پیشنهاد‌های آرش جلیل خبازی (١٠٣)

بازدید
٣٥
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

استقبال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

این فعل میتونه بعنوان "به توافق رسیدن" هم بکار بره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

لباس حوله ای حمام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در شرف آغاز یا رشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

hurl back = به عقب راندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست کم گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فاحش ( تداعی منفی و بد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

بعنوان اسم: 1 - خوشخویی، نزاکت 2 - حسن نیت بعنوان صفت: 1 - رایگان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اگه بدنبال این کلمه of بیاد، بمعنی مقدار بسیار زیاد هست. a large number or amount or extent sight of blood

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - زننده و غم انگیز ( احساساتی ) 2 - زننده و ترسناک 3 - زردمایل به قرمز 4 - کم رنگ و پریده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

diatribe انتقاد تلخ و طوفانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خط زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

The word comes from the French flamboyer, to flame. پس شعله دار، شعله ور، درخشان، شعله فام . . . مناسبتر هستن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٩

ترکی معادلش میشه : آچیخ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بومی، محلی native, aborginal

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تبحر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دارای سخت کوشی و دقت زیاد - سخت کوش و دقیق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

shield . . . from . . . : harbor, shelter پناه دادن، محافظت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

The adjective desultory comes from the word desultor, which was a circus rider who would leap from the back of one galloping horse onto another. From ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

وضعیت بغرنج ( معمولا با of همراه است. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خوشبختی، سعادت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

A chimera was a fire - breathing monster from Greek mythology made from three different animals: a lion at its head, a goat in the middle, and a serp ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

The word enunciate is related to the Latin words for both "announce" and "messenger. " So most likely those ancient Romans who created the word wante ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی اندازه، غیر معتدل excessive, undue, unreasonable, immoderate

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - خوره ( جنسی، وسواسی، علاقه و . . . ) 2 - اشیاء یا موجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده و موردپرستش قرارمی گرفتند!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

کوچولو موچولو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همچون پاکت نامه فرا گرفتن/پوشاندن/احاطه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

a period of indeterminate length ( usually short ) marked by some action or condition دوره زمانی کوتاه ولی نامشخص

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

under the aegis of: تحت حمایت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تلوتلو خوردن ( بر اثر بیماری، پیری، تصادف یا. . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بروز دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اوج، به اوج رسیدن/رساندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مورد عزت و احترام قرار دادن، تقدیس کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Inebriated is just a fancy way of saying drunk

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

شور و شوق gusto

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خ*** مالی کردن : )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

In early usage, these two words were used interchangeably, but now, rural is used to describe locations – - "rural community, " "rural location" — wh ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

محتاط و باتدبیر ( انه ) =! imprudent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Efficacy is a more formal way to say effectiveness.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

*Alleviate also has this sense of lightening a burden such as physical pain or emotional duress. سبک کردن assuage, palliate, relieve

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ارجمند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

شتابزده - باشتابزدگی باشدت forceful

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

a person who is the aim of an attack ( especially a victim of ridicule or exploitation ) by some hostile person or influence فردی که هدف مسخره یا سوا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

توبه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

in vain: بطور بی نتیجه/بیهوده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ژولیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Asinine derives from the Latin asinus, which means "stupid, " but also "like an ass or donkey. " خرصفت، خر مانند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گرد آمدن assemble, forgather, gather

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پررویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

رابط رابطه نامشروع affair, amour, intimacy, involvement