پیشنهادهای رسول حسین بگی (٦٧)
ساده لوح
اینم بگم که - اینم داشته باش که
مسلط به کار - مسلط به امور
معضل
کم اهمین جلوه دادن چیزی کمرنگ کردن
درک و فهمیدن چیزی - بکار گیری ایده های جدید
غذای غیرارگانیک
رحم اجاره ای
سربرآوردن - ظاهر شدن - مانعی جلوی کسی سبز شدن ایستادن اسب روی دوپای عقب به قصد حمله یا ترس
مقدمات، پیش نیازها
بی نظیر، تمام و کمال ( از هر لحاظ بهترین چیزی بودن )
آدم قوی و هیکلی
نسبتا پولدار
اصول اعتقادی
رعایت قوانین رعایت نظم و انضباط
حجم بی سابقه ای از مقدار بی سابقه ای از
اغلب
هیجان برانگیز
مصداق انتقاد ( چیزی که آماج انتقاد قرار بگیرد )
تسلط به نفس
معقول، منطقی
خوش بیان، اغواگر
وقتی چیزی برای انتخاب نباشه Even money - market funds offer [slim/lean/meagre] pickings these days حتی صندوق های بازار سهام این روزها چیزی برای انتخ ...
به ستوه آوردن کسی باعث دلخوری کسی شدن
به هر دری زدن از سر و کول هم بالا رفتن رقابتی که مروت درش نباشه
پارک خودرو در پارکینگ و جابجایی مسافر با وسایل نقلیه رایگان به مراکز شلوغ شهر
به خوبی پرورش یافته به خوبی توسعه یافته
وضعیت بغرنج وضعیت نگران کننده
ویژگی خوب ویژگی برجسته چیز قابل قبول
انبار کردن ( به ویژه برای روز مبادا ) to accumulate a large store of something against bad times
از قبل خبر ندادن فوری و بدون آمادگی قبلی به محض وقوع خبر دادن
١. تسخیر کردن ٢. تجاوز کردن ٣. آسیب جدی وارد کردن Examples 1. Music ravishes the soul 2. the men want to ravish her 3. a landscape ravished by drought
به دل کسی نشستن باب میل کسی بودن To be agreeable to one's values or sensibilities
علاوه بر همه اینها مثال: I am now tired, cold, and hungry, with a headache into the bargain
کسی که وقت زیادی رو صرف تمیزی خونه میکنه spending a lot of time on keeping your house clean and tidy
بهم ریخته و نامرتب in a state of total confusion or disarray
جلب توجه کردن to give one's attention to doing something
غذای خاص، غذای مخصوص a type of food that a person, restaurant, or area is well known for
سود بردن، بهره بردن
از جایگاه خاصی برخوردار بودن در معرض دید همگان قرار دادن If something takes pride of place, you put it in the best position so that it can be seen ea ...
عجیب نیست. . . مسخره نیست. . . Funnily enough, I can remember what I had for lunch last Monday, but not what I had for breakfast today. مسخره نیس ...
از یه سو هم از سوی دیگه از طرف دیگه
1. کسی که دائما و بی هدف به دنبال شغل جدیدی است someone who is always moving from one job or place to another with no real purpose 2. قایق ماهیگیری ...
بر سنگ گردان نروید نَبات ( کسی که مدام از این شاخه به اون شاخه بپره چیزی نصیبش نمیشه )
جرات، شهامت It took a lot of chutzpah to talk to your boss like that خیلی جرات میخواد که با رئیست اینطوری حرف بزنی
تا حدود. . . ، به میزان. . . he was in debt to the tune of forty thousand pounds تا حدود 40 هزار پوند زیر بدهی بود.
اغلب، غالبشون، بارها شده، غالب اوقات
تحت هر شرایطی مثال: I’ll call you tonight, no matter what امشب بهت زنگ میزنم، تحت هر شرایطی که شده
ماکزیمم، نهایتا مثال: It’s only a 20 - minute walk, half an hour at the very outside همش 20 دقیقه راهه، نهایتا نیم ساعت
در نتیجه چیزی تاثیر گذاشتن مثال:The dignity and courage shown by the president may tip the balance in his party’s favour متانت و شجاعتی که از سوی رئ ...