پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٢٧٧)
با ارادت و مهر از همکاران صمیمی و بزرگ اندیشه که همه مثل این حقیر سال خورده با اندیشه ورزی امعان معانی دارند پس بدون تعصب طایفه و ایل خدمت به ایران ر ...
پارسی آدم= مرد چون آدم هم نام خاص و فرد جنس مذکر است هم نام عام خلیفته الله جل وجلاله ونام عام انسانها و در پارسی فردآن میشود مردم و عام آن میشود مرد ...
لذا در خراسان زمین هم به سر شیر که واژه غلط است قیماق میگوند سر شیر از هنرهای فرهنگستان اولماست والا در خراسان قیماق و روی شیر هم میگویند البتهمیشه ص ...
دهن حفره به محلی گفته میشود که فوران و فرار آب داشته باشد والی دهنه چاه و دهنه کاریز و دهنه گلبه کهتازی و تاتار دهنه قلبه که شرح آن در قلبکن و غلبکن ...
فائقه آتشین نام اصلی گوگوش است در کودکی همراه پدر خود که نوازنده تار بوده در لاله زار کار میکرده پدر فقیدم در سفری بتهران جهت خرید سیم تار تار مشکل د ...
دل پیلک =پیل دل = پیل شوک=شوک گر دل = دل شوک=شوک گر=و شوکر لاتین همانا شوگر و شوکگر ما بوده ولی مثل بازار و مادرو پدر و بابا کمی متغیر شده است
مخفف کاه ربا انرژی مالشی الکتریسته است که انسان از چهار هزار سال پیش به آن پی برده بود ولی نر و ماده آن را نمی شناخت که به هم ممزوج کند و ولد یا فرزن ...
پیخ ساقه بریده شده گندم و جو بدون خوشه و دانه را پیخ میگویند لذا عفونت غلیظ و نیمه خشک شده چشم که شب هنگام مانند اشک غلیظ در گوشه های چشم در خواب بر ...
پیل الکتریکی همان پیاله حاوی اسید ها یا باز ها است که آنچه مسجل است به سه قرن قبل از میلاد جام سازان و بدیه یا قدح گران پارسی که عرب دواتی یا دوات سا ...
قلق همان شیوه وروش پارسیاست و هرخیوانی شیوه و خوی مخصوص بخود را دارد. و هر وسیله کار کرده که از تنظیم کارخانه خارج شده وهر حیوانی که تربیت خاصی پذیرف ...
وقتی عضلات گردن ورگ شَلمِه هابا خون لخته میگیرد انسان چهار چنگ مثل مجسمه میشودکه میگویند چدار شده و داروی آن روباکسین یا دولکسین ورکسابان و علاج آن ح ...
همان بالنده در حال رشد و نمو نباتات و گیاهان و اشجار استو به انسان و حیوانات واحشام هرگز تلقی نگردیده و واژه پارسیالاصل است چون به بذر زعفران که از پ ...
بی سر وسامان سر گردان بیقرار گیج وحیران حیرت زده و شگفت
چاسو کسیکه چاه قنات را به سمت مظهر آن سو میزند از آن جهت کانال را سو گفته اند چون در مظهر با نار و خورشید روبرو می شود. ولذا وزارت نیرو در سفره های آ ...
دِرچه همانا درب کوچک است ولی به پنجره چون درب کوچک دارد. و به خاطر ااینکه مخفف و بدون باز شدن دهان ادا شود لذا با کسره خرف اول دِ و سکون حرف دوم ر و ...
هَرَسَه در خراسان زمین. خصوصا بلاد بیهق به مترسک هَرَسَه میگویند لذا اولا محمود دولت آبادی یک بازیگر سینمااز یک راهزن وشبروقطاع الطریق دزد قهرمان ساز ...
بی شبیه بی تا و در عربی، چیز تاق و فرد هم بی نظیر میگویند ولی این واژه برای ذات اقدس الهی جلت عظمته کار برد ندارد بی همتا کاربرد دارد ولی بی نظیر کار ...
وقت نگار در دفتر نیروهای های انتظامی عهد پهلوی بود که رایانه ساعت نگار نبود و افسر نگهبان با دست آنرا می نوشت و اگر کسی میخواست پارتی بازی کند میگفت ...
انبیایعنی افرادی که نباتات تازهرسیده و نباء بزرگ و عظیم را به بشر می رسانند و بگیاه هم نبات و هم نجم میگویند چون هردو رویش دارند ستاره هم که عرب نجم ...
آقای قهرمانی با سلام شما شعر را خراب خوانده اید و را، ، را متصل به وق خوانده اید اگر واکه بزرگ آ متصل به ر خوانده نشود فاتحه شعر شاعر و هزاران حافظ خ ...
بله آقای پدرام وق نامدیگر قور باغه است و چون در فرهنگ ها همه آمده من از ذکر نامش خود داری کردم و لذا شایدچون این جانور با همه بازیگوشی فاقد زیبایی اس ...
سلام را خود قران مجید در آیه سلام یا آیه 56سوره مبارکه احزاب تفسیر کرده و لذا باز خود نبی مکرم هم در پرسش عربها که گفتند چگونه باید سلام کنیم لذا است ...
کسیکه هرشب چر میکند و نمتواند چر خودرا در مشکانه خود که همان مثانه عربی است نگهدارد بیماری تکرر ادرار شب ادراری
ادرار = باچُر پارسی حال ماچه بد بختیم که محاورات یک قبیله عقب افتاده و جاهل خود را زبان محاوره کل امپراطوری صفوی و افشاریه خصوصا با انقلابمشروطیه هم ...
همان بِلرند است
همان بیل رند است قاشک چوبی کوچک به شکل پارو است که یک سوراخ در آخر دسته خود دارد تا بتوان با یک نخ یک و سی سانت کشاورزان به تسمه کمر خود ببندند چون ز ...
قور گردی بیرون زده محدب و به بیرون زدگی فتق میگویند قور و قوری چون دور تا دور محدب است این نام را گرفته و قور معرب یا مغولی گور است چون هنوز در سبزوا ...
جنگان جنگده رزمنده ودلیر که نام روستایی در مرز شرقی کشور که از بلاد خواف و ازحرف ن آخر آن میفهمیم کهقدیمی و قبلاز اسلام است و یک جنگان هم در آن سوی م ...
تکوین در عربی همان کن فیکون است تا حضرت پرورگار جل و جلاله بفرماید کن که در پارسی به معنی میشود است و فیکون ف در اوال هر واژه عربی تاکید است مانند ان ...
جناب در عربی به کسی گویند که در جنب و کنارش و گردادش کسی همتا ندارد و این واژه در پارسی بزرگوار است. . لذا همسادگان را هم جناب و جمعشان را اجانب میگو ...
متِّرِنگ= چلپاسه، کلپاسه سوسمار آفتاب پرست آن چلپاسه هایی که دمشان سم کشنده سیناور خالص است
شکی در نامهای نکوی بهمن نیست و همهدر بالا توصیف آمدهولی متاسفانه هیچکدام بر لرزه و تزلزل برف و بوهمن که یا فاجعه و نام پارسی زلزله است اشاره نکردهاند ...
با سلام و ارادت سپاسگزاری مرا پذیراگردید
چرا نام مصیب مهرآشیان را از بالای پیشه نامه حذف کرده اید تا کنون چندین بار این عمل را تکرار کرده اید
تن بی جان پیکر بی جان وبدون علامت حیات که مشخصه آن تنفس و ضربان قلب است انسان مرده نعش
بی چیز، مهره شکسته ( کمرشکسته زندگی ) درویش، صافی، صوفی، عابد عاقبت طلب کسیکه ستون فقراتش زیر بارزندگی خمیده واین نام مقدس فقرا و دراویش نعمت الهی وچ ...
پیشه نامه چون پیشه و فن آوری شخص درآن گویا است و کارنامک نه پارسی است ونه درست است چون یک واژه من درآوردی است و کار رنجبری برای رفاه و حاجت و نیاز را ...
سئوال کننده نیاز، نیاز مند، متکدی، و گدا، ، ، در فرهنگ ایران زمین برای انسان حرمت و احترام قائل بودند و لذا برای حفظ آبروی نیازمند واژگان را در لفافه ...
سایل سیلان کننده سیال وآن واژه سئوال کننده سائل است که با عین کوچک روی ی باینگونه ئ نوشته میشود پس ماده سیال وروان است
سویعنی نور و هنوز در خراسان رایج است و نیا یعنی نیاکان و اجداو پدری و مادری در پارسی اصلا فعل و مصدر مونث نداریم و برای مادران هم به اندازه پدارن ارز ...
حمله با منجنیق آتش افکنی و حریق افکنی و اجاق افکنی به دشمن بامنجیق یک ساقینامه مخمسی در نسخه های میر عزا برای مخلف خوانی داریم شاعری گم نام چند بیت ش ...
اولا هرنام که به حرف نون پایان پذیرد آن نام پارسی است و روستاهاوشهرهای بلاد خراسان خصوصا نیشابور و سبزوار از این نام زیاد دارد که مشخصه پیش از اسلام ...
خمپاره ازنامش پیداست که یک سلاح آتشین پارسی می باشد واز قرن هشتم عملا وارد جنگهاشد و در اوایل عهد صفوی باضرب فنر ارتجاعی و چکشی بر چاشنی منفجرمیشد که ...
پیروز، پرتوان و شکست ناپذیر پابرجا پایدار پویا
تفنگ= توفنگ توفنگ= داخلش مانند فنگ خون خوار است، این واژه پارسی است در عهد صفوی سلاح انفرادی آتشین ساخته شد والی خمپاره از اواخرقرن هشتم هجری برای ان ...
مجرم = گناه پیشه = که درپارسی واژه کار غلط است چون کار معادل حاجت است اگر بکسی بگوییم کارت چیه یعنی چه حاجت داری ولی تمدن میترائیان و مهرپرستان اگر ک ...
متهم= در پارسی گناه ور یا رسم الخط عثمان طاها گنَه ور که مانند کتاب مبین عثمان طاها کتَب مبین نوشته ولی کتاب قرائت میشود ولی ما پارسیان الف مقصوره عر ...
سورنا = نامی پسرانه است که از نام سردار بزرگ پارت که همان پارس است ولی مثل حرف سینن ناسیونال ادوار مختلف تاریخ خصوصا دوره قوم پارت یا پارس مردم از شو ...
ناگزیر = ناچار و یا مجبور عربی است و نا گزیر در فارسی یک گزینش تک انتخابی است یعنی گزینه دومی و یا سوم و چهارمی وجود نداردو یک انتخابجبری و قهری است
تصعید هما صعود به قلل کوه است و لذا بالا رفتن تیم در لیگ ها مدارج علمی و دانشگاهی و نظامی را هم شامل میشود. ولی از سوی دیگر بالا رفتن تنش و شورش وناه ...