ترجمههای مائده حوایی (٤٠)
پارلمان هنوز برای مبارزه با بحران عمیق اقتصادی شروع نکرده است و صبر و شکیبایی عمومی دارد به سر می رسد.
او از جاهای قدیمی صرفنظر کرد و جای دیگری به دنبال شرکت بود.
آقای کاپلی در جوانیزمانی که هنوز کلیسای ویکتوریا پابرجا بود، یک کشیش در لارکسوکن بود.
هنگامی که پیتر در شمالی ترین حومه ی بریستول سرپرست شد، آنا این رویداد را با بارداری خود جشن گرفت.
او در سال ۱۷۵ پس از استعفای دیل از مقام سرپرستی دنتون به این سمت دست یافت.
شادمانی را برسنگ حک کنید و غم را بر ماسه بنویسید.
او به خاطر رفتار نادرست، پسرش را مورد حمله کلامی قرار داد.
آنچه پیش آمد، یک حادثه بود، اما مرگ زن برای همیشه در ذهنش ثبت شد.
صحنه های غم انگیز هنوز در ذهن او باقی مانده اند.
هر فرد حرفه ای زمانی تازه کار بوده است
یقه ی کت من فرسوده شده، باید آن را رفو کنم.
در اشک ها تقدسی وجود دارد. آن ها پیامبران پر اندوه و عشق ناگفته هستند.
در نوجوانی، هر هفته به فروشگاه سر می زدیم.
حرف نهایی این است که ما امروز باید یک تصمیمی بگیریم.
این کتاب همچنین جایزه ی کتاب ملی در شاخه کتاب های غیر داستانی را برنده شد
کیفیت کار او قابل توجه نبود، اما به این دلیل که قابل اعتماد بود، تایید شد.
به عنوان کودکان خردسال، ما برای غذا کاملا به دیگران تکیه می کنیم.
حرف آخر این است که بازیافت سودآور نیست.
امیدوارم بتوانم به محرمانه بودن شما در این مورد اعتماد کنم.
من به یک پرستار بچه احتیاج دارم که واقعا بتوانم به او اعتماد کنم.
بی طرفی تصمیم داور توسط همه پذیرفته شد
گفته شده است که ارواح، قلعه را از قرن ۱۵ به پاتوق خود تبدیل کرده اند.
به خاطر کمک های بسیار، شما سزاوار یک هدیه هستید.
من رمان های او را خوانده ام اما کتاب های غیر داستانی اش را نه.
شما خیلی خوش شانسید که یک مکانیک قابل اعتماد پیدا کردید.
این کافه یکی از پاتوق های مورد علاقه ی نویسندگان و هنرمندان است.
حرف آخر این است که آیا فرد احترام خودش را حفظ می کند یا خیر
ما عشقی را که فکر می کنیم لایقش هستیم، می پذیریم.
کسانی که کار می کنند، سزاوار خوردن هستند؛ کسانی که کار نمی کنند سزاوار گرسنگی.
ظهور این گل ها همیشه یک علامت قابل اطمینان از بهار است.
زندگی مانند ترن هوایی است، تو بالا و پایین های زندگی خودت را داری، مگر اینکه سقوط کنی.