پیشنهادهای رسول حسین بگی (٦٧)
اینم بگم که - اینم داشته باش که
تحت هر شرایطی مثال: I’ll call you tonight, no matter what امشب بهت زنگ میزنم، تحت هر شرایطی که شده
دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشان حالی و درماندگی
از یه سو هم از سوی دیگه از طرف دیگه
مشکلی پیش بیاد پای همه گیره همه کسانی که تو ماجرا دست دارن، گیر هستن
هیجان برانگیز
غذای خاص، غذای مخصوص a type of food that a person, restaurant, or area is well known for
ناکارآمد، به دردنخور، نشدنی
کار ناشایست انجام دادن مثال: I didn’t expect you to stoop to lying ازت انتظار نداشتم کار ناشایست دروغ گفتن رو انجام بدی سطح خود را پایین آوردن مثال: ...
جلب توجه کردن to give one's attention to doing something
از جایگاه خاصی برخوردار بودن در معرض دید همگان قرار دادن If something takes pride of place, you put it in the best position so that it can be seen ea ...
سربرآوردن - ظاهر شدن - مانعی جلوی کسی سبز شدن ایستادن اسب روی دوپای عقب به قصد حمله یا ترس
بر سنگ گردان نروید نَبات ( کسی که مدام از این شاخه به اون شاخه بپره چیزی نصیبش نمیشه )
درک و فهمیدن چیزی - بکار گیری ایده های جدید
در نتیجه چیزی تاثیر گذاشتن مثال:The dignity and courage shown by the president may tip the balance in his party’s favour متانت و شجاعتی که از سوی رئ ...
بی نظیر، تمام و کمال ( از هر لحاظ بهترین چیزی بودن )
مسلط به کار - مسلط به امور
رعایت قوانین رعایت نظم و انضباط
اغلب
به هر دری زدن از سر و کول هم بالا رفتن رقابتی که مروت درش نباشه
کسی که وقت زیادی رو صرف تمیزی خونه میکنه spending a lot of time on keeping your house clean and tidy
پارک خودرو در پارکینگ و جابجایی مسافر با وسایل نقلیه رایگان به مراکز شلوغ شهر
معقول، منطقی
مصرف گرایی تجملی، مصرف بی رویه
آراسته، مرتب
اصول اعتقادی
به دل کسی نشستن باب میل کسی بودن To be agreeable to one's values or sensibilities
عجیب نیست. . . مسخره نیست. . . Funnily enough, I can remember what I had for lunch last Monday, but not what I had for breakfast today. مسخره نیس ...
سود بردن، بهره بردن
علاوه بر همه اینها مثال: I am now tired, cold, and hungry, with a headache into the bargain
رحم اجاره ای
١. تسخیر کردن ٢. تجاوز کردن ٣. آسیب جدی وارد کردن Examples 1. Music ravishes the soul 2. the men want to ravish her 3. a landscape ravished by drought
معضل
نسبتا پولدار
خوش بیان، اغواگر
1. شوکه نشدن، عکس العملی نشون ندادن مثال: No matter how you try to shock or annoy her, she never skips a beat هرچقدر که تلاش کنی شوکه یا دلخورش کنی ا ...
معنای اول: بدون مجازات معنای دوم: بی پاداش مثال: No good deed goes unpunished هیچ کار خیری بی پاداش نمی مونه
مصداق انتقاد ( چیزی که آماج انتقاد قرار بگیرد )
1. کسی که دائما و بی هدف به دنبال شغل جدیدی است someone who is always moving from one job or place to another with no real purpose 2. قایق ماهیگیری ...
مقدمات، پیش نیازها
ویژگی خوب ویژگی برجسته چیز قابل قبول
نق زدن، غر زدن Stop whingeing about the situation and accept it اینقدر راجب این وضعیت غر نزن و قبولش کن
به ستوه آوردن کسی باعث دلخوری کسی شدن
وراجی کردن، یه بند حرف زدن
کم اهمین جلوه دادن چیزی کمرنگ کردن
جرات، شهامت It took a lot of chutzpah to talk to your boss like that خیلی جرات میخواد که با رئیست اینطوری حرف بزنی
تا حدود. . . ، به میزان. . . he was in debt to the tune of forty thousand pounds تا حدود 40 هزار پوند زیر بدهی بود.
کار درست، کاردان person who has Savoir faire has the innate ability to do or say the right thing at the right time
1. ترکوندن 2. حداکثر استفاده رو از چیزی بردن مثال: The director has hit a home run with his latest movie این کارگردان با این آخرین فیلمش واقعا ترکوند.
ساده لوح