پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١١٠)
این عبارت زمانی استفاده می شود که بخواهیم بگویم، کسی در کاری بسیار موفق بوده و آن را با مهارت انجام می داده. خیلی کارش درست بود. رودستش کسی نیومده ...
این عبارت زمانی استفاده می شود که بخواهیم بگویم، کسی در کاری بسیار موفق بوده و آن را با مهارت انجام می داده. خیلی کارش درست بود. رودستش کسی نیومده ...
بازارگاه، محل احداث بازار یا نمایشگاه
خیلی خوب، خیلی زیاد، به سرعت، طوری که هیچ کس از پس آن بر نمی آمد، طوری که هیچکس نمی توانست
اوضاع آرام است، خبری نیست
بدون رقابت، بدون هماورد، بدون چالش، خسته کننده و حوصله سر بر چون که هیچ چالشی وجود ندارد و همه چیز روتین و ثابت است
جملات انگیزشی
همین بود و بس. همین و بس
مقام دادن، جایگاه بخشیدن
در دبیرستان یا کالج به دختری می گویند که از نظر همۀ همکلاسی ها و افراد، فرد محبوبی است. البته معنای دیگری هم دارد که به دختری اشاره می کند که فعالیت ...
موی نازک بچه
توانبخشی، بازپروری
روی سر کسی ریختن، روی سر کسی خراب شدن. درواقع به کارهایی اشاره دارد که وقت و انرژی زیادی از فرد می گیرد
وقت گرفتن، انرژی را گرفتن، صرف وقت و انرژی
از بد روزگار
از سر ناچاری، به ناچار
آخرین بازمانده ها درسته. نه آخرین بازمانده. گاهی اوقات حرف تعریف the قبل از اسم قرار می گیره و اون رو جمع می کنه. مثال می زنم. The dead. مردگان Th ...
محصول
از پس چیزی بر آمدن، از عهدۀ کاری برآمدن
چپ چپ نگاه کردن، بد نگاه کردن
سرگردان
اگه پاش بیفته
به حالتِ بدی، به شکل ناپسندی، به طرز بدی
با ذوق و شوق، با هیجان، با شوق زیاد
بهتر است که، باید که
یا بهتر بگویم
پشتیبان، حامی
آخر بودن، آخرین نفر، پشت سر قرار داشتن، پشت سر بودن
معنی دیگۀ آن اینها است. تموم شد، حله، تمومه، ردیفه
جلب توجه کردن با چشم، آمار دادن با چشم، دل و قلوه دادن با چشم، لاس زدن با چشم
به معنای چسباندن به دیوار هم هست. مثلا چسباندن، برگه، پوستر، آگهی تبلیغاتی جدا از معنای آویزان کردن، معنای چسباندن به دیوار هم می دهد، البته نوع آن ...
دوندگی کردن برای کسی
بلافاصله بعدش، پشت بندش یهویی. . . می تواند مربوط به زمانی باشد، که اتفاقی بدون درنگ، بعد از اتفاق دیگری رخ می دهد
هو کردن، سرو صدا کردن، شلوغ کاری کردن، مزاحم حرف زدن کسی شدن
باجۀ پذیرش، میز پذیرش
عصبی، خشمگین
برحسب اتفاق
معترض، اعتراض کننده، اعتصاب کننده، معتصب
می توان به عنوان کلمۀ ربط هم از آن استفاده کرد، مانند چون که، به این خاطر که، به این دلیل که
از رده خارج
اتفاقا، بر حسب اتفاق، از قضا
حل و فصل کردن، رفع و رجوع کردن
انحراف، تغییرمسیر ناگهانی در کاربردهایی که نام بُردم، اسم هستند، نه فعل
از چیزی به چیز دیگری رسیدن، از چیزی با چیز دیگری روبرو شدن
حالا که، از اونجا که، با توجه به این که، چون که، نظر به اینکه
در مفاهیم حقوقی، عنوان جُرمی در ایالات متحدۀ امریکاست که در آن فرد مرتکب، بخشی از بدن خود - به ویژه آلت جنسی - را که معمولا مغایر با عرف جامعه است در ...
ناخوشایند
همکار
در این دو روز این عبارت، خواننده را وادار می کند، که یک روز به روزهای اشاره شده، اضافه کند. مثلا اگه قبلا در داستانی به سه روز اشاره کرده بود، و بعد ...
دستخوش چیزی شدن/بودن