پیشنهادهای علی امیری فر (٧٤)
جارو زدن
توالت ها. سرویس بهداشتی
باتجربه، کارکشته. مثلا تو ورزش و در مورد بازیکن هایی که سنشون بالا رفته اما هنوز بازی می کنن کاربرد داره.
پیشرو، مولف، تاسیس کننده
شهر کوچکی در جنوب غرب انگلستان.
عاقل ترین
بازنده ها، آن ها که همواره در تلاشند، کسانی که همیشه تا انتها تلاش می کنند اما شکست می خورند.
چرم جیر
بچه خونگی. عاشق خونه. سریع احساس غربت کننده
یاغی هم ترجمه خوبیه I still wasn’t sure whether I was a Scally or a Saint!
آدمی که به لحاظ روانی حالش بده. افسردگی نه، درد فیزیکی هم نه؛ حالش به دلیلی گرفته ست، بابت اتفاقی ضدحال خورده.
کودک کوچک سیاه پوست ( توهین آمیز )
انداختن. پرت کردن. consigning that deal to the bin
نابود کردن. از بین بردن.
شوخی کردن با کسی. سرکار گذاشتن کسی.
نرسیدن به چیزهایی که انتظار می رفت. پایین تر از چیزی که تصور میشد ظاهر شدن that fails to attain a predicted level of achievement or does not do as w ...
مشکلی کوچیک که جلوی یه لذت رو میگیره. اجاق گاز، قوطی لوبیا و تابه داریم اما دربازکن رو پیدا نکردیم.
از کلمه های محبوبم تو زبان انگلیسیه. باید این واژه رو تو بستر تاریخیش ببینید. مثلا کاریه که تو کیمیاگر، سانتیاگو داشت انجام می داد. یا به قرون وسطی ف ...
ایجاد سوراخ در زمین، تونل زدن، حفر چاه
مسخره بازی در آوردن، نقش بازی کردن
افراطی در معنای مثبت، مثل هوادار فوتبال
کسی که ارزش های خود را بزرگ نمایی کند - کسی که مرتب از وضعیت گلایه کند
دفترچه خاطرات، دفترچه ثبت وقایع و عکس ها
آدم خیرخواه
در جمعی بودن و توسط دیگرانی همراهی شدن. یا حتی موردنظارت قرار داشتن توسط دیگرانی. مثلا دختری که با خانواده بیرون اومده و خانواده حواسشون به اعمالش هس ...
اسب معدن، اسبی که قدرت بارکشی داره. حتی ممکنه این اسب در کورس ها شرکت کنه البته و به معنی ارزش پایینش نیست.
جوان سرکش، بی مسئولیت، مخرب
خرد کردن، بردن با اختلاف. زدن ضربه محکم به توپ هم میشه. البته غیرورزشی هم زیاد داره. مثلا چرمی. سیاه مست.
خانه موقت، سربازخانه
به سرعت به جایی رفتن
http://www. footyblog. net/wp - content/uploads/2012/05/Florent - Malouda - haircut. jpg موهای رشته ای، به این شکل
ناله کنندگان، گلایه کنندگان
خودشیفته
آب از دهان راه افتادن. احساس هیجان بالا.
لوچ - چپ چپ نگاه کردن
هیپنوتیزم شده
پایه محکم
آموزش بیش از حد، تمرین زیادی، افراط
اتفاقات، رویداد
استحکام بخشیدن. مثلا صدرنشین یه بردی میاره که صدرنشینی رو استحام میده. همینطور قوی تر شدن هم معنی میده
تعداد زیاد. یک عالمه.
اسب اصیل
نارنجی
سخت گیری
فردی که وسواسی جنون آمیز نسبت به چیزی دارد
پزوتا، واحد پول سابق اسپانیا
به شکلی عجیب
متقاعد کردن
سکنی گزیدن، جاگیر شدن
وسیله ای که هواداران فوتبال تکان می دهند و صدا می دهد. https://www. tarafdari. com/sites/default/files/users/user7024/2017/12/24/rattle. jpg