اسم فارسی با حرف د

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

داریوش/dāruš/

دارنده نیکی، نام سه تن از پادشاهان ایرانی از سلسله ی هخامنشی، ( = دارا، دارای، داراب ) به معنی دارن ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
درسا/dorsā/

مانند مروارید، ( به مجاز ) گران قیمت و ارزشمند، ( در= مروارید، لؤلؤ، سا ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ...


دختر

فارسی، عربی
دلبر/del bar/

دارای زیبایی، جذابیت و توانایی جلب عشق و علاقه ی دیگران، معشوق، زیبا، جذاب


دختر

فارسی

طبیعت
دریا/daryā/

توده ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، رود بزرگ، ( به مجاز ) شخص بسیار آگاه و دانشمند در زمینه های گوناگ ...


دختر

فارسی

طبیعت
دلسا/delsā/

همچون دل، مثل قلب، ( به مجاز ) دارای احساس و عاطفه، ( دل، سا ( پسوند شباهت ) )، همچو دل که جایگاه ع ...


دختر

فارسی
داراب/dārāb/

دارنده، شان و شکوه، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) شاه ایران از سلسله ی کیانی، پسر بهمن و همای، که ماد ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دلشاد/del šād/

مسرور، شاد و بانشاط، خوشحال و شادمان، در حال شادمانی، خوشحال، شاد


دختر

فارسی
دلارام/delārām/

آرامش دهنده دل، محبوب، معشوق، ( به مجاز ) موجب آرامش خاطر، با آسودگی خاطر، دل آرام


دختر

فارسی
دیبا/dibā/

نام نوعی پارچه ابریشمی رنگین، ( = دیباه ) ( در قدیم ) نوعی پارچه ی ابریشمی معمولاً رنگین، نوعی پارچ ...


دختر

فارسی
دلاور/del āvar/

شجاع و جنگجو، ( در قدیم ) گستاخ، شجاع


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
داور/dāvar/

آن که میان دو نفر به عدالت حکم کند، ( به مجاز ) خداوند، حَکَم، ( در حقوق ) قاضی، پادشاه، حاکم، از ن ...


پسر

فارسی
دیاکو/diyāko/

نام نخستین پادشاه ایران از سلسله ی ماد، ( اَعلام ) ( = دیا اکو )، پسر فرورتیش، نخستین شاه ایران [حد ...


پسر

کردی، فارسی

تاریخی و کهن
دانش/dāneš/

علم، معرفت، آگاهی، شعور، خرد، دانایی، اندیشه، فرهنگ، مجموعه ی اطلاعات یا آگاهی ها درباره ی یک پدیده ...


پسر

فارسی
دانا/dānā/

داننده، آگاه، عالم، دانشمند، از نام های پروردگار، دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاه ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دارا/dārā/

دارنده، ثروتمند، از نام های پروردگار، داریوش سوم از پادشاهان ایران، برخوردار از چیزی یا در اختیار د ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دل افروز/del afruz/

مایه ی شادی و خوشی دل، محبوب و خوشایند، شاد و خرم، معشوق، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دل افروز فرخ پی ...


دختر

فارسی
درناز/dor nāz/

زیبارو و گران بها، ( در= مروارید، لؤلؤ، ناز = زیبا و قشنگ ) ( به مجاز ) زیبا رو و گران بها، در ( عر ...


دختر

فارسی، عربی
دایانا/dāyānā/

زیبا و گرانمایه مانند زر سرخ، ( دایا ( زر سرخ و طلا )، پسوند اسم سازِ ( نا ) )، به معنی مثل زر سرخ، ...


دختر

فارسی، یونانی
دردانه/dor dāne/

عزیز، سوگلی، مروارید درون صدف، بسیار گرامی، ( به مجاز ) بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده، ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
درخشنده/de (a) raxšande/

دارای درخشیدن و تلألؤ، روشن و تابان، ( صفت فاعلی از درخشیدن )، دارای درخشش و تلألؤ، دارای درخشش


دختر

فارسی
درخشان/de(a)rakhšān/

روشن و تابان، درخشنده، دارای درخشش، ( به مجاز ) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز


دختر

فارسی
دامون/dāmun/

دشت و صحرا، نام یکی از حکمای قدیم یونان، ( اَعلام ) از حکمای قدیم یونان و از فیثاغوریان، در گویش ما ...


پسر

فارسی

طبیعت
دلنواز/del navāz/

آرامش بخش، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق، ( به مجاز ) مایه ی آرامش دل، ( در قدیم ) نوازشگر، نام یکی ...


دختر

فارسی
درین/dorin/

مانند در و گوهر، ( به مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در، ین ( پسوند نسبت ) )، از در، ساخته شده از در، ...


دختر

فارسی، عربی
دنا/denā/

نام قله ای معروف از رشته کوه های زاگرس در استان فارس، ( اَعلام ) ) قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس ...


دختر

فارسی

طبیعت
دیدار/didār/

ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن، مشاهده، ( به مجاز ) چهره، روی و چشم، صورت


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
دالیا/dāliā/

گل کوکب، نوعی از گلِ کوکب، نام گلی است


دختر

فارسی

طبیعت، گل
دانیار/dānyār/

دارنده ی دانش و آگاهی، [ ( دان ( بن مضارع ) = دانستن ) ( به مجاز ) آگاهی و دانش، یار ( پسوند دارندگ ...


پسر

فارسی
دلناز/del nāz/

نوازشِ دل، دلنواز، مایه نوازش و آرامش دل، موجب فخر و مباهات دل، زیبا، ( دل، ناز = نوازش )، ( دل + ن ...


دختر

فارسی
دلیر/dalir/

شجاع، دارای جرأت و جسارت، ( در قدیم ) گستاخ، بی پروا


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
درنیکا/dor nikā/

مروارید نیک و خوب، ( به مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در= مروارید، لؤلؤ، نیک = خوب، ا ( پسوند نسبت ) ...


دختر

فارسی
دهقان/dehqān/

صاحب زمین وملک، کشاورز، ( معرب از فارسی دهگان )، مالکِ ده، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ایرانی، ( به مجا ...


پسر

فارسی، عربی
دریه/doriye/

مانند در، درخشان و روشن، ( در، ایه ( پسوند نسبت ) )، درخشان، روشن


دختر

فارسی، عربی
داریا/dāriyā/

دارنده، دارا، ( = دارا )


پسر

فارسی
داریان/dāriyān/

منسوب به دارا، نام شهری در شیراز و شوشتر، ( اعلام ) ) نام شهری در شیراز در استان فارس، ) نام شهری د ...


پسر

فارسی
دادمهر/dād mehr/

داده خورشید، نام یکی از پادشاهان طبرستان، عدالت دوست، ( اَعلام ) نام چند تن از امیر زادگان و شاهزاد ...


پسر

فارسی
دانوش/dānuš/

نام شخصی در داستان وامق و عذرا، نام کسی که عذرا معشوقه وامق را فروخت


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
داتیس/dātis/

نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دین یار/din yār/

یاور و مددکار دین، یار و یاور و مددکار دین


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
دلیار/del yār/

دلدار، معشوق و محبوب، [دل = جایگاه عواطف و احساسات در انسان، قلب، یار ( پسوند دارندگی ) ]، دارای عو ...


دختر

فارسی
داریو/dāryu/

داریوش، نام پادشاهی پیش از ساسانیان، ( = داریوش )، ← داریوش، [این واژه با نام «داریو» ( روبن داریو، ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دیارا/diyārā/

وطنی، بومی، ( دیار = خانه، زادگاه و وطن، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به دیار، منتسب به دیار


دختر

فارسی
دستان/dastān/

آهنگ و لحن، داستان، قصه، افسانه، ( اَعلام ) لقب زال پدر رستم، نامی که سیمرغ بر زال پدر رستم پهلوان ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دل آسا/del āsā/

موجب تسکین و آسایش دل، ( به مجاز ) آسایش دهنده ی دل، آرامش دهنده ی خاطر


دختر

فارسی
دلدار/del dār/

معشوق، علاقه مند، ( به مجاز )، معشوق و محبوب، ( در قدیم ) مهربان، با محبت، ( در تصوف ) حق، خداوند، ...


دختر

فارسی
درینا/dorinā/

ارزشمند و قیمتی، ( درین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به درین، ← درین، ( در پهلوی، barniya )، ( در اوس ...


دختر

فارسی، عربی
دریتا/doritā/

زیبا، درخشان، ( دری = مانند در، روشن، تا= نظیر، مانند، لنگه )، منسوب به در و دری، روشن و درخشان، در ...


دختر

فارسی، عربی
دانشور/dānešvar/

صاحب علم و دانش، ( دانش، ور ( پسوند دارندگی ) )، دارای علم و دانش، دانشمند


پسر

فارسی
دیانوش/diyānuš/

دارنده ی جاودانگی، از اسامی کهن ایرانی در داستان وامق و عذرا


پسر

فارسی
دیما/dimā/

زیبارو، ( دیم = رخساره و روی، الف ( اسم ساز ) ) ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی
دلبند/del band/

عزیز و محبوب، ( به مجاز ) عزیز و دوست داشتنی، ( در قدیم ) معشوق، اسیر کننده ی دل، جذاب و گیرا


دختر

فارسی
درافشان/dor afšān/

بخشنده، دارای فصاحت و زیبایی، آن که مروارید می افشاند، باران ریز، ( عربی ـ فارسی ) آن که مروارید می ...


دختر

فارسی، عربی
دادور/dādvar/

قاضی، از نام های خداوند، ( در قدیم ) دادگر


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
دادار/dādār/

داد دهنده، دادگر، عادل، بخشاینده، آفریننده، آفریدگار، یکی از نام ها و صفات باری تعالی، ( در قدیم ) ...


پسر

فارسی
درا/dor®ā/

منسوب به در، ( مجاز ) قیمتی و گران قیمت، ( در = مروارید، لؤلؤ، ا ( پسوند نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ...


دختر

فارسی، عربی
درستی/dorosti/

نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
درود/dorud/

سلام، ثنا، ستایش، نیایش، دعا، رحمت، سلام و آفرین، سلام و آفرین بر تو ( شما ) باد


پسر

فارسی
دل آرام

آرامش دهنده قلب، تسکین دهنده دل، موجب آرامش و آسایش خاطر، محبوب، معشوق


دختر

فارسی
دلال/dalal/

ناز و کرشمه


پسر

فارسی
دل آویز/del āviz/

( به مجاز ) پسندیده، زیبا و دلنشین، محبوب، مطلوب، خوشبو، خوب، زیبا، دلنشین


دختر

فارسی
دلپذیر/del pazir/

دل پسند، دلخواه، پسندیده، مرغوب، آنچه انسان بپسندد و به آن دل ببندد، مطبوع


دختر

فارسی
دلجو/del ju/

دلخواه، پسندیده، شایسته، نوازش کننده، تسلی دهنده، مهربان، ( به مجاز ) خوب، زیبا پسندیده، ( در قدیم ...


دختر

فارسی
دلربا/delroba/

رباینده دل


دختر

فارسی
دلستان/delsetān/

دل ستاننده، دلربا، دلبر، دلکش، معشوق، محبوب، بسیار زیبا و جذاب، نوعی عقیق


دختر

فارسی
دلگشا/del gošā/

شادی آفرین و فرحبخش، ( در موسیقی ایرانی ) رِنگی در دستگاه سه گاه، ( در تصوف ) صفت فیاضی و فتاحی خدا ...


دختر

فارسی

هنری
دلکش/del kesh/

جذاب، خوب، و زیبا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی


دختر

فارسی

هنری
دادآور/dād āvar/

داد آورنده، عدالت آورنده، آورندۀ عدل و داد، از نام های خداوند تعالی، ( در قدیم ) دادور، دارای عدل و ...


پسر

فارسی
دادجو/dād ju/

جوینده و خواستار عدالت و دادگری، ( در قدیم ) داد دهنده، دادرس


پسر

فارسی
دانادل/d.-del/

دانا و خردمند، آگاه و هوشیار، دل آگاه، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آگاه و عارف


پسر

فارسی
دل سو/delso/

نوردل


دختر

فارسی
دادبخش/dād bakhš/

بخشندۀ عدل و داد، داد دهنده، عادل، از نام های خداوند تعالی، دادگر، ( به مجاز ) خداوند


پسر

فارسی
درریز/dorriz/

ریزنده ی در، ( مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در = مروارید، لؤلؤ، ریز = جزء پسین بعضی از کلمه های مرک ...


دختر

فارسی، عربی
دوستار/dustār/

یار، رفیق، دوستدار، دارای علاقه، علاقه مند


پسر

فارسی
داد بین/dād bin/

نگرنده از روی عدل و داد، ( در قدیم ) حق بین، ( اَعلام ) نام حکیمی پارسی در عهد پادشاهان پیشدادی


پسر

فارسی
دادگر/dādgar/

داد دهنده، عادل، یکی از صفات باری تعالی، آن که به عدالت رفتار می کند، ( در قدیم ) خداوند، پادشاه عا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
داریس/dāris/

صورت دیگر نام داریوش به معنی دارنده ی نیکی، صورتی دیگر از کلمه داریوش به معنی دارنده ی نیکی، داریوش


پسر

فارسی
در تاج/dartāj/

گل آفتاب گردان، ( در عربی ) عین الشمس، ( در انگلیسی ) sun flower


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، گل
دژار/dazhar/

دزار، بنا، معمار


پسر

فارسی
دل آرای/del ārāy/

دل آرا، محبوب، معشوق، ( = دل آرا )، ← دل آرا


دختر

فارسی
دل بیدار/del bidār/

آگاه، بیدار دل، روشن ضمیر


دختر

فارسی
دلان/delān/

منسوب به دل، ( مجاز ) از جنس روح و جان، [دل= ( به مجاز ) نماد درونی ترین بخش وجود یا عمق جان که نشا ...


دختر

فارسی
دیبارخ/d.-rokh/

دیباروی، که چهره ای دارد چون دیبا از لطافت و زیبائی، دیباچهر، ( = دیباچهر )، ← دیباچهر


دختر

فارسی
دین به/din beh/

دین بهتر، کیش و آیین برتر، دینِ بهتر، کیش و آیینِ برتر، ( در قدیم ) دین زرتشتی، ( در قدیم ) ( به مج ...


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دار گل/dār gol/

( مجاز ) زیبارو، نوعی از درخت که در هندوستان شایع است، درختِ گل، ( در گیاهی ) نوعی درخت که در سرزمی ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
داننده/dānande/

دانا، استاد، ماهر، آگاه به امری، دارنده ی علم و توانایی، ماهر حاذق، واقف و آگاه به امری


پسر

فارسی
درسان/dorsān/

درسا، مانند مروارید، ( عربی ـ فارسی ) ( در= مروارید، لؤلؤ، سان ( پسوند شباهت ) )، ( = درسا )، ← درسا


دختر

فارسی، عربی
دل آگاه/del āgāh/

دانا و هوشیار، عاقل و دور اندیش، بیدار، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دارای معرفت، هشیار، دانا


دختر

فارسی
دل پاک/del pāk/

آنکه دلی پاک دارد، قلب صاف، ضمیر تابناک و دور از آلودگی، ( به مجاز ) عاری از صفت های ناپسند، صادق و ...


دختر

فارسی
دلخوش/del khoš/

مسرور، شادمان، خرم، شاد، خوشحال، راضی، ( به مجاز ) شادمان و خرسند، ( در قدیم ) با شادمانی و خرسندی


دختر

فارسی
دهناد/dehnad/

نظم و ترتیب


پسر

فارسی
دوستدار/dust dār/

دوستار، خیرخواه، یار مهربان، خواهان، ( = دوستار )، ← دوستار


پسر

فارسی
دیده/dide/

آنچه دیده شده است، ( مجاز ) چشم، نگاه، نظر، دید


دختر

فارسی
دین دار/din dār/

کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین بدین اسلام، متقی، با تقوی، آن که به مبانی دینی اعتقاد د ...


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دامیار/damyar/

شکارچی، ماهی گیر


پسر

فارسی
دلنشین/del nešin/

خوش آیند، آن چه در دل نشیند، مؤثر، ( به مجاز ) خوشایند و پسندیده


دختر

فارسی
داتامیس/dātāmis/

والی ایرانی ' کیلیکیا ' در زمان اردشیر دوم، ( اَعلام ) استاندار ( = ساتراپ ) ایرانی کیلیکیه [حدود پ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دادبه/dād beh/

دارنده ی بهترین عدل، ( در قدیم ) دارنده ی بهترین داد ( عدل، داوری، دادگری )، ( اَعلام ) دادبه ( در ...


پسر

فارسی
دادعلی

داد ( فارسی ) + علی ( عربی )، داده علی ( ع )، آن که عدل و دادی چون علی ( ع ) دارد


پسر

فارسی، عربی
دادفر/dād far/

دارای فر و شکوه و عظمت، ( در قدیم ) دارای فر و شکوه و عظمت از حیث دادگری و عدل، مرکب از داد ( عدل ) ...


پسر

فارسی
دادفروز/dadforoz/

فروزنده عدل و داد، عادل


پسر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی