی و پاهای برهنه و شکم های خالی و گرسنه و لب های تشنه و در گیر افزایش تورمی و سرسام آور و بی رویه جمعیت و پوشش های سنگینی از قبیل عمامه و عبا و دستار و مقنعه و چارقد و چادر آنچنان دست و پای قوای ادراکی فهم و عقل مسلمانان را اسیر نموده که اثری از رشد و نمّو و بلوغ آنها محال و غیر ممکن به نظر می رسد.

معنی قریش و تعریف قریش کوته باشد
علی ابن ابیطالب میفرماید
فنا نبط من کوثی
نبط کوثی با نبطیان که در نبطیه لبنان هستند فرق داره
این نبط جز زمیمهای شهر باستانی کوثی یا به فارسی کوتا هستش که قبلا جز قلمرو سومریان و کلدانیان میشده و در بین النهرین قرار داره
...
[مشاهده متن کامل]

قومی غیر عرب بودند و علی و محمد برای اینکه به اعراب بفهمانند که افتخار به عرب بودن ناپسنده این حریث رو گفتند و اثبات کردند که خودشون غیرعرب هستند
نبط کوثی جایی بود که مردمانش غیر عرب بودند و از نژاد سومریان بودند ابراهیم پیامبر هم اهل اور بود اور هم نزدیک نبط کوثی میشه

از محمد وعلی درباره تبارشان پرسیدند ، آنها گفتند :
فانانبط من کوثی یعنی ما نبطی هستیم از کوثی .
نبطی ها گروهی بودند در جنوب شام و شمال عربستان کنونی و گویا آرامی زبان بودند ، بحیرا آن کشیش نام آشنای شهر بصرا در نبطیه بود که محمد را دید ، نبطیه در آن زمان وابسته به امپراطوری روم بود ، قریش ، از نبطیه آمدند به کوثی که نمی دانم کحاست و بعد به مکه جا گرفتند ، بنابراین واژه قریش عربی نیست و باید در زبان آرامی آن را جستجو کرد ، در ضمن خدایان قریش از جمله هبل ، خدایان نبطی هستند .
...
[مشاهده متن کامل]

قریش از ماده ی قرش گرفته شده است . قرش در لغت به معنی اجتماع نیز آمده است ، و چون این قبیله از اجتماع و انسجام خاصی برخوردار بودند این نام براى آنها انتخاب شده .
بعضی آن را از ماده قرش ( بر وزن فرش ) به معنی اکتساب دانسته اند چرا که این قبیله غالبا به تجارت و کسب مشغول بودند . بعضی نیز این ماده را به معنی بازرسی و تفتیش می دانند ، و از آنجا که قریش از حال حجاج خبر می گرفتند ، و گاه به کمک آنها می شتافتند ، این واژه برای آنها انتخاب شده .
...
[مشاهده متن کامل]

ابرام کلمه عبری است که به حضرت ابراهیم در عربی گویند ومعنای عبری آن یعنی دارای پیروان بسیار

بپرس