ترجمه‌های مهدی صباغ (٦٩)

بازدید
٨٠
تاریخ
٢ سال پیش
متن
tame otters
دیدگاه
١

سمور دریایی اهلی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He dreaded having to shake hands with her parents as he knew his hands were clammy.
دیدگاه
١

به خاطر اینکه می دانست دستانش خیس و مرطوب هستند، از دست دادن با والدینش می ترسید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The atmosphere was clammy in the cave.
دیدگاه
١

جَو ( هوایِ ) داخل غار مرطوب بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Iron pattern to the buckram for ease, and cut with sharp scissors.
دیدگاه
١

برای راحتی کار، الگوی ساخته شده از کرباس آهاردار را اتو کنید و با قیچی تیز برش دهید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He has just begun a life sentence for murder.
دیدگاه

او فقط به خاطر یک قتل به حبس ابد محکوم شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She hid her vulnerability by pretending not to care what people said about her.
دیدگاه
١

او آسیب پذیری خود را با وانمود کردن اهمیت ندادن به آنچه دیگران درباره ش میگویند، پنهان می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Next, coat the fish with breadcrumbs.
دیدگاه
١

سپس ماهی را با خرده نان بپوشانید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Each pleat was stitched in place by hand.
دیدگاه
٢

هریک از چین ها در جای خودش با دست کوک زده شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her hair fell over her shoulders in a cascade of curls.
دیدگاه
١

موهایش به صورت آبشاری از فِر ( آبشاری فِرفِری ) روی شانه هایش افتاده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Baptism is one of the sacraments in the Christian Church.
دیدگاه
٢

غسل تعمید یکی از آیین های مذهبی در کلیسای مسیحی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The undercarriage on light aircraft does not always retract in flight.
دیدگاه
٢

ارابه فرود ( چرخ ها ) در هواپیماهای سبک همیشه در حین پرواز بسته نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He's practising for the shot put.
دیدگاه
٣

او برای پرتاب وزنه تمرین میکند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The roof of the tunnel caved in on the workmen.
دیدگاه

سقف تونل بر روی سر کارگران فرو ریخت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
As a matter of fact his remarks overrode your motion.
دیدگاه
٣

در حقیقت اظهارات او بر خواسته های شما غلبه کرد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He will have to serve a life sentence.
دیدگاه

او مجبور است به یک محکوم به حبس ابد، خدمت رسانی کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was almost neurotic about being followed.
دیدگاه
٤

او به خاطر تحت تعقیب بودن، تقریبا ترسیده بود.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
All Rocombe Farm ice-cream is made with whole milk and double cream from the farm's organic-fed Jersey herd.
دیدگاه
١

همه بستنی های Rocombe Farm از شیرپرچرب و خامه غلیظ که از گله های jersy تغذیه شده ی ارگانیک، ساخته شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Stroke the Luminescent Mousse quickly through your hair and comb through, making sure that it is well distributed at the roots.
دیدگاه

موس براق کننده را به سرعت روی موهایتان بکشید و شانه کنید، مطمئن شوید که این موس به خوبی در ریشه ی مویتان پخش شده است.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The drains spew millions of gallons of raw sewage into the river.
دیدگاه
٠

فاضلاب، میلیون ها گالن آب تصفیه نشده را به رودخانه میریزند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The water was so shallow that we could walk out far into the lake.
دیدگاه

آب به قدری کم عمق بود، که مدت زمان زیادی طول کشید تا از دریاچه بیرون بیاییم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It's a humble home, but it's comfortable.
دیدگاه

این یک خانه ی محقر، ولی راحت است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The barn has been miraculously transformed into a luxury hotel.
دیدگاه
٤

انبار غله به طرز معجزه آسایی تبدیل به یک هتل لوکس شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We need to call in an electrician to sort out the wiring.
دیدگاه
٤

ما احتیاج داریم که با یک برقکار تماس بگیریم تا از سیم کشی سر دربیاورد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We nearly ran over a couple of jaywalkers who walked out in front of the car.
دیدگاه
٤

ما تقریبا به یک گروه از عابران پیاده متخلف که در جلوی خودروها راه می رفتند، برخورد کردیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Stink the rats out by burning sulphur.
دیدگاه
١

با سوزاندن گوگرد، موش ها را فراری دهید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The police officers stood abreast, blocking the entrance to the building.
دیدگاه
١

ماموران پلیس، برای مسدود کردن ورودی ساختمان، در کنار هم ایستاده بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A schoolboy miraculously survived a 25 000 - volt electric shock.
دیدگاه
٥

یک دانش آموز به طور معجزه آسایی از یک شوک الکتریکی 25000 ولتی جان سالم به در برد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
the May of her life
دیدگاه

دوران جوانی او

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The two desks had been abreast but now they faced each other.
دیدگاه
٢

آن دو میز در کنار هم قرار داشته اند، اما آنها اکنون روبروی هم قرار دارند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The sweet was a mousse flavoured with whisky.
دیدگاه
٣

شیرینی، یک موس طعمدار شده با ویسکی بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The chocolate mousse was smooth and creamy.
دیدگاه
٣

موس شکلاتی، نرم و خامه ای بود.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We gave the children an inflatable paddling pool for Christmas.
دیدگاه
٤

ما یک قایق پارویی بادکردنی به بچه ها در کریسمس هدیه دادیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She's a bit cheesed off with her job.
دیدگاه
٥

اون خانوم، کمی به خاطر کارش، ناراحته.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Jaywalker may be held fully or partially responsible if they are involved in an accident with a vehicle.
دیدگاه
٦

عابر پیاده ی متخلف، اگر گرفتار تصادف با یک وسیله ی نقلیه شده باشد، به صورت کلی یا جزیی مسئول می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Help yourself to the pie.
دیدگاه
٧

بفرمایید کلوچه ( با کلوچه از خودتان پذیرایی کنید. . . . . بفرمایید کلوچه میل کنید. )

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I'm cheesed off with having to mow the lawn every week.
دیدگاه
٧

من از اینکه مجبورم هر هفته چمنها رو کوتاه کنم، ناراحتم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I have to listen to his gripes all day long.
دیدگاه
٤

من مجبورم در تمام طول روز، به گله و شکایت های او گوش بدهم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
All the raw materials are imported.
دیدگاه
٤

همه ی مواد خام، وارداتی هستند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It's handy to have a grocery store nearby.
دیدگاه
٤

خوبه که یک فروشگاه مواد غذایی در نزدیکی خودمان داشته باشیم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Give the dog the bone don't tantalize him.
دیدگاه
١

آن استخوان را به آن سگ بده و او را اذیت نکن.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We stock various kinds of lawnmower.
دیدگاه
٦

برای کوتاه کردن چمن ها، به یک ماشین چمن زنی نیاز داریم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
His father bought a ski outfit for him on his birthday.
دیدگاه
٦

پدرش یک دست لباس اسکی برای او در روز تولدش خرید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You sound really cheesed off.
دیدگاه
٧

تو به نظرم، خیلی ناراحت میای.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The guerrillas shot down one aeroplane and captured the pilot.
دیدگاه
٧

چریکها ( پارتیزان ها ) به یک هواپیما شلیک کردند و خلبان آن را دستگیر کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Patriotism can turn into jingoism and intolerance very quickly.
دیدگاه
٧

وطن پرستی میتواند به سرعت تبدیل به وطن پرستی افراطی و تعصب گردد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He abandoned his family and moved far away.
دیدگاه
٥

او از خانواده اش دل برید و به جای خیلی دوری رفت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The hotel has a special discount rate for newlyweds.
دیدگاه
٩

این هتل درصد تخفیف ویژه ای برای زوجهای تازه ازدواج کرده دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She's been very unwell, but she's on the mend now.
دیدگاه
٩

او خیلی بدحال و مریض بوده است، اما الان در حال بهبود است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He said he would come, and sure enough he came.
دیدگاه
١٠

او گفت خواهد آمد، و همانطور که انتظار میرفت او آمد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
unpaid workers
دیدگاه
١٢

کارگرهای بدون حقوق و دستمزد

١