تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از ویکیپدیای انگلیسی: Crataegus ( /krəˈtiːɡəs/ ) , commonly called hawthorn, quickthorn, thornapple, May - tree, whitethorn, or hawberry, is a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

A prepared publicity or news announcemen بیانیه ی مطبوعاتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به نقل از هزاره: مستعدِ آماده ی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به نقل از هزاره: دمر، دمرو prone to: مستعدِ، آماده ی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نامزدِ نمایندگی مجلس شدن نامزد انتخابات پارلمانی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در معرض دید مورد توجه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: دیده شدن در در انظار قرار داشتن جلب توجه کردن مورد توجه بودن چشم ها را به سوی خود متوجه کردن

پیشنهاد
٠

. To have a difficult responsibility or burden that one must handle on one's own مثال: . Nancy has had her cross to bear since her husband passed aw ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از کمبریج: the opportunity to change your plans or choose between different ways of doing something: The law in this area is very . strict a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از کالینزدیکشنری: When you refer to a time or an event to come or one that is still to come, you are referring to a future time or event The s ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

Is yet to come=has not come yet, but we expect it to come in the future. The best is yet to come - the exact meaning depends on the context, but it ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

جد بزرگ پدرجد جد اعلا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

pose a risk be dangerous be a threat � posed a threat � poses a threat � be a danger represent a danger تهدید کردن تهدید بودن تهدید نشان دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

When this happened; hereupon, after this moment با این حساب بر این اساس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

1. out of sight of the public at a theatre or organization "behind the scenes at London Zoo" 2. secretly "diplomatic manoeuvres going on behind the ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساندن کمک رساندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خردسالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

به نقل از هزاره: بیماری سخت بیماری جدی بیماری خطرناک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

if you keep someone posted, you inform them immediately of any changes or developments in a situation در جریان امور گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خطر جدی خطر اساسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

نهایت تلاش خود را کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

رفتار متکبرانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

از پیش هماهنگ شده از پیش توافق شده

پیشنهاد
١٠

حسابی ترساندن به نقل از هزاره: به وحشت انداختن زهره ترک کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از هزاره: سکته قلبی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مبادی آداب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به نقل از هزاره: پشت سر هم پی درپی متولی یکی پس از دیگری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به نقل از هزاره: پشت سر هم پی درپی متولی یکی پس از دیگری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از هزاره: پشت سر هم پی درپی متولی یکی پس از دیگری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناچار بودن به مجبور بودن به

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

come open suddenly مثال: the doors flew open in the strong gust ناگهان باز شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

امرار معاش کردن از طریقِ گذراندن زندگی با کار در

پیشنهاد
٣

هزاران هزار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هزاران هزار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تاثیر گذاشتن make a deep impression on تاثیر عمیق بر . . . گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به نقل از هزاره: 1 - [شخص] شاد، خوشحال، سرحال، شنگول 2 - [خبر و غیره] شادی آور، شادی بخش، خوشحال کننده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

a fertile spot in a desert, where water is found واحه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

belonging to one مثال: . I haven't a dollar/dime/penny to my name . She has more than 20 novels to her name متعلق به کسی مالِ کسی به نام کسی ترجمه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نان خشک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نان خشک دور نان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

to ask somebody to come to your home دعوت کردن کسی به خانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

to ask somebody to come to your home دعوت کردن به خانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

If you invite somebody around, you invite them to your home for a meal, or a party, or a game of cards, etc مثال: . They've invited us around for a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تغییر حال و هوا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

زمان حیات [در] طولِ عمر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

با وجود این که با وجود این واقعیت که به رغم این واقعیت که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

To be happened upon when one is not ready, prepared, or on guard; to be shocked or startled by someone or something مثال: . I was taken completely b ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از هزاره: 1 - رئیس قبیله، پدر [قبیله] رئیس، سرکرده، بزرگ؛ [حیوان] رئیس نر 2 - ریش سفید، بزرگ 3 - ( در کلیسای شرق، با حرف بزرگ ) بطریق، سراسقف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در سراسر سال در طول سال در همه ی سال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در سراسر شب در طول شب در کل شب در همه ی شب