پیشنهاد‌های رسول حسین بگی (٦٧)

بازدید
٣٤
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساده لوح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧٧

اینم بگم که - اینم داشته باش که

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مسلط به کار - مسلط به امور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

معضل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

کم اهمین جلوه دادن چیزی کمرنگ کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

درک و فهمیدن چیزی - بکار گیری ایده های جدید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

غذای غیرارگانیک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

رحم اجاره ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سربرآوردن - ظاهر شدن - مانعی جلوی کسی سبز شدن ایستادن اسب روی دوپای عقب به قصد حمله یا ترس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

مقدمات، پیش نیازها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بی نظیر، تمام و کمال ( از هر لحاظ بهترین چیزی بودن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

آدم قوی و هیکلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

نسبتا پولدار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصول اعتقادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

رعایت قوانین رعایت نظم و انضباط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

حجم بی سابقه ای از مقدار بی سابقه ای از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

اغلب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

هیجان برانگیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مصداق انتقاد ( چیزی که آماج انتقاد قرار بگیرد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسلط به نفس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معقول، منطقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خوش بیان، اغواگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی چیزی برای انتخاب نباشه Even money - market funds offer [slim/lean/meagre] pickings these days حتی صندوق های بازار سهام این روزها چیزی برای انتخ ...

پیشنهاد
٥

به ستوه آوردن کسی باعث دلخوری کسی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به هر دری زدن از سر و کول هم بالا رفتن رقابتی که مروت درش نباشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پارک خودرو در پارکینگ و جابجایی مسافر با وسایل نقلیه رایگان به مراکز شلوغ شهر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به خوبی پرورش یافته به خوبی توسعه یافته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

وضعیت بغرنج وضعیت نگران کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

ویژگی خوب ویژگی برجسته چیز قابل قبول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

انبار کردن ( به ویژه برای روز مبادا ) to accumulate a large store of something against bad times

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

از قبل خبر ندادن فوری و بدون آمادگی قبلی به محض وقوع خبر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

١. تسخیر کردن ٢. تجاوز کردن ٣. آسیب جدی وارد کردن Examples 1. Music ravishes the soul 2. the men want to ravish her 3. a landscape ravished by drought

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به دل کسی نشستن باب میل کسی بودن To be agreeable to one's values or sensibilities

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

علاوه بر همه اینها مثال: I am now tired, cold, and hungry, with a headache into the bargain

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کسی که وقت زیادی رو صرف تمیزی خونه میکنه spending a lot of time on keeping your house clean and tidy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بهم ریخته و نامرتب in a state of total confusion or disarray

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جلب توجه کردن to give one's attention to doing something

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

غذای خاص، غذای مخصوص a type of food that a person, restaurant, or area is well known for

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سود بردن، بهره بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

از جایگاه خاصی برخوردار بودن در معرض دید همگان قرار دادن If something takes pride of place, you put it in the best position so that it can be seen ea ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عجیب نیست. . . مسخره نیست. . . Funnily enough, I can remember what I had for lunch last Monday, but not what I had for breakfast today. مسخره نیس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

از یه سو هم از سوی دیگه از طرف دیگه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. کسی که دائما و بی هدف به دنبال شغل جدیدی است someone who is always moving from one job or place to another with no real purpose 2. قایق ماهیگیری ...

پیشنهاد
١٩

بر سنگ گردان نروید نَبات ( کسی که مدام از این شاخه به اون شاخه بپره چیزی نصیبش نمیشه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

جرات، شهامت It took a lot of chutzpah to talk to your boss like that خیلی جرات میخواد که با رئیست اینطوری حرف بزنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تا حدود. . . ، به میزان. . . he was in debt to the tune of forty thousand pounds تا حدود 40 هزار پوند زیر بدهی بود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اغلب، غالبشون، بارها شده، غالب اوقات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣٢

تحت هر شرایطی مثال: I’ll call you tonight, no matter what امشب بهت زنگ میزنم، تحت هر شرایطی که شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ماکزیمم، نهایتا مثال: It’s only a 20 - minute walk, half an hour at the very outside همش 20 دقیقه راهه، نهایتا نیم ساعت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در نتیجه چیزی تاثیر گذاشتن مثال:The dignity and courage shown by the president may tip the balance in his party’s favour متانت و شجاعتی که از سوی رئ ...

١