پیشنهادهای رسول حسین بگی (٦٧)
تسلط به نفس
وقتی چیزی برای انتخاب نباشه Even money - market funds offer [slim/lean/meagre] pickings these days حتی صندوق های بازار سهام این روزها چیزی برای انتخ ...
انبار کردن ( به ویژه برای روز مبادا ) to accumulate a large store of something against bad times
از قبل خبر ندادن فوری و بدون آمادگی قبلی به محض وقوع خبر دادن
آبیاری قطره ای
کسل کننده
ماکزیمم، نهایتا مثال: It’s only a 20 - minute walk, half an hour at the very outside همش 20 دقیقه راهه، نهایتا نیم ساعت
وضعیت بغرنج وضعیت نگران کننده
آدم قوی و هیکلی
اگه این شکلی بشه. . . ، در این صورته که . . . مثال: That being the case, nuclear power cannot be dismissed اگه این شکلی باشه، قدرت هسته ای نمیتونه ...
خالص پرداختی مثال: my discretionary income is next to nothing خالص پرداختیم چیزی نزدیک به صفره ( درآمد منهای مالیات، بیمه، اقساط و . . . )
به خوبی پرورش یافته به خوبی توسعه یافته
حداکثر لذت رو بردن، خودت رو خفه کردن، افراط در چیزی یا کاری مثال: ?would you like to go large for just 40 cents میخوای فقط با 40 سنت خودت رو خفه کنی ...
بهم ریخته و نامرتب in a state of total confusion or disarray
اغلب، غالبشون، بارها شده، غالب اوقات
غذای غیرارگانیک
حجم بی سابقه ای از مقدار بی سابقه ای از
ساده لوح
1. ترکوندن 2. حداکثر استفاده رو از چیزی بردن مثال: The director has hit a home run with his latest movie این کارگردان با این آخرین فیلمش واقعا ترکوند.
کار درست، کاردان person who has Savoir faire has the innate ability to do or say the right thing at the right time
تا حدود. . . ، به میزان. . . he was in debt to the tune of forty thousand pounds تا حدود 40 هزار پوند زیر بدهی بود.
جرات، شهامت It took a lot of chutzpah to talk to your boss like that خیلی جرات میخواد که با رئیست اینطوری حرف بزنی
وراجی کردن، یه بند حرف زدن
کم اهمین جلوه دادن چیزی کمرنگ کردن
به ستوه آوردن کسی باعث دلخوری کسی شدن
مقدمات، پیش نیازها
1. کسی که دائما و بی هدف به دنبال شغل جدیدی است someone who is always moving from one job or place to another with no real purpose 2. قایق ماهیگیری ...
نق زدن، غر زدن Stop whingeing about the situation and accept it اینقدر راجب این وضعیت غر نزن و قبولش کن
ویژگی خوب ویژگی برجسته چیز قابل قبول
معنای اول: بدون مجازات معنای دوم: بی پاداش مثال: No good deed goes unpunished هیچ کار خیری بی پاداش نمی مونه
مصداق انتقاد ( چیزی که آماج انتقاد قرار بگیرد )
1. شوکه نشدن، عکس العملی نشون ندادن مثال: No matter how you try to shock or annoy her, she never skips a beat هرچقدر که تلاش کنی شوکه یا دلخورش کنی ا ...
خوش بیان، اغواگر
نسبتا پولدار
معضل
١. تسخیر کردن ٢. تجاوز کردن ٣. آسیب جدی وارد کردن Examples 1. Music ravishes the soul 2. the men want to ravish her 3. a landscape ravished by drought
رحم اجاره ای
علاوه بر همه اینها مثال: I am now tired, cold, and hungry, with a headache into the bargain
سود بردن، بهره بردن
عجیب نیست. . . مسخره نیست. . . Funnily enough, I can remember what I had for lunch last Monday, but not what I had for breakfast today. مسخره نیس ...
به دل کسی نشستن باب میل کسی بودن To be agreeable to one's values or sensibilities
اصول اعتقادی
مصرف گرایی تجملی، مصرف بی رویه
آراسته، مرتب
معقول، منطقی
پارک خودرو در پارکینگ و جابجایی مسافر با وسایل نقلیه رایگان به مراکز شلوغ شهر
به هر دری زدن از سر و کول هم بالا رفتن رقابتی که مروت درش نباشه
رعایت قوانین رعایت نظم و انضباط
اغلب
کسی که وقت زیادی رو صرف تمیزی خونه میکنه spending a lot of time on keeping your house clean and tidy