تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( برق ) _گودال محل عبور ( کابل )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

افشان؛, رشته ای Stranded cable سیم یا کابل افشان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خرید چیزی و نگه داشتن آن برای مدت خاص به امید افزایش قیمت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دزدکی نگاه کردن، قایمکی نگاه کردن، نگاه قایمکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به اشوب وادشتن، شخص یا گروهی راتحریک به اشوب کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

1_ ( شخص ) تُپُل مُپُل، هیکل تخم مرغی شکل، 2_درب و داغون شده و غیر قابل بازگشت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مطابق قانون، طبق قانون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

از گرفتاری ، مخمصه ، دردسر ، یا اجبار ، خود یا دیگران را نجات دادن

پیشنهاد
١

اجرای جبری توافق، اجرای توافق با بکارگیری فشار و نیرو ،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کارشناسی نشده، غیر کارشناسی ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مقروض، بدهکار، قرض دار ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بدهکار به. . ، مقروض به. . ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

ستودن، احترام و ارزش قائل شدن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

حذف کردن، جدا کردن، بیرون کشیدن. I want a hamburger but please , leave out the pickles من یک همرگر میخام ولی لطفا خیارشورها شو جدا کن. ( قرار نده )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

=lose out=leave out از دست دادن یا ازدست رفتن ( شانس ) ، He missed out last week concert because he was out of town.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دو روز درمیان، دو روز یک بار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

منتهی شدن یا منجر شدن به یک نتیجه مشخص، ختم شدن به. . . ، this road leads to a village. این جاده به یک روستا ختم میشود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دور نگه داشتن، دور ایستادن، دور کردن the children should be kept out of fire بچه ها را باید از آتش دور نگه داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

چهارچشمی مواظب بودن یا مواظبت کردن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی حاصل، هیچ ، Ifyou don't pass the exam your three month hardworking will be in vain اگر در امتحان قبول نشوی تلاشهای سه ماهه ات بی حاصل خواهد بود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

شنیدن درباره، دانستن درباره ?have you ever heard of two headed dragon ایا تابحال چیزی درباره اژدهای دوسر شنیده ای؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سعی در جستجوی چیزی، تلاش برای پیداکردن چیزی he had gone in research of a good restaurant in this street او به جستجوی یک رستوران خوب در این خیابان رفت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به افتخار، we lit some candles in honor of our grandfather ما به افتخار پدربزرگمان چند شمع روشن کردیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

اگر، در صورتی که، هنگامی که، در مورد، you can call 110 in case of robbery

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بالا بردن، بالا نگه داشتن The soldier held up the flag

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

منتظر ماندن، صبر کردن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

خوب، سالم ، سلامت، I hope you get well ]برای بیمار]برای شما ارزوی سلامتی دارم. ( خوب بشوید ) she received a well - get card او کارت سلامت دریافت کر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

[در خطاب به بیمار]بزودی خوب بشوید، ( آرزوی سلامتی برای بیمار هنگام عیادت ) ، بزودی حالتان خوب بشود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عموما،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

از الان به بعد، از این لحظه به بعد، از این زمان به بعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بی قانونی کردن، ورای قانون عمل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

شدیدا دوست نداشتن، نفرت داشتن، ، تحمل نکردن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

باعث شدن، سبب شدن rain in this season usually brings about floods. معمولا باران در این فصل سبب سیل میشود ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به طور ناگهانی روی دادن، حادث شدن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

=break free from جدا شدن از، دور شدن از، فرار کردن از، رها شدن از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از بیخ و بُن، از کف کف، از مرحله اول ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

کار کسی یا چیزی را یکسره کردن یا تمام کردن ، شر چیزی را کم کمردن، تسویه حساب کردن، به اون دنیا واصل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف بیهوده زدن، صحبت های بی خود و بی استفاده کردن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

فوری، بی درنگ، بی معطلی، بدون اتلاف وقت، فورا،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از روی عمد کاری رانجام دادن، تلاش و سعی عمدی و اگاهانه برای انجام کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

متوقف کردن، ترک کردن، کنار گذاشتن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در مقایسه با ، از لحاظ استاندارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

همه یا هر چیزی به جز. . . ، همه غیر از،

پیشنهاد
٠

کم کردن یا کاهش دادن ( درد، رنج، یا مسئولیت، ) ، خلاص کردن از ، رهایی دادن یا رهایی یافتن the teacher relieved the students of their homeworks

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم کردن یا کاهش دادن ( درد، رنج، یا مسئولیت، ) ، خلاص کردن از ، رهایی دادن یا رهایی یافتن از،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

انتظارداشتن، فرض کردن، پنداشتن، منتظر بودن ، many people take it for granted that economic situation will be better بسیاری از مردم انتظار دارند ( به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

الان می فهمم که چرا. . . ، الان درک میکنم که چرا. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حق انتخاب ( داشتن ) ، وظیفه، مسئولیت پذیرفتن ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

یک چیزی تو این مایه ها، تقریبا ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

به موفقیت در حد انتظار نرسیدن ، به نتیجه دلخواه ودر خور انتظار نرسیدن ، نتیجه مور د انتظار را نگرفتن