تفسیر الجلالین

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تفسیر الجلالین، تفسیری موجز بر قرآن کریم تألیف جلال الدین مَحلّی و جلال الدین سیوطی است.
جلال الدین محلّی نخست بخش دوم این تفسیر را، از سوره کهف تا آخر سوره ناس، تألیف کرد، سپس به تفسیر بخش نخست پرداخت.
به سبب فوت وی در ۸۶۴، این کار پس از تفسیر سوره حمد ناتمام ماند تا آنکه در ۸۷۰ جلال الدین سیوطی بخش ناتمام تفسیر (از ابتدای سوره بقره تا انتهای سوره اسراء) را نوشت و تفسیر سوره فاتحه، نگاشته محلّی، را در انتهای همه سوره ها قرار داد.

اشتباه در تعیین نویسندگان این تفسیر
حاجی خلیفه به اشتباه، تدوین هریک از این دو بخش تفسیر را به مؤلف بخش دیگر نسبت داده است. و بروکلمان نیز به اشتباه تفسیر الجلالین را نام دیگری برای لباب النقول فی اسباب النزول پنداشته و گفته است که سیوطی و محلّی مشترکاً کتاب لباب را تألیف کرده اند.

محتوای تفسیر
مؤلفان این تفسیر، بدون تطویل در بیان وجوه صرف و نحو و قرائت و مانند آن ها، بیشتر کوشیده اند که با تکیه بر روایات مأثور و سنّت تفسیریِ گذشته، ترجمه ای مفهومی از آیات قرآن به شیوه مزجی ارائه دهند.

← سبک تفسیر الجلالین
...

[ویکی اهل البیت] تفسیری موجز بر قرآن کریم تألیف جلال الدین محلّی و جلال الدین سیوطی. جلال الدین محلّی( برای شرح حال وی- ابن عماد، ج 7، ص 303- 304) نخست بخش دوم این تفسیر را، از سوره کهف تا آخر سوره ناس، تألیف کرد، سپس به تفسیر بخش نخست پرداخت. به سبب فوت وی در 864، این کار پس از تفسیر سوره حمد ناتمام ماند تا آنکه در 870 جلال الدین سیوطی بخش ناتمام تفسیر( از ابتدای سوره بقره تا انتهای سوره اسراء) را نوشت و تفسیر سوره فاتحه، نگاشته محلّی، را در انتهای همه سوره ها قرار داد( محلّی و سیوطی، ج 1، ص 2، 239, جمل، ج 1، ص 7). حاجی خلیفه( ج 1، ستون 445) به اشتباه، تدوین هر یک از این دو بخش تفسیر را به مؤلف بخش دیگر نسبت داده( قس ذهبی، ج 1، ص 334- 336) و بروکلمان( د. اسلام، چاپ اول، ذیل« سیوطی») نیز به اشتباه تفسیر الجلالین را نام دیگری برای لباب النقول فی اسباب النزول پنداشته و گفته است که سیوطی و محلّی مشترکا کتاب لباب را تألیف کرده اند.
مؤلفان این تفسیر، بدون تطویل در بیان وجوه صرف و نحو و قرائت و مانند آنها، بیشتر کوشیده اند که با تکیه بر روایات مأثور و سنّت تفسیری گذشته، ترجمه ای مفهومی از آیات قرآن به شیوه مزجی ارائه دهند. ایجاز و سبک این تفسیر را می توان با تفاسیر موجز متأخری چون الجوهر الثمین فی تفسیر القرآن المبین تألیف سید عبد اللّه شبّر و تفسیر فرید وجدی مقایسه کرد.
در تفسیر الجلالین پس از ذکر هر کلمه، عبارت، جمله یا آیه ای از قرآن، توضیحی کوتاه در معنای لغوی آن، اختلاف قرائت، ترکیب نحوی، بیان مبهمات و شأن نزول و معنای کلی آیه آمده است( درباره اهمیت نحو و اختلاف قرائات در این تفسیر- بوبتسین، nizboBص 33- 44). بلندترین و مفصّلترین توضیحات درباره شأن نزول برخی آیات است( برای نمونه- ج 1، ص 28، 100، 151- 152، ج 2، ص 85، 111، 114، 228- 229). این توضیحات بندرت به مباحث فقهی و گاه کلامی برمی گردد که در این موارد، هر دو مفسر، رأی فقهی شافعی و دیدگاه کلامی اشاعره را منعکس می کنند( برای نمونه- ج 1، ص 29- 30، ص 97- 98، 143، ج 2، ص 173). در اینگونه موارد، نقل برخی اسرائیلیات و قصه های باور نکردنی متداول است( برای نمونه- توصیف آبادانی و نعمت قوم سبأ در ج 2، ص 116, کیفیت هلاکت اصحاب فیل در ج 2، ص 274, داستانهایی از حضرت داوود و سلیمان علیهما السلام در ج 2، ص 138- 139). اما ذکر نکردن برخی شأن نزولهای معروف جای شگفتی دارد, مثلا سیوطی در این تفسیر با آنکه دائما به تعیین مبهمات و شأن نزولهای غیر مشهور اشاره کرده، در تفسیر آیه« إنّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلاة و یوتون الزّکاة و هم راکعون»( مائده: 69)« راکعون» را صرفا به معنای خاشعان یا به جای آورندگان نماز مستحب دانسته است( محلّی و سیوطی، ج 1، ص 105, قس سیوطی، ص 107، که با نقل روایات مختلف گفته است که این آیه در شأن علی علیه السلام نازل شده است, برای بررسی جامعی از روایات سیوطی در تفسیر الجلالین- عتر، ص 287- 304). سیوطی در کار تکمیل این تفسیر، که فقط چهل روز به طول انجامیده است، عینا به سبک محلّی به تفسیر پرداخته و حتی در تفسیر آیات متشابه از گفته های محلّی بهره برده است, مثلا هر دو مفسر در بیان معنای حروف مقطعه می گویند که خداوند به مراد خود داناتر است( برای نمونه ای دیگر- تفسیر سیوطی بر داستان عذاب قوم نوح در آیات 37 و 40 سوره هود و تفسیر محلّی بر همان داستان در مؤمنون: 27). با اینهمه، سیوطی نوشته محلّی را برتر از نوشته خود می داند و اذعان می کند که جز در مواردی معدود( کمتر از ده مورد) با رأی وی مخالفت نکرده است( ج 1، ص 239- 240). یک نمونه آن، تفسیر محلّی بر آیه« نفخت فیه من روحی»( ص: 72) است که وی می گوید روح جسمی لطیف است که با نفوذ در آدمی سبب حیات می شود( ج 2، ص 141). سیوطی در تفسیر همین عبارت در آیه 29 سوره حجر، همه گفته های محلّی بجز همین جمله را نقل می کند( ج 1، ص 216) و در توجیه عمل خود می گوید که آیه« قل الرّوح من امر ربّی»( اسراء: 85) بصراحت نشان می دهد که« شناخت» روح از جمله علوم الاهی است و لذا امساک در تبیین آن اولی است( ج 1، ص 240, برای نمونه ای دیگر از تفاوت رأی آنها- تفسیر کلمه صابئین در ج 1، ص 10، 106، 240، ج 2، ص 38). سیوطی و محلّی، بجز نقلهایی اندک از اقوال صحابه و تابعین چون ابن عباس و عکرمه، از هیچیک از کتب تفسیر و مفسران گذشته سخنی نقل نکرده اند. همچنین در توضیحات لغوی، نحوی، بلاغی، فقهی و کلامی به هیچ کتاب یا مؤلفی استناد نکرده اند. بیشترین ارجاعات ایشان به منابع حدیثی چون صحاح سته، مستدرک حاکم نیشابوری و معجم طبرانی است( برای نمونه- ج 1، ص 22- 23، 48، 54، 149، 183، 191، ج 2، ص 177). مقایسه ای کوتاه میان دو بخش این تفسیر نشان می دهد که نقل روایات و استناد به کتب حدیثی که در بخش دوم- تألیف محلّی- بسیار اندک است، در بخش نخست- تألیف سیوطی- بمراتب فراوانتر است.
تفسیر الجلالین با وجود ایجاز و اختصارش، به دلیل سبک ویژه آن- که گزیده ای از آرای تفاسیر مأثور و لغوی اهل سنّت به شمار می آید- همواره مورد اعتنای دانشمندان اسلامی بوده و گاه متنی درسی شده است(- صاوی، ج 1، ص 2, ذهبی، ج 1، ص 337). به گفته محمد رشید رضا( ج 1، ص 15) شیخ محمد عبده با آنکه علاقه ای چندان به مراجعه، نقل و حتی مطالعه تفاسیر متقدم نداشت، به تفسیر الجلالین مراجعه و استناد می کرد.
این کتاب بارها، به صورتهای مختلف و حتی در حواشی برخی قرآنها و غالبا همراه با کتاب لباب النقول فی اسباب النزول به چاپ رسیده و از دیرباز مخطوطات فراوانی از آن در کتابخانه های مختلف بر جای مانده است. بکائی( ج 5، ص 1982- 1986) فهرستی از 134 نسخه مخطوط آن را ارائه کرده است.
از میان حواشی و شروح این تفسیر، نوشته دو تن تداول و شهرت بسیار داشته است: حاشیه جمل از سلیمان بن عمر عجیلی مشهور به جمل( متوفی 1204) با عنوان الفتوحات الالهیة بتوضیح تفسیر الجلالین للدقائق الخفیة، و حاشیه دیگر از شاگرد وی احمد بن محمد خلوتی مشهور به صاوی( 1175- 1241) که با عنوان حاشیة العلامة الصاوی علی تفسیر الجلالین چاپ شده است. حاجی خلیفه( ج 1، ستون 445) و اسماعیل پاشا بغدادی( ج 1، ستون 304) از شروح و حواشی دیگری نیز یاد می کنند که چندان شناخته نیستند
نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی

[ویکی نور] تفسیر الجلالین تفسیری موجز بر قرآن کریم، تألیف جلال الدین محلّی و جلال الدین سیوطی است. جلال الدین محلّی ، نخست بخش دوم این تفسیر را، از سوره کهف تا آخر سوره ناس، تألیف کرد، سپس به تفسیر بخش نخست پرداخت. به سبب فوت وی در 864، این کار پس از تفسیر سوره حمد ناتمام ماند تا آنکه در 870 جلال الدین سیوطی بخش ناتمام تفسیر (از ابتدای سوره بقره تا انتهای سوره اسراء) را نوشت و تفسیر سوره فاتحه، نگاشته محلّی را در انتهای همه سوره ها قرار داد .
حاجی خلیفه ، به اشتباه، تدوین هریک از این دو بخش تفسیر را به مؤلف بخش دیگر نسبت داده و بروکلمان (د. اسلام، چاپ اول، ذیل «سیوطی») نیز به اشتباه تفسیر الجلالین را نام دیگری برای «لباب النقول فی أسباب النزول» پنداشته و گفته است که سیوطی و محلی مشترکا کتاب لباب را تألیف کرده اند.
مؤلفان این تفسیر، بدون تطویل در بیان وجوه صرف و نحو و قرائت و مانند آنها، بیشتر کوشیده اند که با تکیه بر روایات مأثور و سنت تفسیری گذشته، ترجمه ای مفهومی از آیات قرآن به شیوه مزجی ارائه دهند. ایجاز و سبک این تفسیر را می توان با تفاسیر موجز متأخری چون «الجوهر الثمین فی تفسیر القرآن المبین» تألیف سید عبدالله شبر و تفسیر فرید وجدی مقایسه کرد.
در تفسیر الجلالین پس از ذکر هر کلمه، عبارت، جمله یا آیه ای از قرآن، توضیحی کوتاه در معنای لغوی آن، اختلاف قرائت، ترکیب نحوی، بیان مبهمات و شأن نزول و معنای کلی آیه آمده است . بلندترین و مفصل ترین توضیحات درباره شأن نزول برخی آیات است . این توضیحات به ندرت به مباحث فقهی و گاه کلامی برمی گردد که در این موارد، هر دو مفسر، رأی فقهی شافعی و دیدگاه کلامی اشاعره را منعکس می کنند . در این گونه موارد، نقل برخی اسرائیلیات و قصه های باور نکردنی متداول است .
اما ذکر نکردن برخی شأن نزول های معروف جای شگفتی دارد؛ مثلا سیوطی در این تفسیر باآنکه دائما به تعیین مبهمات و شأن نزول های غیر مشهور اشاره کرده، در تفسیر آیه «إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» (مائده: 69)، «راکعون» را صرفا به معنای خاشعان یا به جای آورندگان نماز مستحب دانسته است .
سیوطی در کار تکمیل این تفسیر، که فقط چهل روز به طول انجامیده است، عینا به سبک محلی به تفسیر پرداخته و حتی در تفسیر آیات متشابه از گفته های محلی بهره برده است؛ مثلا هر دو مفسر در بیان معنای حروف مقطعه می گویند که خداوند به مراد خود داناتر است . بااین همه، سیوطی نوشته محلی را برتر از نوشته خود می داند و اذعان می کند که جز در مواردی معدود (کمتر از ده مورد) با رأی وی مخالفت نکرده است . یک نمونه آن، تفسیر محلی بر آیه «نفخت فیه من روحی» است که وی می گوید: روح جسمی لطیف است که با نفوذ در آدمی سبب حیات می شود . سیوطی در تفسیر همین عبارت در آیه 29 سوره حجر، همه گفته های محلی به جز همین جمله را نقل می کند و در توجیه عمل خود می گوید که آیه «قل الروح من أمر ربی» (اسراء: 85)، به صراحت نشان می دهد که «شناخت» روح از جمله علوم الهی است و لذا امساک در تبیین آن اولی است .

پیشنهاد کاربران

بپرس