اسم دختر - صفحه 11

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

دنا/denā/

نام قله ای معروف از رشته کوه های زاگرس در استان فارس، ( اَعلام ) ) قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس ...


دختر

فارسی

طبیعت
گل بوته/gol bu (o) te/

گل، ( به مجاز ) محبوب و معشوق، ( به مجاز ) خوب و دوست داشتنی، گل و بته، بوته گل


دختر

فارسی

طبیعت، گل
آرمینه/ārmine/

منسوب به آرمین، ( آرمین، ه/، e/ ( پسوند نسبت ) )، ( آرمین + ه/، منسوب به آرمین آرمین، ارمنی، دختر ا ...


دختر

فارسی، ارمنی
نونا/nunā/

ماه اسفند، نان، نام مادر حضرت ابراهیم ( ع )، ( در کلدانی ) برج حوت [برابر با اسفند]، ( اَعلام ) نام ...


دختر

عبری، سریانی

مذهبی و قرآنی
تیدا/tidā/

دختر خورشید، زاییده خورشید، آفریده ی درخشان، دختر زیبارو، ( تی در پهلوی به معنی خورشید، فروغ، بخشند ...


دختر

اوستایی، پهلوی
منال/manāl/

مال، دارایی، ملک، ثروت، درآمد، مِلک، مداخل، رسیدن، دست یافتن، همچنین یکی از توابع شهرستان قیر و کار ...


دختر

عربی
انوشه/anuše/

جاویدان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، جاوید، باقی، پایدار، ( در حالت قیدی ) به طور همیشگی، ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مهرک/mehrak/

شبیه به خورشید، ( به مجاز ) زیبارو، ( مِهر = خورشید، ک/ ak ـ/ ( پسوند شباهت ) )، ( مِهر = خورشید + ...


دختر، پسر

فارسی
گونای/gunāy/

آفتابی، سمت آفتاب رو بر خلاف «قوزای» که سمت سایه می باشد


دختر

ترکی
طوعه/tuee/

اطاعت، فرمانبری، ( اَعلام ) نام زنی که مسلم ابن عقیل به خانه او پناه برد


دختر

عربی
روح افزا/ruh afzā/

آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح، گوشه ای در موسیقی ایرانی


دختر

فارسی، عربی

هنری
ایمانه/imāne/

منسوب به ایمان، باور، گرایش، اعتقاد، ( ایمان، ه ( پسوند نسبت ) )، م ایمان


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
ماه پیکر/m.-peykar/

آن که پیکری زیبا مانند ماه دارد، ( به مجاز ) معشوق زیبا، صفت آن که پیکرش مانند ماه زیبا و دل انگیز ...


دختر

فارسی

کهکشانی
سلامه/salāme/

نام همسر امام حسین ( ع )، ( اَعلام ) سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد ابن شهریار یا هرمز ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کیژان/kižān/

دختران


دختر

کردی
آینه/āyene/

شیشه تصویرنما، آیینه، ( = آیینه و آئینه )


دختر

فارسی
گلشکر/gol še(a)kar/

( به مجاز ) لب گلگون معشوق، گل زیبارو، [گل، شکر= ( در قدیم ) ( به مجاز ) لب معشوق، زیبارو]، گلِ زیب ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
فرینا/farinā/

مهرورز، مهربان، دلبر، ستایش، بخشش، با شکوه، شکوهمند


دختر

فارسی
فاطمه نورا/f.-nurā/

ترکیب دو اسم فاطمه و نورا ( رانده شده از آتش و نورانی )، از نام های مرکب، ز فاطمه و نورا، فاطمه ی ن ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه یاس/f.-yās/

ترکیب دو اسم فاطمه و یاس ( رانده شده از آتش و گلی خوشبو )، از نام های مرکب، فاطمه و یاس


دختر

فارسی، عربی

گل، مذهبی و قرآنی
رامینا/rāminā/

منسوب به رامین، دختر خوشحال و با نشاط، ( رامین، الف ( نسبت ) )، دخترِ طربناک، ( رامین + الف ( نسبت ...


دختر

فارسی، آشوری
پری سیما/p.-simā/

فرشته رو، زیبا مثل پری، ( به مجاز ) زیباروی، ( = پری چهر )، پری ( فارسی ) + سیما ( عربی ) پریچهره، ...


دختر

فارسی، عربی
باهره/bāhere/

روشن، آشکار، درخشان، تابان، مشهور، ( مؤنث باهر )، باهر


دختر

عربی
هونیا/hu niyā/

دارای نیای خوب، نیکوتبار، نیک نژاد، ( هو = خوب، نیا )، ( در پهلوی ) ( = هونیاک ) به معنی خوب نیا، د ...


دختر

فارسی، کردی
سلوی/salvi/

مریم گلی، نام گیاهی معطر و دارویی است که گل هایی به رنگ آبیِ مایل به بنفش دارد، ( در گیاهی )، گیاهی ...


دختر

عربی

طبیعت، گل
آلینا/ālinā/

زیبا و سرخ روی


دختر

فارسی
دیدار/didār/

ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن، مشاهده، ( به مجاز ) چهره، روی و چشم، صورت


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ممتاز/momtāz/

برتر، برجسته، عالی، خوب، برگزیده، دارای امتیاز، مرغوب، مشخص، جدا، متمایز، ( در قدیم ) مشهور


دختر

عربی
یاسمینا/yāsaminā/

منسوب به یاسمین، گلی خوشبو، ( یاسمین، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به یاسمین، یاسمین و یاسمن، یاس و مین ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
پریان/pariyān/

منسوب به پری، فرشتگان، ( به مجاز ) زیبا، پری ها


دختر

فارسی
جانا/jānā/

خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان، ای عزیز، عزیزا، محبوبا


دختر

فارسی
افروزه/afruze/

افروز، شهاب، تابان و سوزاننده، آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره


دختر

فارسی
ساعده/sā‛ede/

آبراهه، ( مفرد سواعد ) شاخه فرعی، شاخابه، مجاری آب که به رودخانه یا دریا می ریزد، مجاری شیر در پستا ...


دختر

عربی

طبیعت
دالیا/dāliā/

گل کوکب، نوعی از گلِ کوکب، نام گلی است


دختر

فارسی

طبیعت، گل
ابتهاج/ebtehāj/

شادمانی، شادی، خوش و خرم، شادن شدن، خوشی


دختر، پسر

عربی
فخرالزمان/faxrozzamān/

شخص برجسته و مایه مباهات در زمان خود، شخص برجسته، گزیده، و مایه ی مباهات در زمان خود، گزیده که مایه ...


دختر

عربی
پریچهره/p.-čehre/

آن که چهره ای زیبا چون پری دارد، زیبا رو، ( = پری چهر )


دختر

فارسی
گلریز/golriz/

دارای نقش گل به ویژه گل سرخ، گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در د ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل، هنری
آمین/āmin/

برآور، بپذیر، اجابت کن، از نام های خداوند، از نامهای خداوند جل شأنه، [معمولاً پس از دعا بر زبان می ...


پسر، دختر

عربی، عبری

مذهبی و قرآنی
کارینا/kārinā/

چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت، ( اَعلام ) چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت که ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تامارا/tāmārā/

درخت خرما، نام همسر یهودا ( چهارمین پسر حضرت یعقوب ( ع ) )، ( اَعلام ) نام عروس یهودا [چهارمین پسر ...


دختر

عبری، آشوری

مذهبی و قرآنی، طبیعت
همیلا/hamilā/

نام یکی از شخصیت های زن در داستان «خسرو و شیرین» نظامی، ( اَعلام ) نام یکی از ندیمه های شیرین در خس ...


دختر

فارسی
سنبل/sonbol/

نام گلی خوش بو، ( در گیاهی ) گلِ خوشه ای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید و زرد، ...


دختر

عربی، فارسی

طبیعت، گل
ثمره/samare/

میوه، ( به مجاز ) نتیجه و حاصل، حاصل، نتیجه


دختر

عربی

طبیعت
سمر/samar/

افسانه، داستان، ( به مجاز ) مشهور، ( در قدیم ) حکایت، ( به مجاز ) مشهور و گفتار و سخن


دختر

عربی
شهد/šahd/

ماده ی قندی مذاب یا مایع، عسل، شیرینی، عصاره ی میوه که بر اثر جوشیدن غلیظ شده است، ( در قدیم ) ( به ...


دختر

عربی
اکرام/ekrām/

بزرگداشت، احترام کردن، گرامی داشتن، احسان، حرمت، از واژه های قرآنی


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
دلناز/del nāz/

نوازشِ دل، دلنواز، مایه نوازش و آرامش دل، موجب فخر و مباهات دل، زیبا، ( دل، ناز = نوازش )، ( دل + ن ...


دختر

فارسی
فرگل/far gol/

دارای شکوه و زیبایی گل، نوعی پیراهن [برخاسته از فرنگ] که خوشایند و زیبنده و شکوه افزا بوده ( است )


دختر

فارسی

گل
بیریوان/birivān/

بانویی که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می دوشد، شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را ...


دختر

کردی
آیشین/āy šin/

مانند ماه، ماهوار، ( به مجاز ) زیبا، به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار، شبیه ماه


دختر

ترکی

کهکشانی
اردیبهشت/'ordibeheSt/

نام دومین ماه از سال خورشیدی، نام سومین روز از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته ای که نماینده پ ...


دختر

فارسی

طبیعت
فرین/farin/

( به مجاز ) دارای شکوه و جلال، با شکوه، ( فر= شکوه و جلال، ین ( پسوند نسبت ) )، تابه ای از سفال برا ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
الوان/alvān/

رنگ ها، نوع ها، رنگارنگ، رنگین، ( در قدیم ) گوناگون، گونه گون، ( در قدیم ) اقسام، انواع، ( اَعلام ) ...


دختر

عربی
توران دخت/t.-dokht/

دختر توران، نام دختر خسرو پرویز، ( توران، دخت = دختر )، دختر تورانی، ( اَعلام ) نام دختر خسرو پرویز ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشین/aršin/

دوست ترین، دوست داشتنی، نام یکی از شاهدخت های با درایت هخامنشی، ( اَعلام ) نام یکی از شاهدخت های هخ ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شاداب/šādāb/

با طراوت، تازه، شاد، مسرور، شادان


دختر

فارسی
زرین دخت/z.-dokht/

دختری از جنس زر، زیبا، ( = زری دخت )، زری دخت، مرکب از زرین ( طلایی یا از جنس زر ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
گران ناز/gerān nāz/

دارای ناز و زیبایی فراوان، ( به مجاز ) جذاب، دارای ناز، کرشمه و غمزه ی فراوان، دارنده ی قشنگی و زیب ...


دختر

فارسی
گرد آفرین/g.-āfarin/

گرد آفرید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر گژدهم از مرزداران ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، فرم ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فضیلت/fazilat/

برتری در دانش، هنر و اخلاق، فضل، ارزش و اهمیت، ( در قدیم ) ( در علم اخلاق ) ویژگی های ستوده ی اخلاق ...


دختر

عربی
مهروش/mehrvaš/

مانند خورشید، ( به مجاز ) زیبا رو، ( مهر= خورشید، وش ( پسوند شباهت ) )، مثل خورشید، ( مهر = خورشید ...


دختر

فارسی

کهکشانی
سیرانوش/sirānuš/

خوشنودی و رضایت مندی جاودان، [سیر ( در پهلوی ) راضی و خشنود، انوش= جاویدان]، ( سیر در پهلوی به معنی ...


دختر

فارسی، پهلوی

تاریخی و کهن
آیشن/āy šen/

همانند ماه، ( به مجاز ) زیبا رو، شبیه ماه


دختر

ترکی

کهکشانی
عاصمه/āseme/

موٌنث عاصم، نگه دارنده، محافظ، ( مؤنث عاصِم )


دختر

عربی
مشکناز/mo(e)šk nāz/

زیبا و خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر بهرام گور پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) نام ...


دختر

فارسی، سانسکریت

تاریخی و کهن
نیلسا/nilsā/

شبیه به نیل، مثل نیل، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( نیل، سا ( پسوند شباهت ) )، ر نیل


دختر

فارسی
سون ای/sonāy/

دعا کننده، ستاینده، آخرین ماه، زیبا روی، ( سونا = دعا کننده، ی )، ستاینده + ی )، ( در ترکی ) به معن ...


دختر

ترکی

کهکشانی
پیوند/peivand/

پیوستن، عهد و پیمان، ( بن مضارعِ پیوستن )، پیوسته بودن دو یا چند کس، ازدواج، ( در قدیم ) خویشی، بست ...


دختر

فارسی
دعا/doeā/

نیایش، راز و نیاز، درخواست کردن چیزی از خداوند یا بزرگان دین هنگام نیاز، اضطرار، آمرزش خواستن و مان ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه حورا/f.-ho(w)rā/

ترکیب دو اسم فاطمه و حورا ( رانده شده از آتش و زن زیبای بهشتی )، از نام های مرکب، فاطمه و حورا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
دیان/dayyān/

قاضی، داور، حاکم، پاداش دهنده، یکی از اسما الهی، فرمانده، ( در اوستا، dayān ) به معنی فرمانده، دیانا


پسر، دختر

عربی، فرانسوی

مذهبی و قرآنی
حریر/harir/

ابریشم، نوعی پارچه ی ابریشمی نازک، نماد هر چیز نرم و لطیف، نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک، پیله ی ابریش ...


دختر

عربی
آرا/ārā/

آراستن، زیور، زینت و آرایش، آرایش کننده، آراینده، ( مخفف آراینده )، [این واژه با واژه ی عربی آرا ( ...


دختر

فارسی
مرسا/morsā/

استوار گشتن، واقع شدن و ثابت گردیدن، استوار، ثابت، پابرجا


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
بهسا/behsā/

نیک چون خوبان و نیکان، دختر زیبا رو، ( به، سا ( پسوند شباهت ) )، ( به + سا ( پسوند شباهت ) )، بانوی ...


دختر

فارسی
فاطره/fātere/

مونث فاطر، از صفات و نام های خداوند، آفریننده، خالق، ( مؤنث فاطر )، فاطر


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
مهیلا/maheilā/

حرکت آهسته، روان، از واژه های قرآنی ( در سوره ی مزمّل )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
یوکابد/yukābod/

خداوند مجد و بزرگ، به معنی «خداوند مجداست»، ( اَعلام ) مادر هارون و موسی و مریم و عمه ی زوجه ی عمرا ...


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
سمیعه/sami‛e/

گوش شنوا


دختر

عربی
عاصفه/āsefe/

باد تند و شدید، تندباد، ( مؤنث عاصِف )، عاصِف، معرب از سریانی


دختر

عربی، سریانی

طبیعت، مذهبی و قرآنی
ازهار/azhār/

شکوفه ها، گل ها


دختر

عربی

طبیعت، گل
مهان/mahān/

منسوب به ماه، زیبارو، ( مَه = ماه، ان ( پسوند نسبت ) )، [چنانچه این واژه مِهان ( mehān ) تلفظ شود ج ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فاطمه زینب/f.-zeynab/

ترکیب دو اسم فاطمه و زینب ( رانده شده از آتش و زینت پدر )، از نام های مرکب، ا فاطمه و زینب


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
آسمان/ās (e) mān/

عالم بالا، درگاه قدس خداوند، عالم غیب، جایگاه فرشتگان، سپهر، فضای لایتناهی که منظومه ها و صورت های ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماهین/māhin/

منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبارو و دوست داشتنی، ( ماه، ین ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو، ( م ...


دختر

فارسی

کهکشانی
سامیا/sāmyā/

نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دوره ی هخامنشی، نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
روشان/ro (w) šān/

روشن، درخشان، بینا، شاد، مسرور، درست کار، معتمد، ( = روشن )


دختر

فارسی
سمن رخ/s.-rokh/

آن که چهره ای سفید و لطیف چون سمن دارد، ( = سمن چهر )، ( سمن چهر، سمن چهره


دختر

فارسی
نورالهدی/nurolhodā/

نور هدایت و رستگاری، نورِ رستگاری، راستی و پیروزی


دختر

عربی
روژیا/ružiyā/

روز و روشنایی، ( روژ، ی میانجی، ا ( پسوند اسم ساز ) )، ( کردی ـ فارسی ) ( روژ + ی میانجی + ا ( پسون ...


دختر

کردی

کهکشانی
فاطمه سنا/f.-sanā/

ترکیب دو اسم فاطمه و سنا ( رانده شده از آتش و روشنایی )، از نام های مرکب، فاطمه و سنا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
سرمه/sorme/

گردی سیاه رنگ برای آرایش چشم، مخلوطی از کانه های آنتیموان که سیاه رنگ است و از آن برای آرایش پلک چش ...


دختر

فارسی
نازنین معصومه/n.-masume/

ترکیب دو اسم نازنین و معصومه ( بسیار دوست داشتنی و بی گناه )، از نام های مرکب، نازنین و معصومه


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
لعبا/la‛bā/

زیباترین، ( مؤنث اَلْعَب )


دختر

عربی
پرینا/parinā/

به نرمی و لطافت پر، ( واژه مرکب از پر = نرمی و لطافت، ین نسبت، الف اسم ساز ) به معنای «به نرمی و لط ...


دختر

فارسی
فاطمه کوثر/f.-ko(w)sar/

ترکیب دو اسم فاطمه و کوثر ( رانده شده از آتش و خیر فراوان )، از نام های مرکب، فاطمه و کوثر


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
یانا/yānā/

نیکی رسان، ( به مجاز ) زیبا و درخشان، نکویی بخش، در حال اشتعال


دختر

ترکی، اوستایی
لمیا/lamyā/

زن گندمگون لب، ( لمیاء ) ( مؤنث المی )، ( اَعلام ) نام یکی از زنان محدثه در اسلام، ( عربی، لمیاء ) ...


دختر

عربی
بارزان/bārezān/

نامِ قومی پیش از اسلام، ( = بارِز ) نامِ قوم بارز یا بارزان یا بارجان، تاریخ این قوم به پیش از اسلا ...


پسر، دختر

کردی، فارسی

تاریخی و کهن



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم