پیشنهادهای غزال سرخ (١,٢٩٢)
بُراده
در فارسی می گوییم: به سرعت باد
زبان به کام گرفتن دندان روی جگر گذاشتن خشم خود را فروخوردن به خشم خود غلبه کردن خود را در زمان خشم کنترل کردن خشم خود را کنترل کردن
از این نظر از این نگاه از این دریچه از این منظر از این زاویه
مکافات
دلگرمی حمایت پشتیبانی تشویق
یک تنه ایستادن به تنهایی کاری را پیش بُردن نترسیدن و پیش رفتن کم نیاوردن و پیش رفتن
سردر مغازه سردر فروشگاه تابلو فروشگاه ویترین فروشگاه ویترین مغازه نمای بیرونی مغازه نمای بیرونی فروشگاه
به نقل از میریام - وبستر: used to say that something has not yet been decided or has not yet become clear مثال: . The jury is still out on whether th ...
تا حدی به نوعی
of a wheel or shoe ) able to grip a surface well ) چسبناک
مدت ها مثال: I could stay here for ages می توانم مدت ها اینجا بمانم.
زیر نظرِ تحتِ مراقبتِ تحتِ نظارتِ
The center of gravity of an object is the point where the mass averages out. If the object is rigid, its the point where gravity is effectively pulli ...
این قدر آن قدر
فارغ از
What is hard graft? 1. work ( esp in the phrase hard graft ) کار سخت
to be supposed to باید توقع می رود که انتظار می رود که
An expression of surprise or astonishment ای وای بر من اوه، خدای من ای وای
with an optimistic tone, with good news از دیدگاهی مثبت، خبرِ خوب اینکه، با لحنی امیدوارکننده،
تمرینِ کارگاهی
گذشتن [زمان] رد شدن [زمان] سپری شدن [زمان] پیش رفتن [زمان]
To guide someone or something راهنمایی کردن هدایت کردن
بی ثبات کاری
بی ثبات کار
the fans of a particular well - known person, group, team, etc. considered as a distinct social grouping هواداران طرفداران علاقه مندان سینه چاکان
جنون آمیز جنون آسا دیوانه وار
فناوری پیشرفته اَبَرفناوری
پرجنب و جوش پرهیجان پرتحرک پرشتاب
رابطه داشتن سروکار داشتن Become associated, especially in an emotional or sexual way. For example, He joined the company last year but never really ...
خود را غرق کاری کردن عمیقاً سرگرمِ کاری شدن سراپا درگیر کاری شدن غرقه در کاری بودن سراپا مشغول کاری بودن در کاری غوطه ور شدن محوِ کاری شدن
استان[ژاپن] ناحیه [ژاپن] قلمرو [ژاپن] منطقه [ژاپن]
محض اطمینان محضِ احتیاط محضِ ایمنی و احتیاط برای احتیاط بیشتر برای اطمینان بیشتر برای ایمنی و احتیاط بیشتر محضِ خاطرجمعی برای خاطرجمعی
تعبیر دیگر حسن تعبیر تعبیری است از. . .
مضطرب پریشان حال نگران استرسی
جنگل درختزار بیشه
( of a person ) tending to talk too loudly and in a blunt or opinionated way پرحرف پرچانه پرسروصدا
1 usually predicative motionless; stationary. 2 undisturbed or tranquil; silent and calm. 3 not sparkling or effervescent
حرف گوش کن مطیع فرمانبردار
برآوردن نیازها برآورده کردن نیازها رفع نیازها ارضای نیازها
حائز شرایی بودن واجد شرایطی بودن شرایطی را احراز کردن برآورده کردن شروط
ّبرآورده کردن شرایط حائز معیارها بودن واجد معیارها بودن واجد شرایط بودن حائز شرایط بودن با شرایط مطابقت داشتن
چغر بد بدن ( وقتی درباره ی افراد به کار می رود ) I’ve grappled with mountainous sumos با سوموکارهای چغر دست به گریبان شده ام.
در تماس بودن در ارتباط بودن associate or come into contact with another person
ویژه خاص دربسته و خاص عده ای محدود [مکان]
نیروبخش انرژی بخش
ناشناختنی
A pleasure quarter is an area of a city where drinking, gambling, prostitution, and other similar entertainments ( depending on local laws ) are conc ...
لذت جویانه لذت طلبانه کامجویانه خوشباشانه
artwork work of art اثر هنری کار هنری