سرگذشت حجاج بن یوسف ثقفی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از شخصیت های مهم در دوره حکومت بنی امیه که جایگاه مهمی در استقرار و تحکیم بنای این حکومت داشته، حجاج بن یوسف بن حکم بن ابی عقیل بن مسعود بن عامر بن معتب بن مالک بن کعب بن عمرو بن سعد بن عوف بن ثقیف قسی بن منبه بن بکر بن هوازن بن منصور بن عکرمة بن خصفة بن قیس بن عیلان بن مضر از قبیله ثقفی بود
او در سال چهل و دو هجری در طائف دیده به جهان گشود. در برخی منابع آمده است که وی در شبی که عمر بن خطاب مرد به دنیا آمد وی کسی بود که عبدالملک در مورد او به پسرش گفت: حجاج بود که ما را بر منبر خلافت قرار داد و برخی معتقدند که حجاج بلایی بود که خداوند به دعای عمر بن خطاب بر سر مردم عراق فرو فرستاده است. مادرش فارغه دختر همام بن عروه بن مسعود ثقفی، همسر مطلقه حارث بن کلده بود که قبل از آن در نکاح مغیرة بن شعبه بود و در ازدواجش با یوسف، حجاج را به دنیا آورد.در مورد تولدش این طور آمده که سحرگاهی حارث بر فارغه، مادر حجاج، وارد شد، وی را دید که دندان خویش خلال می کند. حارث بیرون رفت و طلاق نامه برای زن فرستاد. بعد از آن یوسف بن ابی عقیل او را به زنی گرفت و او حجاج را که طفلی زشت رو بود و سوراخ دبر نداشت، به دنیا آورد. آن گاه که دبرش را سوراخ کردند، از مادر و غیر مادر پستان به دهان نمی گرفت. در این موقع به او خون خوراندند و این پیشنهاد ابلیس بود که در قالب آدمی ظاهر گشته بود ابلیس از کار آن ها پرسید، گفتند: «فارعه (این نام مادر حجاج بود) پسری از یوسف آورده و پستان مادر و غیر مادر نمی گیرد.» گفت: «یک بزغاله سیاه را بکشید و سق او را با خون بزغاله بیالایید روز دوم نیز چنین کنید و روز سوم بز سیاهی را کشتند و سق وی را با خون آن بیالایید، پس از آن گوسفند سیاهی را بکشید و سق وی را با خون آن بیالایید، و صورتش را خون آلود کنید که به روز چهارم پستان خواهد گرفت.» گوید چنین کردند. به همین جهت پیوسته در کار خونریزی بی اختیار بود و می گفت که بهترین لذت های او خونریزی است و انجام اعمالی که دیگران از ارتکاب آن دریغ دارند. البته به نظر می رسد این نقل افسانه باشد، چرا که غیر ممکن به نظر می رسد و شاید به سبب ظلم و آدمکشی حجاج به این صورت نقل گردیده است. از جمله خصلت های حجاج پرخوری بود که در برخی محافل نقل قول می گردیده است.
ویژگی ها
گویند حجاج فردی بود که چشمان تنگ و کم نور داشت و استخوان نشیمنگاهش دارای عیب و نقصان بود. از دیگر ویژگی های جسمی او دارا بودن ساق هایی بسیار لاغر و نازک، کوچک اندام و با صدایی نازک بود و بالا تنه کوتاهی داشت. کنیه اش ابو محمد بود و مادرش او را کلیب نام نهاده بود.
حجاج و قرآن
پدرش یوسف از رجال سرشناس و اهل علم و فضل و شرف در قبیله ثقیف بود و در واقع شغل اصلی وی نیز تدریس قرآن در طائف بود. این که وی قرآن را به دیگران تعلیم می داده بر حسب رسوم زمانش نبوده است که آن را وسیله معاش خویش قرار می دهند، بلکه وی به مقتضای اصولی که در صدر اسلام متداول بوده قرآن را به مردم تعلیم می داده است. پسرش حجاج نیز قرآن را خوب می دانست و می توان آن را از شغل پدرش فهمید. حجاج به خواندن قرآن اهمیت می داد و آن را مهم می دانست به طوری که گویند در این مورد عمر بن عبدالعزیز به وی حسادت می کرد. البته می توان آن را رد کرد و این مورد را از مواردی دانست که درباره حجاج و پدرش به خاطر جلب نظر وی گفته شده است، چرا که افسانه هایی درباره زندگی حجاج در برخی منابع ذکر گردیده است. در مورد خوب قرآن خواندن حجاج، نقلی از مسعودی آمده که در آن به صراحت اعلام شده که حجاج قرآن را درست نمی خوانده و این امر را هم برای خود ننگ نمی دانسته است. همین طور نقل شده که روزی حجاج مشغول خواندن سوره هود بود و زمانی که به این آیه رسید: «قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح»، نمی دانست که عمل را چگونه اعراب بگذارد و قاری درخواست کرد. او در دوره حکومتش جمعی از قراء را جمع کرد و آنان را به شماره کردن حروف قرآن وادار کرد که باعث شد نسخه ای متفاوت با نسخه عثمان پدید آید و نیز دو باب در این مصحف جدید با عنوان «ما غیر الحجاج فی مصحف عثمان» و «ما کتب الحجاج بن یوسف فی المصحف» آمده و در آن تغییراتی که حجاج در قرآن داده، مشروحا ذکر گردیده است.
ورود حجاج به حکومت
...

پیشنهاد کاربران

بپرس