پیشنهادهای شمس الدین (١٣١)
چالاکی
جزئی
تعیین کننده
گاهی به معنای �بیش از، بالاتر از، افزون بر� آمده است. they expect to spend north of $6 million for this latest campaign آنها انتظار دارند که بیش از ...
ارتشی
پیامد، نتیجه، مترادف با implication
سهام
هر آن چه
هواپیمای سوخت رسان
کم وبیش قطعاً
ایرانشناس
نقش مکمل [در سینما] وقتی مثلا دو کمدین یا بازیگر کنار یکدیگر نقش ایفا می کنند.
مترادف با exploit، abuse سوار بر کسی شدن، سوءاستفاده از کسی کردن
متعارض
چشم انداز، نقطه نظر، دیدگاه
گیج کننده
مترادف با hide پنهان کردن
در قبال
کلید زدن
مبهوت، متعجب، گیج و منگ
مشکل گشا
نامحتَمَل، غیرمنظره
بیان کردن
اتهام زنی، اتهام زنی متقابل
سرزنش کردن متقابل
به ویژه
خودداری، پرهیز، مقاومت restraint
به تعویق انداختن، به آینده موکول کردن
notably بیش از حتی بیش از مهمتر از ،
الزام آور، به زور
کلیّت
استوار ساختن
مترادف با Dualism به معنای دوتایی، دوگانه انگاری.
ساکت
پرخطر
تسهیل
مقدماتی
گاهی مترادف با prefatory است به معنای مقدماتی، اولیه
معنادار، چشمگیر
پسوندی به معنای شبیه می توان از معادلهای �وار�، و �گونه� هم استفاده کرد
تحزب، گرایش حزبی
قرار شد، قرار بود I can't say any more, it's meant to be a big secret نمیتوانم چیز بیشتری بگویم، قرار است راز بزرگی باشد.
تحت الشعاع تحت تأثیر متأثر از زیر سایۀ چیزی یا کسی
منظر
ریشه دواندن
مقدمۀ انجام کاری
محتاطانه
تا اندازه ای، کم و بیش �تا کنون�، معادل so far است نه in So far
گاهی مترادف با position و Status است وضعیت، جایگاه، موقعیت
فاصله گرفتن