پیشنهاد‌های امین جهانگرد (٢٦٤)

بازدید
١١٢
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩١

با توجه ب جایی ک بکار میره معانی مختلف داره: بزرگ، بسیار بزرگ برای استادیوم و . . . عظیم برای جمعیت و . . . کلان و هنگفت برای مبالغ غظیم الجثه و غو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

بزرگ، خیلی بزرگ، عظیم کلان گنده، حجیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

i owe you one یکی طلبت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

living wage دستمزد کافی برای امرار معاش ( بخور نمیر )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

used to tell someone that they should pay attention to what you are saying They’re going to regret firing me, you mark my words! انها از اخراج کردن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

در طول در حین طی هنگام ظرف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

1 - خوابی و رویایی که میبینیم که هم میتونه خوب باشه هم بد ( nightmare فقط خواب بده، کابوس ) 2 - رویا، آرزو، خواب و خیال 3 - رویا پردازی کردن، خیال پ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

to think about something pleasant, especially when this makes you forget what you should be doing رویا پردازی که موقع کار، کلاس و. . انجام میدیم، تا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

sound asleep=fast asleep = in a deep sleep در خواب عمیق بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩١

wide open/awake/apart=completely open/awake/apart کاملا بیدار light sleep = خواب سبک!!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

by/out of/from habit از روی عادت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیخواب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

1 - خسته و کوفته، لِه، خیلی خسته ۲ - خالی شده، تهی شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

used to tell someone that they should pay attention to what you are saying They’re going to regret firing me, you mark my words! انها از اخراج کردن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

get it into/through your ( thick ) head/skull این و تو اون کلت ( کله پوکت ) فرو کن این و بکن تو کلت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

۱ - مصدوم، مجروح، زخمی ۲ - آزرده، رنجیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥١

1 - This is major? You got me out of bed for this? major news مهم 2 - major poet, major problem بزرگ 3 - major road, major role اصلی 4 - major oil pr ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٨

1 - کوچک، کم اهمیت minor problem, minor issue, minor news 2 - جزئی minor illness, minor burns 3 - صغیر ( کسی که زیر سن قانونی است ) 4 - رشته دوم دان ...

پیشنهاد
٧

معمولا در جواب سحر خیز باش تا کامروا شوی بکار میرود hey johnny, early bird catches the worm yeah, but the second mouse gets the cheese ( موش اول در ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

developer

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

1 - economic development, development of relationships توسعه 2 - child development, emotional development رشد 3 - recent developments, computer devel ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

1 - زننده، تند و زننده ( زشت، کثیف ) nasty person, nasty smell, nasty taste, nasty appearance, nasty feeling dont be so nasty to your mum 2 - severe ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

noun: 1 - افنجار 2 - صدای بلند 3 - ضربه سنگین و محکم ( به اعضای بدن ) a bang on the head verb: 1 - کوبیدن i left banging the door behind me stop bang ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

1 - گیج ( دارای سرگیجه ) با confuse اشتباه گرفته نشه heat and champagne made him feel dizzy 2 - گیج ( حواسپرت ) that dizzy woman 3 - گیج کننده ( سرس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

1 - your nose is bleeding خونریزی کردن، خون آمدن 2 - he had a doctor to bleed him حجامت کردن 3 - his ex - wife bled him for every last penny اخاذی کر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

سرعت مجاز exceed/break the speed limit سرعت مجاز را رد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

1 - نگهداشتن، حفظ کردن 2 - هِی why do you keep asking?! چرا هی میپرسی؟! 3 - he ignored me and kept going ادامه دادن keep to the speed limit با سرعت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

همون بزن دررو خودمونه اصلاحا به تصادفی گفته میشه که راننده به یک عابر بزنه و اون رو رها کنه hit - and - run accident

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

1 - his new book is due to be published next year کتاب جدیدش ( قراره ) که سال بعد منتشر بشه 2 - حق دیگران چه مادی چ معنوی 3 - مناسب، مقتضی، شایسته ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥١

1 - زیاد کردن، بالا بردن turn up the radio. turn up the oven. 2 - سر و کله پیدا شدن، ظاهر شدن، حاضر شدن، امدن ( اغلب معنای منفی دارد ) he doesnt tu ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٥

way 1 - راه و روش you are going the wrong way there is no way 2 - طرز، نحو، طور، جور i didnt know you felt that way look at the way he is dressed 3 - ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

formal ) a Christian priest ) اصلاح رسمی برای کشیش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

1 - مد ( چیزی که مده ) latest fashion 2 - مد ( تجارت و رشته دانشگاهی ) London college of fashion 3 - رایج، مرسوم، مد، باب Eastern religions used to ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٣

1 - کت شلوار 2 - ( حقوق ) دادخواست، دادخواهی، دعوی 3 - مدیر یا کارمندی که مجبوره در اداره کت و شلوار و لباس رسمی بپوشه 4 - خال پاسور four cards of sa ...

پیشنهاد
٨

کسی را سر جایش نشاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

cut sb down to size کسی را سر جایش نشاندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٣

1 - توان مالی داشتن، استطاعت داشتن، پول کافی داشتن i cant afford to live in this city on my own. 2 - وقت کافی داشتن I really want to take part but i ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٦

1 - خاراندن 2 - خراشیدن prisoners scratched their names on the walls 3 - خط انداختن sorry ive scratched your car 4 - cross out خط زدن، قلم زدن i scra ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1 - pasta and rice are both filling شکم پر کن 2 - هر چیزی که با آن چیز دیگری را پر کنند ( دندان پزشکی ماده ای که دندان را با آن پر میکنند، آشپزی مواد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

dread ( noun ) : دلهره، ترس، وحشت و بیم Dread of losing those we love dread ( verb ) : دلهره داشتن، ترسیدن، وحشت داشتن، استرس داشتن Im dreading going ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

1 - whats the legal procedure?! رویه، روند، پروسه 2 - medical treatment or operation

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

1 - foreign and domestic policy domestic flights, domestic treble داخلی ( برای کشور کار میره ) 2 - domestic chores, domestic violence خانگی ( بعضی و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

1 - all the people who live together in one house اهل خانه ( با خانواده هم معنی نیست زیرا میتونه به افرادی اشاره کنه که صرفا هم خانه هستند ) 2 - do ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

put/throw a spanner in works تحت الفظیش میشه قرار دادن آچار در کارها همون چوب لا چرخ چیزی کردن خودمونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

1 - to take sth away: reference books cant be removed برداشتن، بردن 2 - get rid of: cleaner can remove the stains, they removed the rules, remove bar ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

1 - جدایی، فراق An emotional parting at the airport The moment of parting لحظه جدائی 2 - BrE فرق ( مو ) AmE part centre parting/part فرق وسط

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧٨

suburb: به معنی حاشیه شهر و خارج شهر نیست به شهرک های مسکونی دور از مرکز شهر و نزدیک به حاشیه شهر گفته می شود که خانه های حیاط دار دارند و به مراتب ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

شرم، شرمساری، سرافکندگی، ننگ، خجالت، تاسف بار shame on you خجالت بکش have you no shame?! خجالت نمیکشی؟! i bow my head in shame سرم و از خجالت انداختم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

a pity=a shame what a pity چه بد what a pity he doesnt accept the job noun: ترحم i listened to him with pity verb: دلسوزی کردن i pity his wife دلم بر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

1 - large in amount or number substantial salary, a substantial breakfast قابل توجه، اساسی 2 - large and strongly made a substantial peice of furnit ...