ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٤٩٧)

بازدید
٢٢٦
تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We can't pin down where the leak came from.
دیدگاه
٢

محل دقیق نشت معلوم نیست.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She discovered a web of intrigue in the company.
دیدگاه
١

او متوجه تبانی و زدوبندهای وسیع در شرکت شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The current struggles to pin down the mechanisms underlying both ordinary intoxication and alcoholism are driving this point home with a vengeance.
دیدگاه
١

بررسی دقیق سازوکارهای موثر بر استفاده از مشروبات الکلی و اعتیاد به آن، آشکارا نقش خانواده ها را در این میان مشخص کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Most of the cash went on supporting his opulent lifestyle.
دیدگاه
١

سبک زندگی تجملیش، نقدینگیش را بلعید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He needs an outlet for his pent - up anger.
دیدگاه
١

باید راهی برای بیرون ریختن خشم فروخوردۀ خود بیابد.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
I tend to binge on chocolate when I'm watching TV.
دیدگاه
١

موقع تماشای تلویزیون، یکریز شکلات میخورم.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He was anxious to preserve his reputation.
دیدگاه
١

نگران حفظ حیثیت خود بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The team were given the usual half-time harangue by their manager.
دیدگاه
١

مدیر تیم طبق روال در نیمه وقت کلی رجز خواند .

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
No one can parallel him in Math.
دیدگاه
١

او در ریاضیات نظیری ندارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Parallel lines are, by definition, lines on the same plane that never join.
دیدگاه
١

بنا به تعریف، خطوط موازی، خطوط واقع در صفحه همسانی هستند که هم دیگر را قطع نمی کنند .

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
There was never a gray area.
دیدگاه
١

هیچ نکتۀ مبهمی وجود نداشت.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
They are in a moral and legal gray area.
دیدگاه
١

از نظر اخلاقی و قانونی در وضعیت مبهمی گیر کرده اند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
"Maybe this is a good omen," said Jill, seeing a blue sky for the first time in weeks.
دیدگاه
١

جیل مشاهده آسمان آبی را که در طول این چند هفته اثری از آن نبود، به فال نیک گرفت.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
It was a good exchange, fair and square.
دیدگاه
١

معاوضۀ خوبی بود، بی شیله پیله و سرراست.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
So without further ado, I'll now ask Mr Davis to open the debate.
دیدگاه
١

بدون فوت وقت از آقای دیویس خواهش می کنم بحث را شروع کنند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He knew a good deal more than I did.
دیدگاه
١

او به مراتب بیشتر از من می دانست.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He knew no guile; upon his lips were kinds words only.
دیدگاه
١

اصلا اهل دوز و کلک نبود، کلام مهربار از دهانش می تراوید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
By guile and skill, they managed to escape.
دیدگاه
١

با ترفند و شگرد توانستند فرار کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He is full of guile.
دیدگاه
١

دغلبازی او حد و مرزی ندارد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
His actions only deepened the rift between himself and the majority of Congress.
دیدگاه
١

اقداماتش فقط به افزایش اختلافش با اکثریت اعضای کنگره انجامید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I think I overrated him; he can't handle a senior job.
دیدگاه
١

ارزیابی من از توانمندی او غلوآمیز بوده است، او از تصدی پست رده بالا عاجز است.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
I should think it an extremely loathsome profession.
دیدگاه
١

این حرفه به نظر من بسیار مشمئزکننده هست.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I do not arrogate to myself the right to decide.
دیدگاه
١

حق تصمیم گیری را برای خود قائل نیستم .

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
There are two main problems which afflict people with hearing impairments.
دیدگاه
١

مبتلایان به نقص شنیداری از دو مشکل عمده رنج می برند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Famine and war still afflict mankind.
دیدگاه
١

بشر هنوز هم گرفتار جنگ و قحطی است.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
How it happened is still a gray area.
دیدگاه
١

چگونگی رخ دادن این امر، در پرده ابهام قرار دارد.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
There are a lot of gray areas where it is hard to decide until you have more information and experience.
دیدگاه
٠

تصمیم گیری در این خصوص فقط در سایۀ برخورداری از اطلاعات و تجربۀ زیاد میسر خواهد شد، چرا که نکات ابهام زیادی در میان است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
And those are not problems that afflict politics only.
دیدگاه
٠

این طور نیست که مسائل مذکور، فقط حوزۀ سیاست را درگیر خود سازد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Don't arrogate evil motives to me.
دیدگاه
٠

اغراض شیطانی به من نسبت ندهید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Don't easily arrogate to others.
دیدگاه
٠

راحت چیزی را به دیگران نسبت ندهید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
They escaped death by inches when the house collapsed.
دیدگاه
٠

درست همان لحظه که خانه فروریخت توانستند بگریزند و از مرگ حتمی نجات یابند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He escaped death by inches when a tree fell on his tent.
دیدگاه
٠

چیزی نمانده بود که با افتادن درخت بر روی چادرش، جانش را از دست بدهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The car missed me by inches.
دیدگاه
٠

نزدیک بود ماشین زیرم بگیرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The car missed us by inches.
دیدگاه
٠

چیزی نمانده بود ماشین به ما بزند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The bus missed us by inches .
دیدگاه
٠

نزدیک بود اتوبوس زیرمان بگیرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She escaped death by inches when the wall fell down.
دیدگاه
٠

با فروریختن دیوار، نزدیک بود جانش را از دست بدهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The river was rising by inches, threatening us.
دیدگاه
٠

بالا آمدن تدریجی آب رودخانه ما را ترساند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Virtue is a jewel of great price.
دیدگاه
٠

فضیلت جواهری است گرانبها

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
If a jewel falls into the mire, it remains as precious as before; and though dust should ascend to heaven, its former worthlessness will not be altered.
دیدگاه
٠

سقوط جواهر در منجلاب از ارزش ذاتی آن نمی کاهد، همین طور صعود گردوغبار هم به آسمان، جایگاه آن را بلندمرتبه نمی سازد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The sky was jeweled with stars.
دیدگاه
٠

ستارگان همچون جواهر در سینه آسمان می درخشیدند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
After hours of questioning, the prisoner coughed up and admitted that he had stolen the jewels.
دیدگاه
٠

زندانی پس از بازجویی های طولانی مدت، به حرف آمد و سرقت جواهرات را به گردن گرفت.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Drat! I forgot my key.
دیدگاه
٠

لعنت بر شیطان! یادم رفت کلیدم را بردارم.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Oh drat! I've lost her telephone number!
دیدگاه
٠

لعنت بر شیطان! شماره تلفنش را گم کرده ام.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He was a political gadfly, turning up at city council meetings and complaining about the waste of taxpayers' money.
دیدگاه
٠

فرد عیبجویی بود که موضوعات سیاسی را دست مایۀ ایرادگیری هایش قرار می داد. سر و کله اش در نشست های شورای شهر پیدا می شد و از هدررفت درآمدهای ناشی از ما ...

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Pigs often welter in the mud.
دیدگاه
٠

خوک ها غالبا در میان گل و لای می غلتند.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
We are reducing the company's welter of development projects and will streamline sales and marketing.
دیدگاه
٠

هدف ما در شرکت، فروکاهی انبوهی از پروژه ها و کارآمدتر کردن بازاریابی و فروش است.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Darkness wrapped around me like an anaconda.
دیدگاه
٠

در تاریکی چنان محصور شدم انگار مار بوآیی دورم چنبره زده.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Within hours after birth, Anaconda neonates can swim, hunt and care for themselves.
دیدگاه
٠

نوزادان مار بوآ ظرف چند ساعت پس از تولد به راحتی قادر به شنا، شکار و مراقبت از خود هستند.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The anaconda wrapped itself around the boy.
دیدگاه
٠

پسر در چنبرۀ مار بوآ گرفتار شد.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Anaconda sunning on a tree.
دیدگاه
٠

مار بوآ بر روی درخت زیر نور خورشید آرمیده بود.