تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از کلمه های محبوبم تو زبان انگلیسیه. باید این واژه رو تو بستر تاریخیش ببینید. مثلا کاریه که تو کیمیاگر، سانتیاگو داشت انجام می داد. یا به قرون وسطی ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشکلی کوچیک که جلوی یه لذت رو میگیره. اجاق گاز، قوطی لوبیا و تابه داریم اما دربازکن رو پیدا نکردیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خودشیفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

جز معنی معمولش، میتونه تو مایه های بالاخره ( با طعنه ) به کار بره. مثلا این جمله رو در نظر بگیرید: سال تا سال اسم ما رو نمیاره طرف و بعد یکهو، یاد ما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آب از دهان راه افتادن. احساس هیجان بالا.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دوره تمرین سبک برای ورزشکار بعد از مصدومیت یا بعد از جراحی. به دست آوردن آهسته قدرت سابق.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرسیدن به چیزهایی که انتظار می رفت. پایین تر از چیزی که تصور میشد ظاهر شدن that fails to attain a predicted level of achievement or does not do as w ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

رقصیدن، رقص اسب هم میشه. مثل نماد لامبورگینی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

توالت ها. سرویس بهداشتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به سرعت به جایی رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسب اصیل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسب معدن، اسبی که قدرت بارکشی داره. حتی ممکنه این اسب در کورس ها شرکت کنه البته و به معنی ارزش پایینش نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کودک کوچک سیاه پوست ( توهین آمیز )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در جمعی بودن و توسط دیگرانی همراهی شدن. یا حتی موردنظارت قرار داشتن توسط دیگرانی. مثلا دختری که با خانواده بیرون اومده و خانواده حواسشون به اعمالش هس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شوخی کردن با کسی. سرکار گذاشتن کسی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچه خونگی. عاشق خونه. سریع احساس غربت کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اختلاف. فاصله دو چیز. اختلاف گل دو تیم مثلا. حتی تفاضل گل تو جدول.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

یاغی هم ترجمه خوبیه I still wasn’t sure whether I was a Scally or a Saint!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جوان سرکش، بی مسئولیت، مخرب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نابود کردن. از بین بردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انداختن. پرت کردن. consigning that deal to the bin

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

استحکام بخشیدن. مثلا صدرنشین یه بردی میاره که صدرنشینی رو استحام میده. همینطور قوی تر شدن هم معنی میده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خرد کردن، بردن با اختلاف. زدن ضربه محکم به توپ هم میشه. البته غیرورزشی هم زیاد داره. مثلا چرمی. سیاه مست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعداد زیاد. یک عالمه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

باتجربه، کارکشته. مثلا تو ورزش و در مورد بازیکن هایی که سنشون بالا رفته اما هنوز بازی می کنن کاربرد داره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آماده سازی برای چیزی. مثلا یه بازی مهمی قراره انجام بشه، از یه ساعت قبلش تو تلویزیون برنامه ای دارن و توش راجع به بازی صحبت می کنن، آمار میدن یا تصاو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدمی که به لحاظ روانی حالش بده. افسردگی نه، درد فیزیکی هم نه؛ حالش به دلیلی گرفته ست، بابت اتفاقی ضدحال خورده.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

فردی که وسواسی جنون آمیز نسبت به چیزی دارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

پیشرو، مولف، تاسیس کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

http://www. footyblog. net/wp - content/uploads/2012/05/Florent - Malouda - haircut. jpg موهای رشته ای، به این شکل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

به شکلی عجیب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

غرغر کردن، گلایه ها، ایردگرفتن های دائم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

ناله کنندگان، گلایه کنندگان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دزدیدن چیزی ( بریتانیایی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

پاداش ( در قراردادهای ورزشی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

شارژ روحی شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

به طور مداوم در مورد چیزی صحبت کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

چرم جیر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

پزوتا، واحد پول سابق اسپانیا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه موقت، سربازخانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

لوچ - چپ چپ نگاه کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

سخت گیری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

پایه محکم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

وسیله ای که هواداران فوتبال تکان می دهند و صدا می دهد. https://www. tarafdari. com/sites/default/files/users/user7024/2017/12/24/rattle. jpg

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسخره بازی در آوردن، نقش بازی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

شهر کوچکی در جنوب غرب انگلستان.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

هیپنوتیزم شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

متقاعد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

با پای پیاده رفتن، قدم زنان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

تشویق کردن

١