اصالت عدم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکم به عدم شیء مسبوق به عدم
اصل عدم، حکم به عدم چیزی است که قبلا نبوده، بعد از شک در این که آیا علتی آن را پدید آورده یا نه، زیرا همه چیزها (مادیات) سابقه عدم زمانی دارند؛ یعنی از نیستی و عدم پا به عرصه هستی و وجود گذاشته اند؛ بنابراین، برای پیدایش هر چیز باید علتی وجود داشته باشد، ولی نیستی و عدم، به علت احتیاج ندارد.برای تمسک به این قاعده که اسم آن را اصل عدم یا قاعده عدم گذاشته اند، نیازی به این که در ذهن، یقین سابق و شک لاحق خلجان کند، وجود ندارد؛ بنابراین، اصل عدم و استصحاب عدم با هم فرق دارند و استصحاب در قلمرو قاعده عدم داخل نمی شود، گر چه برخی آن دو را یکی دانسته اند. برخی از اصولیون ، اصل عدم را اماره محسوب نموده و دلیل آن را عقل و سیره عقلا دانسته اند.
نکته اول
عدم در «قاعده عدم» آن است که در مسیر خود به سوی گذشته به وجود برخورد نکند؛ برای مثال، اگر شخصی مدعی دَینی به سود خود و به ضرر دیگری شود، چون ذمه آن شخص از ابتدای تولد، مشغول به این دَین نبوده است هر چند امکان دارد که بعداً مشغول به آن شده باشد طبق قاعده عدم نمی توان متعرض او شد، مگر این که مدّعی، برای اثبات چنین دَینی، دلیل اقامه نماید.
نکته دوم
اگر چه نتیجه اصل عدم و استصحاب عدمی یکی است و در هر دو، حکم به عدم شیء معین مشکوک الوجود می شود، اما دلیل حجیت اصل عدم، عقل است، چون عقل می گوید برای اثبات وجود هر امری باید دلیل اقامه کرد؛ در حالی که دلیل حجیت استصحاب فقط شرع است.
نکته سوم
...

پیشنهاد کاربران

بپرس