سنایی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سنایی غزنوی (ابوالمجد مجدود بن آدم) از شاعران بزرگ پارسی گو است که در عرفان صاحب نظر و در سرودن شعر فارسی استاد مسلم است.
وی در اواسط قرن پنجم هجری در سال ۴۷۳ ه.ق برابر با اواسط قرن یازدهم میلادی در غزنین متولد شد. در جوانی مداح سلاطین غزنوی بود. بعد از چندی اقامت در خراسان و ملاقات و گفت وگو با مشایخ تصوف و حکمت تغییر بزرگی در تفکر و اندیشه وی ایجاد شد و از همین زمان بود که قصاید معروف خود را در زمینه عرفان و مسائل حکمی به ایران زمین ارزانی داشت.
سبک و شیوه
سنایی ابتدا پیرو سبک فرخی و منوچهری بوده و در دیوان این دو بسیار نظر داشته و از ابیات ایشان تضمین کرده است، گاهی نیز به روش مسعود سعد قصیده می سراید، لکن در این قصاید و اشعار، چندان عظمت و منزلتی ندارد، بلکه عظمت انکارناپذیر او زمانی است که به عالم ظاهر پشت پا زده و از تقلید فکری دست کشیده است و خود به مدد خاطر روشن بین و فکر حقیقت یاب، آزادوار در پی تحقیق برآمده است؛ از این موقع به بعد دوره تفکر یا زندگانی حقیقی او آغاز می شود، افکارش به کلی عوض شده، سخنان او غور و عمق یافته و در عرفان و تصوف اشعار بسیار عمیقی می سراید. (فروزان فر، ۱۳۶۹، ص۲۵۶.)
وارد کردن عرفان و تصوف به شعر
سنایی غزنوی، نخستین شاعری است که عرفان و تصوف را به شعر درآورد و راهی تازه گشود. قبل از سنایی، قصیده، جولانگه مدح و منقبت و محور توصیف بوده است؛ اما سنایی مضامین ناب و زیبای عرفان و تصوف را وارد قصیده می کند و افقی تازه در مقابل دیدگان شاعران می گشاید، جلال الدین مولوی، خود را وام دار سنایی و عطار نیشابوری می داند. این نوآوری او، یک جهان بینی تازه ای به شاعران بخشید که در آثار عطار گسترده شد و در کلام مولانا به اوج خود رسید.
آثار
...

پیشنهاد کاربران

سنائی غزنوی از شعرای اهل سنت و جماعت بوده و این شعر هم نمونه ای برای مذهبش /به کتاب حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنائی مراجعه کنید یا یک بیت از ابیات زیر را در گوگل جستجو کنید تا به کتاب و شعر کامل برسید
...
[مشاهده متن کامل]

اهل سنت و جماعت بدون استثنا همه عاشق اهل بیت و ائمه و خلفای راشدین و صحابه هستند در هیچ کتابی از فقها یا اندیشمندان و علمای اهل سنت نمی توان جمله ای خلاف این مطلب پیدا کرد امروزه همه به اینترنت دسترسی دارند و راحت می توانند در آثار و کتب و نوشته های بزرگان و اندیشمندان و علمای اهل سنت و جماعت کاوش و تحقیق و جستجو کنند تفاوت اهل سنت و جماعت با شیعیان این است که هر کسی را در جایگاه خودشان دوست دارند و غلو نمی کنند مثلا امامان را در جایگاه امامان و امهات المؤمنین را در جایگاه خودشان دوست دارند به هیچ کس توهین نمی کنند و کسی را لعن نمی کنند و آن را بی ادبی و دور از اخلاق و نزاکت می بینند. اینکه هزار و اندی سال پیش چه اتفاقی افتاده و کی مقصر بوده یا نبوده برای ما مهم نیست و هیچ چیزی غیر از قرآن صد در صد سالم و صحیح به دست ما نرسیده و مورخین و راویان اخبار هم در تمام جنگ ها و در صحنه اتفاقات حضور نداشتند و از نیت و طینت طرفین هم ( غیر از خدا ) آگاه نبودند چطور می شود به تاریخ اعتماد کرد؟ ما الان در این دوره زندگی می کنیم از ما در مورد گذشتگان سؤال نمی شودبلکه از ایمان و اعمال و اخلاق خودمان سؤال می شود.
قفصی بوده سینهٔ صدّیق/عندلیبی درو به نام عتیق
دل خود چون به شرع او بربست/به نخستین دم آن قفص بشکست
گشت حاصل هرآنچه او مسؤول/نام کُل بر دلش نهاد رسول
عندلیب دلش چو بالا جَست/در درازای شرع پهنا گشت
عرش و شرع محمدی برِ او/هم در آن سینهٔ منوّر او
دین چو شمعی و مصطفی جانش/جان بوبکر بود پروانه اش
جد بوبکر بود دین را جاه/دین ز بوبکر یافت تاج و کلاه
صدق او میزبان ایمان بود/مصطفی هرچه خواست او آن بود
دست هر ناکسی بدو نرسد/پای هر سفله ای درو نرسد
چشم ایمان جمال او بیند/کور کی چهرهٔ نکو بیند
ای ندانسته حدق بوبکری/تو چه دانش ز صدق بوبکری
جان پر کبر و عقل پر مکرت/کی نماید جمال بوبکرت
تو بدین چشم مختصر بینش/چون توانی بدیدن آن دینش
چشم بوبکر بین ز دین خیزد/نه ز مکر و هوا و کین خیزد
حور صدر قیامتش خواند/رافضی قیمتش کجا داند
کرد بوبکر کار بوبکری/تو نه مرد عیار بوبکری
بر براقی که مصطفی پرورد/رافضی رایضی چه داند کرد
بود بوبکر با علی همراه/تو زبان فضول کن کوتاه
آفرین خدای بی همتا/بر ابوبکر باد و شیر خدا
صورت صدقش از دریچهٔ فضل/دیده فاروق را به علم و به عدل
هر دو مهتر برای دین بودند/در سیادت سزای دین بودند
منبع: سنایی � حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه � الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیه السّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران �بخش ۲۰ - فی قربته و حق صحبته مع رسول اللّٰه

وه چه خوش گفت ان حکیم بردعی / سر همانجا نه که باده خورده ای / گویا مولوی در تمجید سنایی گفته و بنابراین سنایی می باید اهل بردع باشد .
نده گریند همی لاف زنان بر در تو
گریه خندند همی سوختگان در بر تو
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی🌟
با تمام وجود
سنایی بزرگ مرد تاریخ
خوشششش بحالت سنایی بزرگ
روشنایی

بپرس