تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

کساد شده، رکود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از بین رفته، ویران شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

1. میزان، مقدار 2. مبلغ، نرخ 3. سرعت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بدون مجوز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

متلاشی، خرد شده، شکسته، تکه تکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تخریب شده، بدتر شده، خراب شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اشکال، بدی، عیب، ضرر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

1. از دست دادن 2. ضرر 3. مرگ، تلفات ( جمع ) 4. غم فراغ یا دوری 5. ضرر یا خسارت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ناهمخوانی، نابرابر، تفاوت، اختلا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خطر، ریسک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تماما استفاده کردن یا مصرف کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

1. شکست، خرابی، فروپاشی ( خانواده ) 2. تقسیم بندی، بخش بندی 3. به هم ریختگی یا اختلال عصبی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

1. انتخابات دور دوم 2. روان آب ( جریان آب بالادست به پایین دست ) 3. فاضلاب حاصل از مواد شیمایی و فضولات حیوانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

1. زباله دانی 2. انبار یا زاغه ( برای مهمات، غذا . . . در ارتش ) 3. ذخیره مهمات، غذا و . . . در ارتش 4. محل زندگی کثیف و زشت و نامرتب ( شاید مثل زبا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

1. نشت 2. درز ( اطلاعات )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

1. خلاصی از چیزی مثل دور ریختن 2. در اختیار کسی 3. زباله خرد کن ( در زیر سینک ظرف شویی ) 4. فروش 5. خرج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1. معالجه 2. رفتار 3. برخورد 4. پالایش یا عمل آوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

1. ترخیص، خلع 2. تخلیه 3. ترشح، چرک 4. تخلیه الکتریکی 5. انجام یا ادای دین ( وظیفه، بدهی . . . ) 6. شلیک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

1. خالی کردن 2. خلاص شدن از چیزی ( مثل دور ریختن زباله ) 3. به هم زدن یا تمام کردن یک رابطه 4. به قیمت ارزان فروختن 5. کپی کردن حافظه کامپیوتر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1. منطقه حفاظت شده 2. پناهگاه، پناه 3. جای مقدس در کلیسا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1. کیفیت 2. صفت، خصوصیت 3. مرغوبیت 4. خیلی خوب، مرغوب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

1. واداشتن، موجب شدن 2. فوری، بی درنگ 3. سروقت، به موقع 4. سرساعت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

موضوعاً مربوط به موضوع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

1. پیشینه، ریشه ( خانواده، تحصیل، . . . ) ، سابقه، گذشته 2. زمینه 3. پیش زمینه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پادگان، سربازان درون پادگان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

1. بهداشت 2. سیستم فاضلاب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

معکوس، وارونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

1. مهارت 2. حوزه اختیارات، اختیار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

1. خدمات شهری مانند گازف برق، آب، تلفن و . . . 2. کارایی 3. شرکت های خدمات شهری مانند شرکت آب، شرکت رق، . . . 4. برنامه کامپیوتری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

1. اداره، مدیریت 2. دولت، حکومت 3. اجرا، دادن یا خوراندن دارو توسط پرستار 4. قسمت اداری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. معمول 2. رایج، شایع 3. مشترک 4. عمومی 5. معمولی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خشمگین شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

عابر پیاده، معمولی، پیش پا افتاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بنای چیزی را گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بنای چیزی را گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

1. گذاشتن 2. lay bricks/carpet/concrete/cables etc چیدن آجرها، پهن کردن فرش ( روی کف ) ، خواباندن لوله روی زمین و . . . 3. تخم گذاشتن 4. چیدن میز ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

1. گذاشتن 2. lay bricks/carpet/concrete/cables etc چیدن آجرها، پهن کردن فرش ( روی کف ) ، خواباندن لوله روی زمین و . . . 3. تخم گذاشتن 4. چیدن میز ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1. آب انبار، دریاچه مصنوعی برای ذخیره آب برای استفاده مردم 2. ذخیره 3. مخزن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

1. پریز 2. سرپیچ، سوکت 3. سوراخ یا حفره یا چاله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

رایج، متداول، غالب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

شروع ناگهانی، شیوع، وقوع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

1. مرخص کردن، عزل کردن، بیرون کردن 2. تخلیه کردن 3. شلیک کردن، تیر انداختن 4. انجام دادن یا ادا کردن ( وظیفه یا دین یا تعهد . . . ) 5. تخلیه کردن ال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

فعل 1. انجام دادن 2. رهبری کردن ( ارکستر و غیره ) 3. conduct yourself مواظب رفتار خود بودن، به طریقی رفتار کردن 4. انتقال دادن ( گرما یا جریان ) 5. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مهمترین، اصلی ترین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. کلیت 2. اکثریت، عموم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مهمترین، بیشترین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

صفت 1. اوایل، اولیه 2. زود 3. آغازین 4. نخستین 5. the early hours نیمه شب ( بین ساعت 12 شب و صبح ) 6. an early start شروع در صبح زود 7. at/from an e ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به یک اندازه اهمیت دادن ( به دو چیز ) ، توازن برقرار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع کردن کمپ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیدا کردن طلا ( منظور ثروتمند شدن به خاطر چیزی )