علم امام حسین به شهادت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از پرسش هایی که هر پژوهشگر تاریخ کربلا در بررسی نهضت حسینی با آن روبه روست، این است که آیا امام از سرانجام حرکت خویش آگاهی داشت یا نه، و اگر داشت، آیا این آگاهی به صورت تفصیلی و کامل بود یا حضرت اجمالا می دانست که روزی کشته خواهد شد؛ اما از اینکه سرانجام قیامش، در سال ۶۱ قمری در راه سفر به کوفه با شهادت او، خاندان و یارانش و اسارت زنان اهل بیت رقم خواهد خورد، آگاهی نداشت. این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است.
پیش از پاسخگویی به این پرسش، تذکر این نکته از باب مقدمه، ضروری است که همه اندیشمندان شیعه، معتقدند که امامان (علیهم السلام) تنها همانند پیامبر (صلی الله علیه وآله) با اذن خداوند، دانشی وسیع و فراتر از علم افراد عادی داشتند و با آن، از اموری آگاه بودند که افراد عادی از آنها خبر ندارند. اما در اینکه گستره علم امام چقدر است، بین علمای شیعه، دو نظر وجود دارد:
دیدگاه اول در علم امام
دیدگاه شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی: (مرحوم شیخ طوسی در جلد ۶، صفحه ۱۹۰ این قول را به سید مرتضی نسبت می دهد و خود تصریح می کند که در این مسئله نظر و اشکال دارد: و هذا المذهب هو الذی اختاره المرتضی فی هذه المسالة ولی فی هذه المسالة نظر.) بر اساس این دیدگاه، مقتضای ادله، بیش از این نیست که امام باید به همه احکام دینی و مسائل مورد نیاز مردم علم داشته باشد؛ ولی دلیلی بر آگاهی امامان از تمامی حوادث گذشته و حال و آینده وجود ندارد. (البته در این میان، برخی از اندیشمندان همانند سید مرتضی و ابن شهرآشوب، بر این باورند که نه تنها دلیلی بر علم غیب مطلق امام وجود ندارد، بلکه علم تفصیلی امام به غیب، مستلزم محذور عقلی است) بنابراین ائمه (علیهم السلام) به اجمال و سربسته از امور آینده، و از جمله سرنوشت خویش، آگاه بودند؛ چنان که امام حسین (علیه السلام) می دانست که سرانجام شهید خواهد شد؛ اما نمی دانست در سال ۶۱ قمری در راه سفر به کوفه، شهید خواهد شد؛
دیدگاه دوم در علم امام
دیدگاه مرحوم کلینی و مشهور علما: بر اساس یک سلسله روایات ائمه افزون بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم داشتند؛ مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است؛ (البته با این تفاوت که علم خداوند ذاتی است؛ اما علم پیامبر و امام با اذن خداوند و ناشی از تعلیم و اعطای الهی است.) مانند زمان فرارسیدن قیامت یا علم به هفتاد و سومین حرف اسم اعظم، و نیز اموری که در دایره بدائات قرار می گیرد.(«بداء» بر وزن سماء، اسم مصدر از «بدو» است و در لغت به دو معنا به کار رفته است: ۱. ظهور یک شیء پس از پنهان بودن آن؛ ۲. آشکار شدن و حاصل شدن رای و نظر دیگر در کاری، بداء در اصطلاح، رفع امر تکوینی است که در ظاهر استمرار دارد. به تعبیر دیگر، اظهار واقع جدید برخلاف انتظار بر این اساس، بداء در امور تکوینی، همان نسخ در امور تشریعی است. بنابراین بداء و نسخ در اینکه اظهار امری است از سوی خدا برخلاف آنچه مورد انتظار است، باهم مشترک اند؛ با این تفاوت که نسخ در امور تشریعی است و بداء در امور تکوینی، شهید مطهری بداء را چنین توضیح داده است: «بداء در مورد خداوند به این معناست که خدا چیزی را مطابق اوضاع و شرایطی مقرر دارد و سپس به واسطه تغییر اوضاع و شرایط، آن را تغییر دهد») از این رو امامان از تمام حوادث و جزئیات آینده و از جمله اینکه در چه زمان و مکانی و به دست چه کسی یا کسانی شهید خواهند شد، آگاه بودند، (البته علم تفصیلی ائمه تنها در صورتی است که بخواهند و مشیت الهی بر منع این علم تعلق نگیرد.) اما این علم غیب (مانند معجزه برای پیامبران) از ابزارهای امامت بود و برای امام ایجاد تکلیف نمی کرد؛ بلکه امام موظف بود طبق ظواهر امر و مجاری طبیعی و عادی عمل کند.
نتیجه دو دیدگاه
...

پیشنهاد کاربران

بپرس