پاسخهای بهرام (٢٨٣)
سلام دوستان معنی درست این اصطلاح چیه ؟ you make me sick
حالم رو به هم میزنی یه جور همانندسازی هستش. منو بیمار میکنی (روان منو بیمار میکنی)(حالم رو خراب میکنی)
تفاوت معنایی و کاربرد هر کدوم چیه؟ در چه شرایطی از apply for و در چه شرایطی از apply to استفاده میشه؟
پس از apply for هدف درخواست می آید. نمونه: Apply for a job (درخواست کار کردن در یک شغل) Apply for a scholarship (درخواست دریافت تحصیلات بورسیه) Apply for a loan (درخواست گرفتن وام) Apply for a vis ...
معنی drive up تو جمله زیر چی میشه: you do know you can’t drive up to the White House, don’t you?
در این جمله، "drive up" به معنای رانندگی به سمت یا نزدیک به یک محل خاص یا ساختمان اشاره دارد. بنابراین، جمله به شما اطلاع میدهد که شما میدانید نمیتوانید با خودرو به سمت یا نزدیک به خانه سفید (کاخ ریاست جمهوری ایالات متحده) رانندگی کنید.
گزینه اول بخه فیم، بخه فین، بخه ویم، بنوین
تقریب و تخمین دو مفهوم متفاوت هستند، اما ممکن است در برخی موارد به نظر بیاید که این دو به یکدیگر نزدیک هستند. برخی موارد هم به اشتباه به جای هم به کار می روند. تقریب به بکاربردن رویکردها و مدلهای ساد ...
آیا الفبایی در جهان ساخته شده است که بتوان با آن هر واژه ای را بدون برداشتن خودکار از روی کاغذ نوشت؟ اگر هست کدام الفباست؟
الفبایی با این ویژگی که کاربرد گسترده هم داشته باشد، دیده نشده است.
کتابخانه در نرم افزارهای کامپیوتری به مجموعه ای از تابع ها یا ابزارهای دارای ویژگیهای مشترک نیز گفته میشود
"Run a race" به معنای شرکت در یک مسابقه دویدن یا دویدن در یک مسابقه است. این اصطلاح معمولاً به مشارکت در یک رقابت دویدن، مثلاً در مسابقات ورزشی یا رویدادهای دویدن، اشاره دارد.
عبارت "By any chance" برای ابراز احتمال یا امکان وقوع یک اتفاق یا موقعیت به کار میرود. به هر روی به هر حالت
یکی از هفت دبیرگ (سامانه نوشتاری) ساسانی است که دارای ۶۰ وات بوده و سرودهای دینی را با آن مینوشتند و از رساترین دبیرگان جهان است.
در جمله شاد ی و درخشش ماه، از سر شوق تماشا شدن توسط خورشید بود؛ واژ ه پیشنهادی برای جایگزین برای 'تماشا شدن ' دارید؟
پاییده شدن ریشه واژه تماشا: تماشا بر وزن تفاعل از مشی ساخته شده است. مشی به چم راه رفتن است که به پیمودن نزدیک است. باب تفاعل زمانی به کار می رود که بیش از یک نفر، یک کاری را انجام دهند یا در انجام یک کار نقش داشته باشند(مانند تعاون، توافق، تفاهم). گاهی هم برای وانمود کردن یک کار به کار می رود (مانند تمارض، تجاهل). از این رو واژه پاییده شدن میتواند درخور باشد.
از واژه قند (کند) گرفته شده است که ریشه در واژه پارسی کندو دارد.
همیشه از in استفاده نمی شود. پرواز کردن از مبدا: Fly in: They will fly in from New York tomorrow. پرواز کردن به مقصد: Fly out: The team will fly out to the competition on Friday. & ...
آیا نیاکان ما هم پیرو « تعارف و رودرواسی و بوده اند؟
شاید ژرفترین بخش «رودرواسی» میان ایرانیان از سامانه ارباب-رعیتی برآمده باشد. از آنجاکه در گذشته بیشتر چیزها به دلخواه ارباب میگذشت، کم کم در فرهنگ ایرانیان محافظه کاری در رفتار، گونه ای هنجار ...
سلام و درود. کنجکاو شدم بدونم کلماتی که امروزه تو صحبت هامون استفاده میکنیم شکل اولیه( اصلیش) به چه شکل بوده. مثال : پارسی - - > فارسی سپید - - > سفید یا کلماتی که امروزه استفاده نمیشن یا کمتر استفاده میشن. اگه همچین کلماتی تو خاطرتون هست تو کامنت ها برام بنویسید. ممنون که وقت گذاشتید.
روژ --> روز ژیر-->زیر نیژ-->نیز تیژ-->تیز ژنگ-->زنگ پیل-->فیل کندک-->خندق هندیچک-->هندسه آموژش-->آموزش خواهشت-->خواهش کاهشت-->کاهش و همه ش های ی که پس از بن ...
دو کارواژه can't و couldn't در زمانهای گوناگون به کار میروند. can't (cannot): نشاندهنده ناتوانی انجام یک کار در زمان اکنون است. نمونه: I can't sleep. (نمیتوانم بخوابم.) couldn't (could no ...
این جمله کوردی کوردستانی رو اگه میشه به فارسی ترجمه کنین
یک دوست کُرد میخواهم
چیره میشود توان را میگیرد
پوزخند میتونه مفهوم اونو به خوبی برسونه
دگرگون شده واژه الفیل در زبان اربی است و واژه الفیل اربی از واژه پیل در زبان پارسی گرفته شده است.
چرا و چطور ناخوانا می شود؟ فقط در صورتی کهقبل از آن a بیاید ناخوانا می شود؟ مثلا در draw، paw ، straw و مانند اینها.
در زبان انگلیسی، حروف واژهها و میانههای آنها برخی اوقات به شکل ناخوانا یا ناهمخوان تلفظ میشوند. این ویژگی در برخی از کلمات به وجود میآید و معمولاً نمیتوان آن را بر اساس یک قاعده ساده توضیح داد. ...
اصطلاح "under the thumb" به معنای کاملاً تحت کنترل یا نظارت کسی قرار گرفتن است. این اصطلاح معمولاً به وضعیتی اشاره دارد که یک شخص یا یک گروه توسط فرد دیگری به صورت کامل کنترل میشود و اختیارات یا آزادیهای آنها به طور قابل توجهی محدود شده است. به طور کلی، این اصطلاح برای نشان دادن وابستگی و تابعیت شدید نسبت به کسی یا چیزی به کار میرود.
روش خوندن موثر کتاب داستان ها و رمان های برای تقویت زبان انگلیسی چیه؟
انتخاب کتب مناسب: ابتدا کتابی را انتخاب کنید که سطح زبان شما را چالشی کند، اما به طور کلی قابل فهم باشد. از کتبی با موضوعات مورد علاقه خود استفاده کنید تا خواندن برایتان لذت بخش باشد. خواندن با ...
مانند ثرَ در پارسی امروزی خوانده میشود و در الفبای آوانگاری بین المللی θɾæ خوانده میشود. واج ث در پارسی امروز، همان س (s) خوانده میشود. اما در پارسی باستان خوانش جدایی داشته است و مانند th در واژه thing، think، math و ... خوانده میشد.
جمع مکسر آن اوصیاء است
یکی از هفت دبیرگ (سامانه نوشتاری) ساسانی است. این دبیره در بردارنده همه دبیرگان بوده و با این دبیره زبانهای رومی، کپتی (قبطی)، بربری، هندی، چینی، ترکی، نبطی، تازی، حتی نمایگان و هر آوایی و آوای شرشر آب را نیز مینوشتند. دبیره نامبرده ۳۶۵ وات داشتهاست که ۱۶۰ وات آن برای زبانهای ملتها، ۲۰۵ وات آن برای آواهای نامردمی (ونمایهها) بود.
یکی از دبیره ها (سامانه های نوشتاری) هام دبیره است (هام دبیره یکی از هفت دبیرگ ساسانی است). وانگانآمار دبیره برای حسابهای اوقاف به کار برده میشده است.
در کدام یک از لهجه های زبان کردی مانند لکی شناسه به جای فعل به مفعول میچسبد ؟؟ مثلاً: کار کردم در لکی میشه کارم کرد یا دل دادم میشه دلم دا
سورانی، هورامی، ...
برای تحریک کسی نسبت به انجام عملی از اصطلاح Galvanize استفاده میشود. Example: My grandfather’s battle with Alzheimer’s galvanized me, leading me to choose medicine as a career. نبرد پدربزرگم با آلزایمر باعث شد من پزشکی را بهعنوان شغل انتخاب کنم.
You and me two bachelors knocking about in the wild.
عبارت "knocking about" در این جمله به معنای "در حال گشت و گذار" یا "پرسه زدن" است. بنابراین، جملهی شما به این صورت معنا میشود: "تو و من، دو مجرد در حال گشت و گذار در طبیعت هستیم."
یک برند انگلیسی است که به طور اصلی به تولید کفشهای ورزشی و استریت ویر استایل معروف است. این برند در زمینه طراحی و تولید کفشهای مدرن و جوانانه فعالیت میکند. اعضای این گروه اینطوری میگن: Wolfe   ...
می خواستم هدف خود پیدا کنم سر آن تمرکز کنم
عدم داشتن هدف مشخص ممکن است باعث احساس گمراهی، ناراحتی و کاستی از انگیزه شود. داشتن یک هدف مشخص و واقعی به شما کمک میکند تا زندگی خود را هدفمندتر و معنیدارتر کنید. درصورتی که حس میکنید راه گم شدها ...
that there must be a new king. کلمه there چه کاربردی داره؟
عبارت "that there must be" یک عبارت استفهامی است که از "there" برای تاکید بر وجود یک چیز یا وضعیت استفاده میکند. معمولاً این استفهام به معنای اطمینان از وجود چیزی یا حقیقتی به کار میروند. به عبارت د ...
عبارت "This one's for me" به زبان فارسی به معنای "این یکی برای منه" یا "این کار یا چیزی برای خودمه" ترجمه میشود. این عبارت معمولاً به معنای انجام یک کار یا اختصاص یک چیز به خود شخص استفاده میشود، به ویژه زمانی که کسی چیزی را برای خودش انجام میدهد یا به خودش اختصاص میدهد.
she could barely see the tortoise on the path her.
او به سختی میتوانست لاکپشت را روی مسیر جلوی خود ببیند.
mainly because these scales include negative items that tap toxic mechanisms which may inflate the relationship with psychopathology. تو این جمله inflate چطوری ترجمه میشه؟
در این جمله، "inflate" به معنای "افزایش دادن" یا "بزرگنمایی کردن" است. بنابراین، جمله میتواند به این صورت ترجمه شود: "عمدتاً به دلیل اینکه این مقیاسها شامل موارد منفی هستند که به مکانیسمهای مضر اشاره دارند و ممکن است ارتباط با روانپاتولوژی را بزرگنمایی کنند."
پیشواز یا رهبری: Example: The team captain took the lead in organizing the event. عنصر شیمیایی با نماد Pb (سرب): Example: Lead is often used in the construction industry for its durability. سر ...
مسابقه ورزشی: Example: The soccer match between the two rival teams ended in a 2-2 draw. همخوانی یا تطابق: Example: The colors of her dress and shoes perfectly match each other. اتفاق تطابق یا ...
ناخن (در انسان یا حیوانات): Example: She painted her nails with a bright red polish. پارچه ناخن (برنامه رایانه): Example: The program crashed due to a problem with a nail in the code. پیچ و مه ...
سطر یا ردیف: Example: Please write your name in the first row. (لطفاً نام خود را در سطر اول بنویسید.) ردیف از چیزها: Example: There was a row of books on the shelf. (یک ردیف از کتابها روی قفسه ب ...