ترجمه‌های علی اکبر منصوری (١٧٦)

بازدید
١١٥
تاریخ
٥ سال پیش
متن
She caught the boy as he tried to run away.
دیدگاه
٦٧

او پسر را وقتی که سعی داشت فرار کند، دستگیر کرد/گرفت.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Don't give up just because it's difficult.
دیدگاه
٣٦

دست بر ندار/تسلیم نشو فقط به این خاطر که مشکل است!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He showed great integrity when he refused to lie for his employer.
دیدگاه
٤٥

او با دروغ نگفتن بخاطر کارفرمایش، نشان داد انسان فوق العاده صادق و درستکاری است!/ او وقتی که نپذیرفت بخاطر کارفرمایش دروغ بگوید، صداقت زیادی از خود ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
متن
If you start to fall, I will catch you.
دیدگاه
٢٣

اگه خواستی بیفتی تو رو میگیرم!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I caught her sleeping at work.
دیدگاه
١٦

من او را حین خواب در محل کار، گیر انداختم!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He cherished the fancy that someday he would be a star.
دیدگاه
٢٠

او این تصور که روزی یک ستاره خواهد شد را در ذهن پرورش میداد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The brothers resemble each other in taste.
دیدگاه
١٨

برادران در ذائقه بهم شبیه هستند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Gotcha, Katie! Now I'm gonna tickle you!
دیدگاه
١٩

گیرت آوردم کیتی! الان غلغلکت میدم!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It is as well to know which way the wind blows.
دیدگاه
١٣

اون همچنین برای اینست که بفهمیم باد از کدام سمت می وزد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
If we run, we can still catch the bus.
دیدگاه
١٥

اگر بدویم هنوز هم میتوانیم به اتوبوس برسیم/سوار اتوبوس بشیم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
When the going gets tough, the tough get going.
دیدگاه
١٨

وقتی رفتن سخت میشود، سرسخت ها و انسان های قوی هستند که به پیش میروند/ در شرایط دشوار است که دوست و دشمن مشخص میشود/ارزش انسانها در هنگام سختی معلوم م ...

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He has a fancy for chocolate.
دیدگاه
١٥

او یک علاقه شدیدی به شکلات دارد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I went jogging to blow off some steam.
دیدگاه
١٩

من رفتم پیاده روی تا کمی از عصبانیتم رو خالی کنم!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I'm not ready to settle down yet.
دیدگاه
١٥

من هنوز برای تشکیل خانواده آماده نیستم!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I rather fancy the Antipodes for a holiday this summer.
دیدگاه
١٢

من برای تعطیلات تابستان امسال، آنتی پودها ( اون طرف کره زمین ) را ترجیح میدم! ( منظور از آنتی پودها نقاط متقاطر یا متقابل بر روی کره زمین هستند که به ...

تاریخ
٥ سال پیش
متن
You will soon get used to the work.
دیدگاه
٩

بزودی به کار عادت میکنی.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
There's more at stake here than you can possibly imagine.
دیدگاه
١٧

در اینجا چیزهای بحث انگیزتر/ مسائل قابل توجه تر/نکات حائز اهمیت تر از آنچه که احتمالا بتوانید تصور کنید وجود دارد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It took a while to get used to the social nuances of the office.
دیدگاه
١٣

برای عادت کردن به ریزه کاری های اجتماعی اداره، یه مدت زمانی وقت گرفت!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Before painting, you should stir up the paint a bit.
دیدگاه
١٣

قبل از رنگ زدن/نقاشی، باید رنگ را کمی تکان دهید/بهم بزنید!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I'm not going to settle for second best .
دیدگاه
١٣

من نمی خواهم به دوم شدن قانع بشم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The sum of five, ten, and twenty is thirty-five.
دیدگاه
١٤

مجموع پنج، ده و بیست، میشود سی و پنج.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The heavy rain might settle the changeable weather.
دیدگاه
١١

باران سنگین ممکن است آب و هوای متغیر را آرام کند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
One might as well be hanged for a sheep as a lamb.
دیدگاه
١٣

( ضرب المثل ) یکنفر ممکن است به دار آویخته شود چه برای ( دزدیدن ) یک گوسفند باشد چه یک بره! معادل فارسی: آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
This dress is a fancy of the designer.
دیدگاه
١٣

این لباس یک ایده/ابتکار از طراح است!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
"We'll have to ditch!" yelled the co-pilot.
دیدگاه
-١٣

"ما باید هواپیما را در آب فرود بیاریم"! کمک خلبان فریاد میکشید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Dr Ali gave a great sniff of disapproval.
دیدگاه
٧

دکتر علی با بینی بالا کشیدن مخالفت خودش را اعلام کرد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
You can't settle every argument by duking it out.
دیدگاه
١٠

شما نمیتوانید هر بحثی را با جر و بحث فیصله بدهید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
They'll soon settle in - kids are very good at adjusting.
دیدگاه
٩

آنها خیلی زود به شرایط خو خواهند گرفت - بچه ها در انطباق پذیری خیلی خوبند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The fighter struck two blows to his opponents chin.
دیدگاه
٩

اون مبارز دو تا مشت به چانه حریفش وارد آورد/زد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
a shopping spree
دیدگاه
١٢

یک خرید بی بند وبار/لجام گسیخته/بی حد و مرز!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
As well be hanged for a sheep as for a lamb.
دیدگاه
١٢

( ضرب المثل ) : ( بخاطر دزدی ) به دار آویخته میشود، چه برای ( دزدیدن ) یک گوسفند باشد چه ( دزدیدن ) یک بره!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We urge you to adopt all necessary measures to guarantee people's safety.
دیدگاه
١٢

ما از شما تقاضامندیم که همه تدابیر لازم را برای تضمین امنیت مردم بکار بگیرید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Recess is a good chance for kids to blow off steam.
دیدگاه
١٠

زنگ تفریح، فرصت خوبی برای بچه هاست تا دق و دلی، خشم و تنش های خودشان را با فریاد زدن خالی کنند!/زنگ تفریح فرصت خوبی برای بچه ها ست تا انرژی شون رو تخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
متن
You resemble your mother very closely.
دیدگاه
١٠

تو به مادرت خیلی شبیه هستی.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The toad had changed its colour to blend in with its new environment.
دیدگاه
١٠

وزغ رنگش را تغییر داده بود تا با محیط جدیدش همرنگ شود.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Come on, you guys, let's get going!
دیدگاه
١٢

یالا بچه ها، بهتره راه بیفیتید/ باید دست به کار بشید!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I'm going to get going on the decorating next week.
دیدگاه
١٠

من قرار است هفته آینده کار تزئینات رو شروع کنم!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We urge your participation in this new program.
دیدگاه
١١

ما اصرار بر شرکت شما در این برنامه جدید داریم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
May you be happy and prosperous.
دیدگاه
١١

امید که شما شاد و کامروا باشید!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The company used to give discretionary bonus payments.
دیدگاه
١١

شرکت قبلا به سهامدارنش بر حسب صلاحدید، سود اضافی میداد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Do you fancy going out this evening?
دیدگاه
١٠

دوست داری امروز عصر بریم بیرون?

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The ancient way to settle a quarrel was to choose a leader from each side and let them fight it out.
دیدگاه
٨

روش قدیمی برای حل وفصل نزاع، انتخاب یک رهبر از هر طرف بود و به آنها اجازه میدادند تا با هم مبارزه کنند!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It is difficult to get used to another country's customs.
دیدگاه
٨

عادت کردن به آداب و رسوم یک کشور دیگر، سخت است!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Authorities urged caution today after two armed men escaped from a nearby prison.
دیدگاه
١٠

مقامات امروز تاکید بر احتیاط داشتند پس از اینکه دو مرد مسلح از یک زندان در این نزدیکی فرار کردند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Health officials urged that everyone in the area be vaccinated immediately.
دیدگاه
١٠

مقامات بهداشتی خواستار آن شدند که همه در این ناحیه بلافاصله واکسینه شوند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The restaurant creates a relaxing ambiance with its soft lighting.
دیدگاه
١٠

رستوران با نورپردازی ملایمش یک محیط آرام بخشی را ایجاد میکند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Better get going on that book if you want to finish it in a month.
دیدگاه
٩

بهتره که برای مطالعه اون کتاب دست بکار بشی اگر میخواهی که اونو یک ماهه تموم کنی.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The prisoner managed to break free of his bonds.
دیدگاه
٩

زندانی موفق به فرار از غل و زنجیرش شد. /زندانی موفق شد از غل و زنجیر ش آزاد شود. /زندانی موفق به باز کردن غل و زنجیرش شد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Hatred is blind as well as love.
دیدگاه
٨

نفرت، ( درست ) به همان اندازه عشق، کور است!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She just needed to blow off steam.
دیدگاه
٨

اون فقط نیاز داشت که خشم و دق و دلی خودش را به یک نحوی فریاد بزند تا تخلیه شود!