حجیت ظواهر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ـــ یکی از بحث هایی که در علم اصول مطرح است حجیت ظواهر است ،اقوال مختلفی در این زمینه مطرح است و اندیشمندان علم اصول نظریه های مختلفی ارائه داده انمد. ـــ صحت استناد به ظواهر کتاب و سنّت در استنباط حکم شرعی را حجیت ظواهر گویند.
مراد از حجیت ظواهر، صحت تمسک به ظواهر قرآن و سنت برای دست یابی به حکم شرع می باشد که لازمه آن، منجّزیت و معذّریت است؛ به این معنا که اگر مکلفی به حکم به دست آمده از ظاهر قرآن یا روایتی عمل کند، در صورتی که عمل او مطابق واقع باشد، واقع در حق او منجّز است و در غیر این صورت، عمل به ظاهر برای او عذر می آورد.
تعاریفی دیگر
در کتاب «اصول الفقه» آمده است:«فی ان اللفظ الذی قد احرز ظهوره هل حجة عند الشارع فی ذلک المعنی فیصح ان یحتج به المولی علی المکلفین و یصح ان یحتج به المکلفون». ظواهر، فی الجمله، حجت می باشد. در کتاب «اجود التقریرات» آمده است:«ان اصل حجیة الظهور فی الجملة مما هو مسلّم بین الکلّ». برخی از اصولیون، حجیت ظواهر را به «من قصد افهامه» (کسانی که افهام آنها قصد شده است) اختصاص داده اند و اخباری ها، ظواهر کتاب را از حجیت ظواهر استثنا کرده اند.برخی نیز ظواهر را تنها در صورتی حجت دانسته اند که ظن به وفاق آن یا عدم ظن به خلاف آن وجود داشته باشد.
حجیت ظواهر نزد شهید صدر
در این که دلیل حجیت ظواهر چیست، اختلاف وجود دارد؛ برخی آن را منحصر در بنای عقلا می دانند و برخی دیگر دلیل حجیت ظواهر را اصل عدم قرینه می دانند. «شهید صدر» به سه وجه بر حجیت ظواهر استدلال نموده است: سیره متشرعه؛ سیره عقلا؛ روایاتی که تمسک به کتاب و سنت و عمل به آن دو را الزامی دانسته است.
مقدمات حجیت ظاهر کلام
...

[ویکی اهل البیت] متن کتاب وسنت جزء ظواهر می باشند لذا به تبع آن بحث از حجّیّت ظواهر مشخص خواهد کرد که کتاب وسنت می توانند منابع استنباط احکام باشند یا خیر.مشهور معتقدند که ظواهر جزء ظنون می باشند امّا برخی قائل به قطعیت ظواهر می باشند وعلّت گفته خود را نیز رجوع به وجدان ورجوع به سیره عقلاء ونوع برخورد عقلاء با آن ، بیان کرده اند. با فرض ظنّی بودن ظواهر همه قائل به حجّیّت آن می باشند امّا در علّت حجّیّت آن اختلاف دارند. قول اول: در دو مورد، ظواهر ظنّ خاص هستند (دلیل به خصوص، یعنی بناء عقلاء حجّیّت آن می باشد) الف) جائی که متکلم، مخاطب معیّن دارد. ب) جائی که اصلاً مخاطب معیّن نداشته باشد. و در دو مورد نیز، ظواهر ظنّ مطلق هستند (دلیل به خصوص ندارد ودلیل انسداد آنرا حجّت می بخشد) الف) موردی که متکلم، مخاطب معیّن دارد وفرد دیگری می خواهد از کلام متکلم بهره بگیرد. ب)درمورد قرآن مجید. زیرا معصومین باید آنرا تدریس کنند قول دوّم: اشخاصی همچون امام خمینی (ره) وشیخ انصاری (قدس سرّه) نظریه ظنون مطلق را رد ّ کرده اند وتمامی ظنون را از باب ظن خاص، حجت می دانند. در مقابل این دو قول، نظر اخباریین هست که قائلند: فقط ظواهر در سنت حجّتند وظواهر در قرآن به دلیل نیاز به تفسیر ائمّه (علیهم السلام) حجّت نمی باشد.
بحث حجیت ظواهر از توابع بحث از کتاب و سنت است و لذا دلیل مستقلّی در مقابل آن ها نیست بلکه ما می خواهیم حجّیّت اصالهالظهور را اثبات کنیم تا بتوانیم از کتاب و سنّت استفاده کنیم؛ از این رو حجّیّت اصاله الظهور، متمّم حجّیّت کتاب و سنّت است، زیرا اکثریّت آیات احکام و آیات قرآن، از ظواهر هستند و نصوص میان آن ها خیلی کم است. اصل اوّلی، حرمت عمل به ظن است که ظواهر یکی از آن هاست و تا دلیل قطعی بر حجّیّت آن ها اقامه نشود، اعتباری ندارند. لذا بحث خواهد شد که آیا ظواهر ظنون معتبره می باشند؟ و چگونه؟
گفته شد که مشهور معتقد است که ظواهر جزء ظنون هستند. برخی از علمای متأخّر از جمله آیت الله سبحانی، معتقدند که دلالت ظواهر بر معانی خودش، جزء قطعیّات است نه ظنیات؛ خلاصه این که مسئولیت ظواهر این است که معانی را در ذهن مخاطب ایجاد کنند، و ظواهر هم این کار را به نحو تمام و کمال انجام می دهند. هم چنین ایشان معتقد هستند که نمی توان گفت ظواهر جزء ظنون است ـ با این استدلال که احتمال می دهیم متکلّم، لفظ را در معنی مجازی به کار برده باشد و یا شوخی کرده باشد و یا در مقام توریه و یا تقیّه باشد و ... که این ها موجب شوند تا قطع پیدا نکنیم که مراد متکلّم، چه چیزی است ـ چرا که مسئولیّت ظواهر، ایجاد معانی در ذهن مخاطب است، و اصول عقلائیّه ی دیگر، مسئول رفع احتمالات ذکر شده و اَمثال آن ها هستند. بالاتر از این ها، آیت الله سبحانی بیان می کنند که نه تنها دلالت ظواهر بر معانی استعمالی، قطعی است، بلکه حتّی دلالت آن ها بر معانی جدّی هم قطعی است زیرا احتمالاتی که ذکر شدند، در ذهن متکلّم و مخاطب، وجود ندارند، زیرا در دنیا، هنگامی که افراد با هم مشغول تکلّم هستند، کسی تصوّر نمی کند که شاید متکلّم، قصد شوخی داشته است و یا شاید در معنای مجازی به کار برده و قرینه برای آن نیاورده است، و اَمثال ذلک. بله، اگر متکلّم، مقنّن باشد یعنی عام و یا مطلق بگوید و گاه آن را بعداً تخصیص بزند و یا مقیّد کند، در آن جا می توان گفت که قطع به مراد استعمالی پیدا می کنیم ولی قطع به مراد جدّی، بعد از فحص حاصل می شود.
با پذیرش این فرض که ظواهر، از ظنوند، آیا حجّیّت آن ها مبتنی بر این است که مفید ظنّ شخصی به مراد متکلّم باشند، یعنی وقتی متکلّم حرف می زند، من ظنّ شخصی بر مراد پیدا کنم، و یا اینکه ظنّ شخصی برخلاف آن پیدا نکنم. قول سوّمی هم می گوید که ظواهر، حجّت هستند و این بحث ها در آن راه ندارد .
همه قائل اند که ظواهر، مطلقاً حجّت اند به دلیل این که هنگامی که متکلّمی سخن می گوید، به ظاهر کلام او اخذ کرده و به آن احتجاج می کنند. امّا میرزای قمی در کتاب قوانین خود چنین می گوید:
«ان حجیه الظواهر مخصوصهٌ بمن قصد افهامه دون من لم یقصدالکلام ، من قصد افهامه بالکلام فالظاهر حجهٌ بالنسبه الیه من باب ظن خاص سواءٌ کان مخاطباً لها فی الخطابات الشفاهیه ام لا، کما فی الناظر فی الکتب المصنفه لرجوع کل من ینظر الیها و بین من لم یقصد افهامه بالخطاب کامثالنا بالنسبه الی اخبار الائمه الصادره عنهم فی مقام الجواب عن سؤال السائلین و بالنسبه الی الکتاب العزیز بناء علی عدم کون خطاباته موجهه الینا و عدم کونه من تالیف المصنفین فالظهور الفظی لیس حجه حینئذٍ لنا الا من باب الظن المطلق الثابت حجیته عند انسداد باب العلم.»
میرزای قمی در کتاب قوانین قائل است بر اینکه ظواهر، حجّت اند قطعاً، ولی در دو مورد، ظن خاص است (دلیل بالخصوص برای حجّیّت آن اقامه شده است) و در دو مورد دیگر، ظنّ مطلق است (دلیل حجّیّت آن قاعده ی انسداد است).
مواردی که ظنّ خاص است، عبارت اند از این که: الف) جایی که متکلّم، مخاطب معیّن داشته باشد (من قصد افهامه)؛ در این صورت، حجّیّت ظواهر نسبت به آن مخاطب، ظنّ خاص است و دلیل بالخصوص دارد و آن بناء عقلاست. ب) در جایی که اصلاً مخاطب بالخصوص نداشته باشد و مخاطب آن، معیّن نباشد، مانند نوشته ی کتاب که ظنّ به آن، ظن خاص است و دلیل آن هم بناء عقلاست. در دو مورد هم ظن، دلیل خاص ندارد و باید مقدّمات دلیل انسداد، آن ظن را حجّت کند. امّا مواردی که ظن، دلیل خاص ندارد و باید مقدمات دلیل انسداد، آن ظن را حجّت کند:

پیشنهاد کاربران

بپرس