علی فرهادی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

break away from: =break free from جدا شدن از، دور شد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

every so often: بعضی اوقات، گاهی اوقات، هر از چندی، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay put: ثابت ماندن در یک جا یاپست ، ( محل ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell from: تشخیص دادن، تمییز دادن مثال he can' ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

may as well: بهتره که . . . ، ( انجام بهترین کار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill at ease: راحت نبودن ، احساس راحتی نکردن، یان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ill at ease: راحت نبودن ، احساس راحتی نکردن، یان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

think nothing of it: [عامیانه] قابل نداشت، قابل نداره ، ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a far cry from: بسیار متفاوت از ،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a far cry from: بسیار متفاوت از ،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be better off: بهتر بودن، جایگاه بهتری داشتن، موقع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close call: ( رد شدن یا رد کردن ) خطر بالقوه، خ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dry out: خشک شدن [گل ، گیاه یا درخت], خشک شذ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fool around: بازی کردن ، تفریح کردن ، بازیگوشی ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst out: یهویی ( زدن زیر گریه یا خنده ) ، کا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick around: منتظر ماندن، صبر کردن، پلکیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the better of: کنترل کردن شخصی، تحت کنترل و سلطه ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in regard to: با توجه به. . ، با در نظر گرفتن . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all along: در تمام طول این مدت، همه این مدت ،

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be true of: درست بودن یا صحیح بودن در مورد. . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on account of: به دلیل، به خاطر، به سبب، به علت،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay put: ثابت ماندن در یک جا یاپست ، ( محل ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

under the weather: احساس کسالت داشتن، احساس ناخوشی، عا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall short of: به موفقیت در حد انتظار نرسیدن ، به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

or so: یک چیزی تو این مایه ها، تقریبا ،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for granted: انتظارداشتن، فرض کردن، پنداشتن، منت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

relieve of: کم کردن یا کاهش دادن ( درد، رنج، یا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

relieve someone of something: کم کردن یا کاهش دادن ( درد، رنج، یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: در مقایسه با ، از لحاظ استاندارد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay off: متوقف کردن، ترک کردن، کنار گذاشتن،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point of: از روی عمد کاری رانجام دادن، تلاش و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the spot: فوری، بی درنگ، بی معطلی، بدون اتلاف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do away with: کار کسی یا چیزی را یکسره کردن یا تم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from scratch: از بیخ و بُن، از کف کف، از مرحله او ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break away from: =break free from جدا شدن از، دور شد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break away from: =break free from جدا شدن از، دور شد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break out: به طور ناگهانی روی دادن، حادث شدن،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring about: باعث شدن، سبب شدن rain in this sea ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

from now on: از الان به بعد، از این لحظه به بعد، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get well soon: [در خطاب به بیمار]بزودی خوب بشوید، ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get well: خوب، سالم ، سلامت، I hope you get ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get well: خوب، سالم ، سلامت، I hope you get ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold on: منتظر ماندن، صبر کردن،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold up: بالا بردن، بالا نگه داشتن The soldi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in case of: اگر، در صورتی که، هنگامی که، در مور ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in honor of: به افتخار، we lit some candles in ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in search of: سعی در جستجوی چیزی، تلاش برای پیداک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in search of: سعی در جستجوی چیزی، تلاش برای پیداک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hear of: شنیدن درباره، دانستن درباره ?have ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in vain: بی حاصل، هیچ ، Ifyou don't pass th ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep an eye on: چهارچشمی مواظب بودن یا مواظبت کردن،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep out of: دور نگه داشتن، دور ایستادن، دور کرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lead to: منتهی شدن یا منجر شدن به یک نتیجه م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every two days: دو روز درمیان، دو روز یک بار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss out: =lose out=leave out از دست دادن یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leave out: حذف کردن، جدا کردن، بیرون کشیدن. I ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look up to: ستودن، احترام و ارزش قائل شدن،

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in hock: مقروض، بدهکار، قرض دار ،

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in hock to: بدهکار به. . ، مقروض به. . ،

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill conceived: کارشناسی نشده، غیر کارشناسی ،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ill conceived: کارشناسی نشده، غیر کارشناسی ،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the hook: از گرفتاری ، مخمصه ، دردسر ، یا اجب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

law abiding: مطابق قانون، طبق قانون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humpty dumpty: 1_ ( شخص ) تُپُل مُپُل، هیکل تخم مر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rile up: به اشوب وادشتن، شخص یا گروهی راتحری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sneak peek: دزدکی نگاه کردن، قایمکی نگاه کردن، ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carrying hole: ( برق ) _گودال محل عبور ( کابل )

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inquiry: برای یافتن علت تصادف تحقیق به عمل ا ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pedal to the metal: تخت گاز رفتن، با سرعت زیاد رفتن

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a point: راست میگی، راست میگه ، ( در تایید ح ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take ones time: باصبر وحوصله؛ بدون عجله، با تمٱنینه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think highly of: نسبت به کسی نظر و دید خوبو مثبت داش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as of yet: تا کنون؛ تا به حال، هنوز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as of yet: تا کنون؛ تا به حال، هنوز

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

filing system: سیستم بایگانی،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

filing system: سیستم بایگانی،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit upon: به سرعت به ذهن خطور کردن، ، عامیانه ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on ones own accord: به صورت خودجوش و بدون دستور و خواهش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of ones own accord: انجام کاری با رضایت قلبی وبدون درخو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go without saying: واضح و روشن؛مبرهن ؛مثل روز روشن، نی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go without saying: واضح و روشن؛مبرهن ؛مثل روز روشن، نی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abide by: مطیع بودن، تبعیت کردن، اطاعت کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive crazy: عصبانی کردن، عامیانه ( کسی را جان ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fed up with: خسته شدن ، کلافه شدن از چیزی،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be bound to: قریب به یقین ، به احتمال خیلی زیاد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tell from: تشخیص دادن، تمییز دادن مثال he can' ...

٤ ماه پیش

مدال‌های علی فرهادی