حد تام

لغت نامه دهخدا

حدتام. [ ح َدْ دِ تام م ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح منطق تعریفی باشد که از جنس قریب و فصل قریب تشکیل شود چون تعریف انسان به حیوان ناطق. ( تعریفات جرجانی ص 57 ). رجوع به حد به معنی تعریف شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حد تام یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای تعریف مشتمل بر تمام ذاتیات شیء است.
حد یا تعریف به حسب اینکه شامل تمام ذاتیات محدود می شود یا نه، به تام و ناقص تقسیم می شود. حد تام، حدی است که همه ذاتیات معرَّف یا محدود را در برگیرد و باعث شناخت ماهیت و حقیقت محدود شود؛ مانند: الانسان حیوان ناطق. حد تام، «حدّ محقِّق» نیز نامیده می شود؛ به این دلیل که همانند رسم تام، تحققْ بخش شیء محدود است، به خلاف حد ناقص و رسم ناقص.
کامل ترین تعریف
حد تام که کامل ترین تعاریف است از انضمام جنس قریب به فصل قریب با رعایت ترتیب حاصل می شود. با توجه به قید «رعایت ترتیب»، ممکن است حدی مشتمل بر جنس قریب و فصل قریب باشد، ولی حد ناقص به حساب آید و آن، جایی است که به لحاظ صورت (نحوه چینش) دچار مشکل باشد؛ مانند اینکه در تعریف انسان، حیوان بعد از ناطق ذکر شود. مقصود از تعریف به حد تام، تنها این نیست که محدود یا معَرَّف (شیء تعریف شده) ممتاز از سایر ماهیت ها شود، بلکه مراد این است که صورت معقولی که مطابق صورت موجود خارجی باشد در نفس حاصل شود و ماهیت شیء تبیین شود.
حد تام از نگاه منطقیان
از آنچه منطقیان در باره حد تام گفته اند چنین به دست می آید: ۱. جنس قریب و فصل قریب دربر دارنده تمام ذاتیات معرف است، به همین سبب، تعریف به آن دو را با رعایت ترتیب، حد تام گویند. ۲. در حد تام به جای جنس قریب می توان جنس و فصل آن را آورد. ۳. حد تام به لحاظ مفهوم با محدود مساوی است. ۴. حد تام به نحو مطابقی بر محدود خود دلالت می کند و باعث تصور حقیقی محدود می شود.
نکته
...

پیشنهاد کاربران

بپرس