پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١١٠)
گونه ای کنایه است مربوط به زمانی است که یک نفر دارد به دیگری کنایه می زند و می گوید پول مالیاتی که می دهی، برای این کار هزینه می شود. یا این کار ناخو ...
گونه ای کنایه است مربوط به زمانی است که یک نفر دارد به دیگری کنایه می زند و می گوید پول مالیاتی که می دهی، برای این کار هزینه می شود. یا این کار ناخو ...
این اصطلاح در واقع یه جور کنایه هست. پاسخی هست برای رد کردن دلسوزی و همدردی با کسی دیگه. مثلا یکی میگه زندگی من خیلی سخته، شما در جواب این رو میگید. ...
این ضرب المثل رو توی فیلم گشت ۲ شخصیت اصلی به اشتباه بیان می کنه. برای همینه که معنی اش رو جایی پیدا نمی کنید. درستش اینه؛ مرغی که نچیر میخوره نوکش ...
این اصطلاح مربوط به زمانیه که یه نفر احساس می کنه بهش توهین شده و میخواد با توهین، جواب توهین طرف مقابلش رو بده. ضمنا به شدت زننده است و هرجایی نباید ...
صندوق واژه فارسیه. دقیقا از اون واژه هایی که خود ایرانی ها بردن تو عربی الان بعضی ها فکر میکنن عربیه. تعداد واژه هایی که پارسی به عربی داده، خیلی بی ...
کافنده تن برابر مورد تایید فرهنگستان زبان و ادب پارسی، برای واژه لیزوزوم
برابر فارسی شده ی واژه لیزوزوم
درواقع به معنای هر جرم کوچک و خردی نیست. بلکه دزدی کوچک و ناچیز است. petty theft ، که این واژه از آن گرفته شده به سرقت کم اهمیت دلالت می کند، نه هر ...
فرش واژه پارسی هست که خود ایرانی ها اون رو وارد بابهای ثلاثی مزید عربی کردند. عربی که در بیابان و چادر زندگی می کرد، عربی که فرش گلستان رو تیکه تیکه ...
واژه ی مصوب فرهنگستان زبان و ادب پارسی برای واژه علمی دندریت. رجوع شود به دندریت.
واژه ای فوق العاده جایگزین واژه تازی نفوذ
درست ضرب المثل همونیه که آقای بیات فرمودن. خیلی ساده است. کافیه کمی فکر کنیم. پرندگان گوشتخوار، نوک خمیده و کج دارن. و قطعا انجیر نمیرخورن. بلکه نچی ...
با مهرگان موافقم. خیلی از واژه هایی که الان فکر می کنیم عربی هستن، واژه های فارسی از شاخه هند و اروپایی هستن که بیش از هزار سال قبل وارد عربی شده و ...
به درد نخور
عنوان غیررسمی برای اشاره به اعضای مافیای ایتالیایی
گاهی معنای قدردانی و ستایش و تشکر و سپاسگزاری هم دارد
ساق شلوار
ساق شلوار
تاوان دادن
ناجوانمردانه
آرامبخش
دقیقا با کر بختیاری موافقم. خود کلمه ی باجی، از واژه پارسی آبجی مشتق شده. اصل کلمه پارسی بوده
پیش پرداخت، بیعانه
می تواند معنای مغازه و دکان هم داشته باشد. فارغ از نوع کاربری آن. مغازه ای با کاربرد فروش غذا خوراکی، لباس و . . .
در حقوق، خوانده یا متهم
در حقوق، خواهان یا شاکی
تا حد زیادی فکر می کنم در طول این سالها ( شاید ده بیست یا نهایتا سی سال ) ، یه نفر اومده با کلمات بازی کرده و در همین زمان، این عبارت وارد زبان ما شد ...
خب اگه شما منظورت هه رمان هست، نباید حرفت رو برای واژه هرمان بنویسی. برو یه مدخل واسه هه رمان بساز و اونجا توضیح بده که اگه اینجوری نوشته شد، کردیه. ...
چون در انگلیسی یا به قول دوستان آلمانی و تایلندی معنای خوبی نداره، دلیل نمیشه که در فارسی هم معنای خوبی نداشته باشه. کلمه ی داف فارسی هیچ ارتباطی به ...
می تواند گاهی هم معادل واژگان زیر باشد: خودخواهی تک خوری
با رضایت کامل، بی ریا، بدون تردید، از صمیم قلب، از خداخواسته
آبریزش بینی بالاکشیدنِ دماغ دماغی که آن را بالا می کشند
سرحال
تمرین رانندگی برای نوجوانان آماده کردن نوجوانان برای آزمون رانندگی
تحت فشار شدید کاری قرار داشتن. کار روی سر ریختن بیش از حد توان مشغول بودن
پس انداز آب کردنی، پس انداز جاری پس اندازی که خیلی زود بتوان آن را نقد کرد. همچون طلا
رامشگاه ( جای آرامش )
خود را وقف دیگری کردن خود را درگیر کار دیگری کردن برای فردی دیگر وقت گذاشتن
حذف وعدۀ غذایی
از کار افتادگی
تنها چیزی که ما می دونیم
پشت گوش انداختن، بی توجهی کردن، نادیده گرفتن، سهل انگاری کردن
یا پیغمبر! یا جدِ میرزا!
اجابت کردن
شرتی کار کردن، سنبل کاری کردن
بچۀ درسخوان و نابغه ولی کسی که در روابط اجتماعی ضعیف است.
مهارت داشتن در چیزی
پدیده، تازه شناخته شده، کشف شده
کیفِ دنیا را کردن، خر کیف شدن، کیفور شدن، نهایت لذت را بُردن