تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

۱. مال من This is my pen ۲. عجب! My! How pretty she is.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

معرکه، عالی ( بعد از awsome این کلمه بین جوانان و نوجوانان آمریکایی متداول شده ) .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

روی هم رفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

به هیچ وجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

درد دل، غم دل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

باید برم دیرم شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

Too much compliment

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤١

He went deaf.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

لباس راحت که معمولا در خانه استفاده می شود ( امروزه افراد مشهور و هنرپیشه های غربی در بیرون از خانه استفاده می کنند ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تو ایکی ثانیه in a second

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

وقتی تحمل چیزی مشکله moving away from family is a bitter pill to swallow

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

برای جلب توجه مخاطب مورد استفاده قرار می گیرد I work from nine to five, hey hell

پیشنهاد
٢٢

عقده برتربینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

To drive a vehicle into a shop in order to steal goods

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جلوی جریانی را گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جزیره ای در شیلی در جنوب شرقی اقیانوس آرام که بخاطر صدها مجسمه ی عجیبی که آنجا وجود دارد معروف است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مهارت داشتن در فناوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Public services خدمات عمومی ( آب، برق، گاز، تلفن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

با ماشین به پنجره فروشگاه زدن و داخل ان شدن برای دزدیدن کالا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

علاوه بر معانی ذکر شده به معنای: خفن، باحال و معرکه نیز می آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پشت و رو بودن لباس The front side of the item of clothing is on your back and backside of it on your front

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کلمه فرانسوی به معنای چراغ سقفی اتومبیل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ارجحیت، الویت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

When you buy something that you don't really want . خرید بدون برنامه ریزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تجزیه و تحلیل قدرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یکپارچه کردن، یکدست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

باز کردن بسته بندی

پیشنهاد
١٠

تو نهایت زندگی من هستی. You are the end of my life

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

suddenly feel frightened so that you can not think wisely دستپاچه شدن، هول شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

پوچ، بی معنی، مزخرف Your words are nonesense

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

باید برم دستشویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ملکه زیبایی کره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

a difficult, boring and unhappy life

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

easily made to feel sick or disgusting کسی که خیلی زود از چیزی حالش بهم می خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

a person who attacks others to steal their money جیب بر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از آنجائیکه، وقتیکه، زمانیکه، همانند، همانطور که، مانند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

بنگاه مشاور املاک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

به محض اینکه ( short form =asap )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Capital punishment ( death penalty )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

خدا نکنه، حاشا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

dear

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٩

منظورت این بود، جدی گفتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

با ماشین به پنجره فروشگاهی زدن و داخل آن شدن برای دزدیدن کالا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

Be patient

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

A bad word ( informal )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٨

جا دادن، جا سازی کردن، داخل چیزی قرار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

One who is careful about orhers' feelings با ملاحظه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

tissue دستمال کاغذی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در آمیختگی، گیج کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

پر از غلط و اشتباه Full of mistakes