مرجان میری لواسانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spaciousness: گستردگی گشودگی

جدید ٢٠ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incline: درصددِ چیزی بودن مستعدِ چیزی بودن د ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

against someone's better judgment: علیرغم میل باطنیِ کسی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consume: دستخوش چیزی شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one way or another: هر طور که شده به هر طریق ممکن هر جو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the process: در این حیث و بیث در این حیص و بیص ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

element: جزء elements: اجزا / جزئیات

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up with sb sth: پابه پای کسی رفتن ( در صحنه ی رقابت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outrageous: غیرقابل قبول غیرمعمول شوکه کننده زن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grounded: as an adjective: پایدار استوار

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

timeout: مکث/ توقف/ وقفه گوشه نشاندن/ گوشه ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

numb: از شدت چیزی کم کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down to somebody: چیزی به کسی به ارث رسیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enlighten: روشن بینی به بینش روشن رسیدن به روش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enlightened: به روشن بینی رسیده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naively: ساده لوحانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

naively: ساده لوحانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naive: زودباور/ ببو/ صاف و ساده/ کودک وار/ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aspiration: میل و اشتیاق

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exertion: زور زدن اِعمال به زور کردن با زور ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exertion: زور زدن اِعمال به زور کردن با زور ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

awake to: بینش و بیداری نسبت به چیزی awake t ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

workability: کارآمدی کارآیی انجام پذیری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

everything: هر چیز هر چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undesireable: نامطلوب/ ناخواستنی/ ناخوشایند/ ناخو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uplifting: متعالی والا برین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uplifting: متعالی والا برین

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

encourage: پروراندن پرورانیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gentleness: نرمی/ ملاطفت/ نجابت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall apart: فروپاشیدن/ فروپاچیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gap: مکث

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kill: از پا درآوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rob: بلند کردن چیزی از کسی یا از جایی ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rob: بلند کردن چیزی از کسی یا از جایی ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

within the reach: در اختیار بودن در دست بودن در دسترس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drawdown: به کار بردن/ بهره گیری کردن/ استعما ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawdown: به کار بردن/ بهره گیری کردن/ استعما ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

included: مضمون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

included: مضمون

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cultivate: پروراندن/ پرورانیدن / پرورش ِ . . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

right: حق با کسی بودن : حق با اوست . He's ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

projection: پندار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manifest: نشان دادن/به نمایش گذاشتن/ نمایاندن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bottom: ته چیزی درآمدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fell out: فروریختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

magic: شگفتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confine: در نظر گرفتن مَد نظرقرار دادن مورد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live: سپری کردن گذراندن گذشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remember: به یاد داشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

namely: به این معنا که . . . به این معنی ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clutter: آشفته کردن پراکندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clutter: آشفته کردن پراکندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coincidence: مطابقت با . . . تلاقی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coincidence: مطابقت با . . . تلاقی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synchronicity: تلاقی تقارن متقارن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synchronicity: تلاقی تقارن متقارن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be about: قرار است که . . . نزدیک است که . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sum up: جمع آوری کردن تجمیع کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sum up: جمع آوری کردن تجمیع کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sensation: شور و شوق

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop away: دور انداختن واگذاردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop away: دور انداختن واگذاردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall away: جدا شدن به کناری افتادن دور انداخت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mounted: متکی به . . . اتکا داشتن به . . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mounted: متکی به . . . اتکا داشتن به . . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

embrace: با آغوش باز پذیرفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no matter what: فارغ از . . . علیرغم . . . صرف نظ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a matter of: ربط داشتن به . . . منوط به کسی یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simple: بی پیرایه گاگول ، دَنگُول

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

awakened: بیداری ِ دل و جان آگاهی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awakened: بیداری ِ دل و جان آگاهی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go away: کنار زدن به کنار راندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nail: میخکوب شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bail out: از مخمصه نجات دادن ، رهانیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

human being: موجود ذی شعور آدم، آدمی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just around the corner: همین بغل همین نزدیکی ها همین جا هم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

magical: شگفت آور شگفت انگیزنده اعجاب انگیز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

equanimity: بی طرفی و بی غرضی تعادل ذهنی وارست ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equanimity: بی طرفی و بی غرضی تعادل ذهنی وارست ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emissary: عامل کارگزار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unwavering: خدشه ناپذیر پابرجا ثابت قدم بی تردی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

embodiment: به کار گیری صرف پارامتر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embodiment: به کار گیری صرف پارامتر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wholeheartedly: از صمیم قلب از ته دل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

longing: طلب ( در عرفان ) خواسته ی دل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

qualified: حایز شرایط

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fruit: ثمره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fruit: ثمره

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thoroughly: بسیار به شدّت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bare bones: اصل ِ مطلب

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no mans land: کنایه از : کاری بسیار دشوار که کسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no mans land: کنایه از : کاری بسیار دشوار که کسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to step in no mans land: دچار ابهام شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to make friends with: دوستی کردن با کسی دوست شدن با کسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grotesqueness: زشت بی قواره عجیب و غریب

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insult: خوار کردن ِ کسی حقیر کردن ِ کسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chug chug: صدای لوکوموتیو : چاگ چاگ ، ( در فار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chug a lug: در زبان محاوره ی فارسی : یه ضرب بال ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chug a lug: در زبان محاوره ی فارسی : یه ضرب بال ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chug a lug: سرکشیدن ِ نوشیدنی لاجرعه نوشیدن ِ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in that sense: در این راستا به این معنا و مفهوم ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whatsoever: تحت هیچ عنوانی به هیچ عنوان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

renascence: نوزایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vulnerability: شکنندگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

both and: چه . . . چه مثال : both inwardly ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

both and: چه . . . چه مثال : both inwardly ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

applicant: خواهان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boundless: بی شمار وسیع ( به معنی بی حد و حصر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boundless: بی شمار وسیع ( به معنی بی حد و حصر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seemingly: به نظر به نظر می رسد به نظر می آید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when it comes to it: زمانی که وقت آن برسد وقتی زمانش برس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it all starts: همه چیز با . . . شروع می شود: . . . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all the same: در همین حال در عین حال در هر حال با ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attentiveness: اعتنا دقت توجه ملاحظه لحاظ مواظبت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unremitting: دایمی ابدی لاینقطع

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

optimize: رسیدن به حد ِ مطلوب چیزی یا کاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as noted: همان طور که ذکر شد همان طور که اشار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch: اشاره ( as noun )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

add on: افزوده افزودنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

churn: چرخیدن The crazy thoughts that wer ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consiousness: آگاهی اطلاع دانش بصیرت شعور ذهن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consiousness: آگاهی اطلاع دانش بصیرت شعور ذهن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet need: رفع نیاز کرددن کفاف نیاز کردن جواب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root: مستقر شدن استقرر یافتن . By medita ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consolidate: جاافتادن ( The book helps consolida ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it helps: بهتر است که . . . این ( کار ، موضو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disposal: موجود بدردبخور حاضر و آماده قابل حص ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rear: سر و کله ی چیزی پیدا شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

example: سرمشق/ الگو / نمونه Set the right ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crop up: اتفاق افتادن پیش آمدن سربرآوردن پدی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root in: ریشه دواندن استقرار یافتن آرام و قر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there is no need: نباید دلیلی ندارد نیازی نیست لازم ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no need: نباید دلیلی ندارد نیازی نیست لازم ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do the trick: کلک کار را کندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get moody: اَخم و تَخم کردن بداخلاقی کردن ترش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

included: منجمله از جمله شامل ِ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deep seated: ژرف شدید : میلی شدید deep seated ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what is it about: ( آن چیز ، آن موضوع ) راجع به چه اس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spot: نقطه زمان لحظه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep to oneself: تنها به خودی خود به تنهایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep: keep to oneself : تنها به خودی خو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

judgment: میل against someone's better judgm ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

against: به رغم علیرغم علیرغم میل باطنیم به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

that's that: همین! والسلام! نه یعنی نه ! والسلام ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's that: همین! والسلام! نه یعنی نه ! والسلام ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that: That's that :همین!والسلام! نه یعنی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push oneself to the limit: نهایت سعی و تلاش خود را کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caring: مراقب و مواظب Adj: She is caring ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prison: محل حبس محل بازداشت قید و بند بند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring out: ظاهر شدن / نمایان شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to grips: با چیزی ( مشکلی ) کنار آمدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulated: رودست خورده ! I felt manipulate باز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sever: شکستن : . Her leg had not been seve ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brink: در آستانه ی ( چیزی ) نزدیک به ( چی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impulsive: بی فکر بی احتیاط عجول

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thoughtfulness: تأمل ژرف اندیشی تعمق

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whether: نمی دونم آیا . . . ببینم . . . آی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

influence: to have influence on something بر چ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speechless: I'm speechless : زبانم قاصره.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk: walk over : مغلوب کردن/ پیروز شدن/ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surface: به منصه ی ظهور رسیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up: پیش امدن /پیشامد کردن پدیدار شدن A ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set up: پیاده کردن برنامه / اجراکردن برنامه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agitation: انگولک خروش ناآرامی دل آشوبگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tune: Tune into someone or something : ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tune into someone or something: Tune into someone or something : ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

timeout: مکث/ توقف/ وقفه/ درنگ گوشه نشانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observe: مورد توجه قرار دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manage: موفق به اداره کردن، کنترل کردن و یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nearby: دم ِ دست / کنار ِ دست در دسترس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your nose clean: سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی ف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep: Keep your nose clean سرت به کار خود ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if: what if : اومدیم اُ What if you co ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relate: سروکار داشتن با کسی یا چیزی ارتباط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

help: I can't help it دست خودم نیست. نمی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are better off: برایت بهتر است که . . . محاوره : ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

better: بهتر you are better off : برایت به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scenario: قضیه ماجرا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do the trick: کار را راه انداختن کار را به فرجام ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trick: Do the trick کار را راه انداختن کا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rest: استقرارپیداکردن / ماندن : Rest in ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harness: در اختیار گرفتن / تحت اختیار داشتن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn off: turn off = leave دست کشیدن از / دس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complain: گِلِه کردن ناله کردن بهانه جویی کرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

workable: مفید قابل کارکرد قابل استفاده به در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up with: keep up with sb/sth پابه پای کسی یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dwell upon: تأکید و پافشاری بر چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell upon: تأکید و پافشاری بر چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell: dwell upon تأکید و پافشاری بر چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn: dawn on/ dawn up/ dawn upon معلوم ش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serious: مهم / قابل توجه / بااهمیت / خطیر / ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regardless: فارغ از . . . بی اعتنا به . . . ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell: dwell on/upon something : مدام در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in either case: در هر دو صورت / در هر دو مورد / در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fixation: وابستگی گیردادن ِ وسواس گونه به چیز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

domestic: = private : شخصی / خصوصی / اختصاصی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsessively: افراط گونه به طور افراطی با میلی شد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at some stage: سرانجام / عاقبت / بالاخره بعد از م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credentials: هرچه که برای شما آبرو و اعتبار کسب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work: . work at sth : همه ی سعی خود را کر ...

٤ ماه پیش

مدال‌های مرجان میری لواسانی