پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٢٧٧)
چلچراغ وپارسی آن چندیل یاچندِل میگویند چون از چندین دل به شک یک دل به هم پیوند و داخل ان شمع یا روغن می افروختند که حرف ی بجای کسره عربی آمده و مرحوم ...
بره آهوی کمتر از یک سال و بیشتر از شش ماه و همان شادن است چون عرب ژ نداشت نخست وزیران دانشمند ایرانی که در دربار خلفای بنی عباس رخنه کرده بودند و خلف ...
گذر کننده و نام شتر است که هنگام رحیل با توشه و لوازم سفر بر آن سفینه صحرا و کوه و بیابان نورد بر آن می نشینند و رحیل میشوند فقد زیباترین نام ها واژه ...
خروس صحرائی که بسیار زیبا و مانند طاووس یا صراخ رنگارنـگ است بعضی آنرا با قرقاول اشتباه گرفته اند اما خروس دشت از قرقاول زیباتر است متاسفانه با خشک ش ...
گذار آنی و بی توقف مانند ثانیه شمار ساعت راحل یا راحله مثل شتر که نام دیگر عبیر و شتر است و راحل هم در عربی به معنی عبیر میتوان گرفت
در حال گذر و ارتحال وسپری شدن ایام با توشه لازم مثلا گذران زندگیم میشود یعنی توشه ام گذران زندگی را پاسخگو است و این حیات در حال ممات را کفایت میکند. ...
گذار نموده مانند ستاره هاو سیارات چند قرن یکبار
گذار کسیکه از گذرش مردم سیر نشدند و از در گذشتش اندوهگین شدند
دسته آچار باندازه های مختلف که از شش میلی گرفته تا پنجاه میلی که نوع مرغوب آن برای سفت نمودن یاتاقان درجه دارد مثلا اگر پیچ رویش صدوبیست نوشته باشد آ ...
به فتج جیم کسیکه بسیار خود ارضائی میکند. وعلاقه به ان دارد
به ماست و قاتق و دوغ گوسفند که اسید لاکتوز و چربی آن بیشتر است و برای دوغ فروشان هم عیار بیشتری دارد چون بیشتر پذیرای آب و نمک است جُغجُغو میگویند ول ...
بکسر جیم بچه ای ای که زیاد در گریه جیغ میکشد و این واژه از شیون جغد و کوف گرفته شده و در خراسان خانم ها و دایگان میگویند بچه فلانی مثل کیف که همان کو ...
همان پلقدم پارسی عربی است و درست آن پلگام است که هر گام بزرگ یک انسان صدو هشتاد سانتی متر قد که یک قد متعارف استنه کوتاه است نه بلند و هر گام یک گز و ...
فن آوری تخصصی کار آموز حرفه جو
کارفرما مربی کار استاد کار مربی و ارباب عربی شرک بدرگاه حضرت پروردگار جلتاسمائه است. چون مصدر رب است و خداوند لایزال ربالعالمین است ولیعرب همه چیز را ...
ضرب المثل هم در پارسی حکم طنز و جوک را دارد
لطیفه جوک طنز
چایگاه ایستادن که مخفف آن ایستگاه شده است
انوشیروان در شکارگاه حاجت نمک کردامیری روانه روستاشدکه نمک بیاورد فرمود نمک به بهابگیر گفت نمک را قدری نیست که بها بپردازم گفت بیدادگری هم اول قدری ن ...
قور به برجستگی های محدب زمین هم میگویند و در پنجاه سال پیش به موج های جاده های خاکی و شوسه میگفتند چه جاده بدی است تمام قور قور است و شاید قبرستان هم ...
aistongahیاistangahهمان ایستگاه امروزی است که مخفف ایستادن گاه است و این واژه یا از سنسکریت یا از پهلوی و یا از پارسی دری دوقرن پیش که انگلیس بر شبه ...
ایستگاه جای ایستادن وهنوز در خراسان و افغانستان کاربرد دارد و istation انگلیسی از این واژه قشنگ اقباس و انشقاق گرفته است
جایگاه پرستاران که به اشتباه ایستگاه پرستاری نامیده اند و ایستگاه باید محل استراحت پرستاران باشد نه نام محل کارشان پس بهتر است بگوئیم پرستارگاه
حالت تهوع شور زدن دستگاه گوارش رفلکس معده در قدیم میگفتند دلم شور میزند و آشوب میشه و حالت حال به همخوردگی دارم
طوّاع بالکه با ید واو مشدد باشد تا طمع و طماعی مستبد بیدادگر را برساند و لذا تاکنون این واژه کاربردنداشته ولی اکنون بیداد گری در منطقه به سمت و سوی ط ...
کسیکه اطاعت بیشتر بی چون و چرا از مستضعف و اسیر و کنیز و ملت مستبد پذیر و قلم های شاعران و نویسندگان و خبرنگاران و دانشجویان تحت سلطه مثل حکومت طالبا ...
گاوبردی دستگاه خرمن کوب سنتی است که شرح آن در بردی که نام گردونه ای است که بدنبال دو عددگاو و یا دو عدد قاطر می بستندو تا وقتی که ماشین آلات کشاورزی ...
دستگاه گردونه ای است که جهت کوبیدن خرمن بدنبال گاو و یا قاطر می بستندبا آن خرمن چو وگندم را میکوبیدند و تا زمانیکه دستگاه خرمن کوب اختراع نشده بود با ...
با سلام از مدیریت و فرهنگ سرا یا دبیرخانه فرهنگی آن فرهنگستان بزرگمهر. خواهش دارم که شرح واژه بردی را از شرح حال دموز حذف یا جدا نمایند
این واژه عربی محاوره فارسی است وگویش هنری دارد دایره و ساز های کوبه ای یک طرفه مانند دف را فارسی عربی تندیر نواز میگویند برای عروسی فوزیه پدر هنرمند ...
عمدا بامعنی چراغ بدان نوشتم که چراغ دان را محل نگهداری چراغ نخوانند ونگویند خورشید چراغدان و عالم فانوس. . وگرنه خود رباعی. . . خورشید چراغ، دان و عا ...
از روی دستگاه فانوس خیال دستگاه نمایش فیلم وبعد ویدیو مغناطیسی و تلوزیون و رم و ممری و هارد و کاپیوتر و و سی پی یو و انتر نت ساخته شد
نام دستگاهی است که حضرت خیام ساخت باین صورت شمعی در وسط روشن مثل خورشید و گرد او سیاراتی بودند که با چرخش یک دستگیره میچرخیدند بعد صورتهای فلکی به شک ...
از، دی، که گذشت ز، دی، دی گر یاد نکن فردا که نی آمده است فریاد نکن. شعر را با زبان محاوره و صنعت جنّاس یعنی چند واژه هم شکل و هم جنس هم ولی در معنی ...
تو پو گرافیک که یک چمله است من تخصصی در زبان انگلیسی ندارم ولی در زمان شاه که در خدمت پلیس بودم در بعضی بخشنامه ها که موقعیت جغرافیایی را دقیق از لحا ...
آداب در پارسی = فرهنگ است و ادب دانان یا ادبا فرهنگیان میشود و وجمع بندی با آن مثل ادیبان در عربی غلط است چون آن از آدات و ادوات بهتراست با پارسی بگو ...
آد با آب دهی دقیق بند آب یا آدسا آب دهی دقیق سد آب یا آدرا آب دهی دقیق رودخانه و یاآدکا آب دهی دقیق کانال و کاریز یا قنات آدرا آب دهی دقیق رودخانه یا ...
مخفف دبیت فرانسوی یعنی برون دادآب از منبع یا کانال و یا سد و یا چاهآب است متاسفانه این واژه را سازمان حفاظت آب های زیر زمینی برای ما کشاورزان روستایی ...
بردی خرمنکوب گردونه ای است با یک غلطک دیسک مانند آهنی و یک غلطک دندانه دار چوبی و یک سکویی بالای ان که شخصی بر آن می نشیند و گاو هارا در دایره میگردا ...
تیغه جلوتراکتور و بلدوزر ویا تیغه چوبی پارو مانند به طول یکمتر و عرض پنجاه سانت دندانه چوبی دار محکم با دسته ای به قطر سه اینج وارتفاع یک متر که جهت ...
مکان امن چه انفرادی باشد چه خانوادگی باشد چه عمومی باشد حال فرق نمیکند برای حوادث طبیعی یا جنگ باشد که محل عمومی را باید مسئولین شهری چه با رسانه چه ...
جان پناه
سنگر جنگ
متقاضی سنگر مثال پناه جویی در پناه گیری پناه گرفت. . . با فعل گرفت آشکار است که قصد حمله و پاتک دارد. ولی باز این جمله واضح است که فقد قصد حفظ جان خ ...
پناه پذیر ملتجا عرب البته در ایهام هم هست چون به پناهنده هو اتلاق میشود. . پناه جویی در پناه گیری پنهان شد
شیوه کلاه برداری با ترفند چارل ز پانزی به ترفندپانزی معروف گردید باین طریق که شخصی که در دام افتاده اگر دونفر دیگر شکار کند پول خودش را بر میدارد و ب ...
دوخانم همسر یک مرد هستند همدیگر را حسنی یعنی فوقالعاده زیبا و شیک خطاب میکنند این واژه هو و هپو لولو خرخره بچه ترسان بود که افرادی که جهت کار گری بته ...
دی=سپری شدن اوقات یا زمان را گویند مانند دیروز دیشب که به ان دوش هم میگویند
چیره = سلطان حال امکان دارد شخصی در بلادی چیره شود که ما به ان شاه میگوییم امکان دارد وسیلهای باشد بردیگر ابزار های هم نوع خود چیره شود مانند شاه فنر ...
البته در زبان پارسی هیچ فعلی ومصدری مونث ومذکر نیست زبان عرب که ه مصغر تحقیر امیز پسوند نام خانم ها میکند و ماپارسیان از ه مصغر برای اشیا واشجار و ظر ...