پیشنهادهای مریم رمضانی (٨٧)
در مال و سرمایه گذاری هم معنی با لغت drawn down
هنگفتتر، قلنبه تر
coefficient of permeability
هفته ای دوبار
هزینه ای که مشاور یا مدیر سرمایه گذاری از سرمایه گذار میگیره تا سرویس کاملی از خدمات مالی رو ارائه بده
نائب رئیس ( مثلا بانک یا موسسه و نهادی )
یک اصلاح بریتیش "بعید بودن رخ دادن چیزی" را می گویند unlikely to happen
ترکیب و یکی کردن
( به ویژه موسسه بازرگانی ) دوباره سرمایه گذاری کردن، ساختار مالی را عوض کردن، ترکیب سرمایه شرکتی را تغییر دادن، سرمایه گذاری مجدد کردن
شرکت سرمایه گذاری مشترک ( شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند )
فروش سهم یا ورقه در حالیکه شخص با آن در زیان است و در عرض کمتر از یکماه خرید همان سهم ( یا مشابه آن سهم ) . در آمریکا و برخی حوزه های قضایی به منظور ...
برتری دادن، بالا بردن
در نظر گرفتن
تحلیل تکنیکال سهام
محصولات تازه تجاری ( مثل قهوه، شکر، کاکائو )
مانع، بازدارنده
شرکت بیمه خوداتکایی
دست و پاگیر و غیر حساس
مالکیت مجدد بخصوص وقتی که یک خریدار روی پرداختهایش نکول کرده بوده اما مجدد توانسته مالکیت را بدست آورد
پروسه ای که وقتی که یک شرکت سرمایه گذاری مشترک با مالکین محدودش تبدیل به شرکت سهامی عام میشه
( معاوضه یا معامله ) در شرایط متعارف
حساب کتاب ذهنی
کسب درآمد از محل . . . ، تبدیل به پول کردن . . .
در طی فرآیند، در مسیر ( توسعه )
مولفه ای ، بصورت جزء جزء
ماده الحاقی
نتیجه گرایی
درسطح منطقه
تو دردسر افتادن، دردسر
در خصوص دارایی، به دارایی بانکی ای ( وام ) گفته می شود که قسط هایش عقب افتاده و دیگه این اقساط این وام برای بانک جریان نقدی بهمراه نخواهد داشت
محصولات دارای ارزش تجاری سازی ( مثل قهوه و شکر )
نامطلوب و غیر مفید no longer useful
در صنعت مالی هم به معنی خرد کردن و جداسازی کوپن از اصل قرضه است و هم فعل" جداسازی" آپشن ( اختیارمعامله تبعی ) از دارایی پایه اش هست.
مخفف لغت آلترناتیو
مقدار سهم سرمایه ای که گذاشته میشه در مثلا یک صندوق سرمایه گذاری 50% drawndown یعنی پنجاه درصد از اونچه که تعهد داره رو الان میذاره در صندوق
معاملات سهام ( یا دارایی های مالی ) بر پایه اطلاعات نهانی
نرخ تسهیلات غیر در گردش بانک ها
خلاف گرایی ( کسی که برخلاف روند بازار خرید و فروش می کند - مثلا سهام شرکتی را می خرد که همه از آن رو گردانند )
فرانشیز
مداوم
اگر در حال صفت بیاد هفته ای دوبار اگر قید زمان باشه میشه دوهفته یکبار
سوگیری رفتاری انسان در ترجیح نتایج کوچک امروز به نتایج بزرگتر آینده ( به نوعی فداکردن دست آوردهای آینده بواسطه بسنده کردن به نتایج کوچک امروز است )
وارد کردن ( لحاظ کردن ) یک عامل در محاسبات
خرید اقساطی
اجاره به شرط تملیک
در حوزه بانک به معنای برنامه ریزی مجدد وام هست. وامی که مشتری قادر به بازپرداخت نیست، با برنامه ریزی مجدد این وام هم بلند مدت تر شده و هم اقساط آن کا ...
متحمل شدن ( فعل ناگذر است )
گواه
بیکار پنهان، اونایی که سرکارهستن ولی عملا کار مفیدی که حتی بدرد خودشون بخوره هم نمیکنن
از شدت کاستن و تضعیف