یوسف بن عمر ثقفی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یوسف بن عمر ثقفی، حاکم یمن و فرمانروای عراق در اواخر عصر اموی است.
در سال ۹۶، خلیفه اموی، سلیمان بن عبدالملک، به یوسف بن عمر و دیگر افراد خاندان ثقفی خشم گرفت و به دستور وی، آنان را برای گرفتن اموالشان بشدت شکنجه کردند. عبدالملک بن مُهَلَّب بن ابی صُفره، یوسف بن عمر ثقفی را شکنجه کرد و بر اثر آن ثقفی یک چشم خود را از دست داد اما توانست بگریزد.

فرمانروایی یوسف بن عمر بر سه ولایت
او در ۲۷ رمضان ۱۰۶ و به فرمان هشام بن عبدالملک، خلیفه اموی، فرمانروای سه ولایت صنعاء، جَنَد و حَضْرَموت (سراسر یمن ) شد و در صنعاء مستقر گردید و تا سال ۱۲۰ در این سمت باقی ماند.
احمد بن عبدالله رازی سال آغاز حکومت یوسف بن عمر را ۱۰۴ ذکر کرده است.

حوادث عصر فرمانروایی ثقفی بر سه ولایت
...

[ویکی اهل البیت] کلیدواژه: امویان، یوسف بن عمر ثقفی، هشام بن عبدالملک، خالد بن عبدلله، زید بن علی، حکومت عراق
یوسف بن عمر فرمانروای مستبد و سفاک و سنگدل عصر اموی بود. وی در سال 106 هجری از سوی هشام بن عبدالملک به حکومت یمن منصوب شد سپس در سال 121 حکومت عراق و خراسان به او واگذار شد. سپس به جنگ خالد بن عبدالله قسری حاکم سابق عراق و خراسان رفت و او را با شکنجه بسیار کشت و در اداره امور قلمرو خود شیوه حجاج بن یوسف ثقفی را در پیش گرفت و پس از پنج سال حکومت یزید بن ولید وی را عزل و در دمشق به زندان افکند.
نسب یوسف بن عمر را به سعد بن عوف ثقیف مضری رسانده­اند. از تاریخ تولد و زادگاه وی اطلاعاتی در دست نیست. از گفته خلیفه بن خیاط می­توان نتیجه گرفت که وی در دهه شصت قرن اول هجری احتمالاً میان سال­های 60 تا 65 به دنیا آمده است. با توجه به این که خاستگاه و قبیله نامدار ثقیف از دیرباز شهر طائف بوده است و پدر و نیای یوسف بن عمر در این شهر می­زیسته­اند.می­توان احتمال داد که یوسف بن عمر نیز در طائف به دنیا آمده است.
یوسف بن عمر در 27 رمضان 106 هجری و به فرمان هشام بن عبدالملک خلیفه اموی فرمانروای سه ولایت صنعاء و جند و حضرموت (سراسر یمن) شد و در صنعاء مستقر گردید و تا سال 120 در این سمت باقی ماند. تا این که در جمادی ­الاول 120 هشام بن عبدالملک تصمیم گرفت خالد بن عبدلله قسری (حاکم قدرتمند عراق و خراسان) را عزل کند. که علت این عملش سعایت ابوالمثنی و حسان النبطی از خالد بود و این دو نفر متولی املاک هشام در عراق بودند که خالد تحمل وجود آن دو نفر را نداشت، لذا دستور داد که اشرق امور املاک عهده­دار گردد. آن دو نیز به اطلاع هشام رسانیدند که حاصل غلات در سال سی هزار است، در حالی که خالد مبلغ بیست هزار را به اطلاع هشام رسانیده بود. این مسئله سبب ایجاد کینه­ای در دل هشام نسبت به خالد گردید، لذا به خالد نامه نوشت و وی را توبیخ کرد و دستور داد که با پای پیاده به دربار او بیاید و معذرت خواهی کند و از سوی بعضی دیگر نیز شکایت­هایی مبنی بر این که خالد عراق را سرزمین خود می­داند به دربار می­رسید. خالد به هیچ وجه حاضر نشد برای عذرخواهی به دربار برود. در آن هنگام فرستاده یوسف بن ثقفی نزد هشام بود و خلیفه فرمان حکومت عراق را با نامه کوچکی همراه با نامه رسمی دولت بدون اطلاع دیگران با همان فرستاده برای او فرستاد،خلیفه در نامه­اش به یوسف او را فرمانروای جدید عراق و خراسان کرد و به وی دستور داد هر چه سریعتر همراه سی تن راهی کوفه شود و کسی را از مقصدش آگاه نکند.
هنگامی که یوسف نامه خلیفه را دریافت کرد به بهانه اداء حج عمره صنعاء را ترک کرده و صلت را در یمن به جای خود گذاشت و طبق دستور خلیفه همراه هفت تن مخفیانه خود را به عراق رساند و بعد از هفده روز به حومه کوفه و به روایتی به نجف رسید و در آغاز به محله ثقفیان در کوفه رفت و بعد به کمک آنان و مضریان وارد مسجد کوفه شد و به عنوان فرمانروای جدید عراق نماز صبح خواند. او در نخستین خطبه خود مردم عراق را تهدید کرد و به دستور هشام بن عبدالملک خالد بن عبدلله را دستگیر کرد و او را پانصد تازیانه زد تا این که زیر شکنجه مرد. همچنین بسیاری از عاملان عراق را دستگیر کرد و برای گرفتن مال بیشتر آن­ها را شکنجه کرد تا حدی که تعداد زیادی از آنان در زندان وفات یافتند و تعدای نیز تحت تعقیب گرفتند. فرمانروای عراق خالد را در شهر واسط زندانی کرد و پس از اصرار فراوان و کسب اجازه از خلیفه اموی را به شدت شکنجه کرد و مبلغ کلانی از او گرفت و پسرش یزید را سی تازیانه زد و آنگاه هر دو آن­ها را به همراه اسماعیل بن عبدلله در زندان حیره به مدت هجده ماه زندانی کرد.
هشام در سال 121 فرمان آزادی خالد را داد و خالد به روستایی نزدیک رصافه رفت و به زندگی ادامه داد تا این که زید بن علی خروج کرد. یوسف بن عمر نزد هشام سعایت کرد که خالد در تحریک زید به خروج دست داشته است. هشام زیر بار این سعایت نرفت و دوباره خالد را که توسط کلثوم بن عیاض القشیری حاکم دمشق که با خالد دشمنی سرسختی داشت، دستگیر و زندانی شده بود، آزاد کرد. پس از مرگ هشام خلیفه بعدی ولید بن یزید به مبلغ پنجاه میلیون درهم خالد بن عبدلله را به یوسف بن عمر ثقفی فروخت. یوسف نیز عبایی یر او پوشاند و او را در محملی بدون روپوش به عراق برد و شکنجه فراوان داد و او را به قتل رساند. این واقعه در سال 126 هجری قمری اتفاق افتاد.
هنگامی که زید بن علی با پیروانش قیام خود را در کوفه آغاز کرد، سلیمان بن سراقه بارقی نزد یوسف بن عمر رفت و او را از این قیام آگاه کرد. یوسف نیز سردارانی را به سراغ زید فرستاد که او را نیافتند. وقتی یاران زید متوجه شدند که یوسف از قیام اطلاع یافته و به دنبال آن­هاست کمی سست شدند و ترسیده و از او جدا شدند و بیعتش را با او شکستند. زید نیز اینان را رافضه نامید. یوسف بن عمر به حکم بن الصلت حاکم کوفه نامه­ای نوشت که مردم کوفه را در مسجد گرد آورد مردم در مسجد گرد آمدند و حکم بن الصلت آنها را به یافتن زید تشویق کرد. اما زید شب هنگام قیام خود را آشکار کرده و با پیروانش به سپاه شام حمله برده و آنان را شکست داد و سپس وارد کوفه شد. در آن­جا یوسف بن عمر عباس بن سعد المزنی را با سپاه شام به نبرد با زید فرستاد که زید و یارانش آن­ها را هم در هم شکستند. یوسف بن عمر بار دیگر سپاه خود را تجدید کرد و زید آن­ها را پراکنده نمود؛ اما سرانجام زید کشته شده و یارانش عقب نشینی کردند. روز جمعه حکم بن الصلت خانه به خانه به دنبال مجروحان می­گشت. یکی از غلامان زید قبر زید را به او نشان داد و پیکر زید را بیرون آورده و سرش را بریدند و به حیره نزد یوسف بن عمر فرستادند. او نیز سر را به شام نزد هشام فرستاد و هشام آن را بر در مسجد دمشق بیاویخت. یوسف بن عمر دستور داد تا جسد زید و نصر بن خذیمه و معاویه بن اسحاق را در کناسه بردار کردند.

دانشنامه آزاد فارسی

یوسف بن عُمَر ثَقَفی ( ـ۱۲۷ق)
حاکم عراق و سردار معروف دورۀ امویان. نخست حاکم یمن بود. هِشام بن عَبْدُالْمَلک او را به حکومت عراق گماشت تا پایان خلافت وَلید بن یزید در این مقام باقی ماند. حاکمی جبار و بی رحم بود. با بنی هاشم و هواداران ایشان دشمنی می ورزید و بسیاری را شکنجه کرد و به قتل رساند که از آن جمله اند: زید بن علی و خالد بن قَسْری حاکم قبلی عراق. بعد از برکناری ولید بن یزید از خلافت، به دستور یزید سوم، خلیفۀ جدید، دستگیر و کشته شد.

پیشنهاد کاربران

بپرس