ترجمه‌های علی اکبر منصوری (١٧٦)

بازدید
١٢٠
تاریخ
٥ سال پیش
متن
Through this incision, the abdominal cavity is distended with carbon dioxide gas.
دیدگاه
٠

از طریق این برش، حفره شکمی با گاز دی اکسید کربن، باد میشود/ متورم/ بزرگ میشود.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Man: I want to be top dog!
دیدگاه
١

مرد: من میخواهم رهبر شوم. / شخص صاحب قدرتی بشوم/ از همه بالاتر و قدرتمندتر باشم!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
After winning four major international events he's the top dog among formula one motor racing drivers.
دیدگاه
٢

پس از برنده شدن در چهار رویداد بزرگ بین المللی او در میان رانندگان مسابقات فرمول یک، برترین است.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The ship gave a lurch to starboard.
دیدگاه
٢

کشتی به سمت راستش کج شد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The pot was brimming with fresh tea.
دیدگاه
٢

قوری داشت مملو از چای تازه میشد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Her heart gave a little lurch when she saw him.
دیدگاه
١

وقتی که خانم، اون آقا را دید، کمی قلبش لرزید!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
So many men (or heads) so many minds (or wits).
دیدگاه
١

هرچه افراد ( ویا سرها ) بیشتر، افکار ( ویا عقل ها ) بیشتر!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Leah and I were going to go to Morocco together, but at the last moment she cried off.
دیدگاه
١

لیا و من میخواستیم که با هم به مراکش بریم اما او در آخرین لحظه زیر حرفش زد/ در لحظه آخر جا زد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He tried to cry off after swearing he would do it!
دیدگاه
٢

او سعی کرد حرفشو پس بگیره بعد از اینکه قسم خورده بود که آن کار را انجام میدهد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Profits have shot up by a staggering 25 %.
دیدگاه
٢

سودها با یک سرعت سرسام آوری، بیست و پنج درصد رشد داشته اند!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It just so happened they'd been invited too.
دیدگاه
٢

اتفاقا آنها هم دعوت شده بودند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He's a perfectionist - everything has to be just so.
دیدگاه
٢

اون کمالگراست - همه چیز باید دقیقا همانطوری باشد که او میخواهد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He liked polishing the furniture and making everything just so.
دیدگاه
٢

او براق کردن اسباب و اثاثیه و درست کردن هر چیزی را به بهترین شکل/ به شکل دقیق، دوست داشت.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Bring your friends by all means - just so long as I know how many are coming.
دیدگاه
٢

دوستانت را بیاور حتما - به شرطی که من بدونم چند نفر می آیند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
You think that muggers should be punished more severely?Just so,I'm in total agreement.
دیدگاه
٢

شما فکر میکنید که اون زورگیرها باید بیشتر مجازات شوند? دقیقا درسته، من کاملا موافقم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The ending to the film was just so predictable.
دیدگاه
٢

آخر فیلم به بهترین شکل دلخواه قابل پیش بینی بود.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He is just so not the right person for her.
دیدگاه
٢

اون آقا آنطور که باید شخص مناسبی/شوهر ایده الی برای خانم نیست.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
His promises were just so much meaningless talk.
دیدگاه
٢

وعده هایش فقط در حد حرف مفت بودند!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
But you're just so stuffed you won't be able to drink anything.
دیدگاه
٣

اما شما همانطور که دلتون خواست شکمتون را پر کردید که دیگه چیزی نمیتوانید بنوشید!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The market values are in a nose dive.
دیدگاه
٣

قیمت های بازار در حال سقوطند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The court sustained his claim that the contract was illegal.
دیدگاه
٣

دادگاه از ادعای او که قرارداد، غیرقانونی بوده، حمایت کرد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The driver of the truck sustained only minor injuries to his legs and arms.
دیدگاه
٣

راننده کامیون فقط صدمات جزئی به پاها و دستانش وارد شده/متحمل شده!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The love of my family and friends sustained me through my ordeal.
دیدگاه
٣

عشق خانواده و دوستانم ( بود که ) من را در طول تجربه سخت من برای اثبات بی گناهیم، زنده نگه داشت.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Why did you cry off training last night?
دیدگاه
٢

چرا دیشب تمرین رو رها کردی?

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Among her many virtues are loyalty, courage, and truthfulness.
دیدگاه
٢

از جمله فضایل بیشمار او وفاداری، شجاعت و صداقت میباشد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He sat with his pencil poised, ready to take notes.
دیدگاه
٣

او با مدادش به حالت آماده نشسته، آماده برای یادداشت برداری!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She grows on you when you get used to her.
دیدگاه
٣

وقتی بهش عادت کنی، اونو بیشتر از قبل دوست خواهی داشت!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Her house always has to be just so.
دیدگاه
٣

خانه اش همیشه باید مرتب و منظم باشد/ دقیقا همونطور که اون دلش میخواهد باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He sustained a broken rib.
دیدگاه
٣

او متحمل یک شکستگی دنده شده

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Their victory uplifted them.
دیدگاه
٣

پیروزی شان، آنها را بالا کشید!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Everyone left the meeting feeling uplifted.
دیدگاه
٤

همه جلسه را با روحیه بالا ترک کردند/همگی در حالیکه روحیه گرفته بودند جلسه را ترک گفتند!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He felt uplifted by her presence.
دیدگاه
٤

اون ( آقا ) از حضور او ( خانم ) روحیه گرفت/انگیزه گرفت

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The island was uplifted and igneous intrusions took place.
دیدگاه
٤

جزیره بالا آورده شد و گدازه رانی های آذرین رخ داد!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
If they are confident and compassionate, we are uplifted and encouraged.
دیدگاه
٤

اگر آنها دلسوز و مطمئن باشند ما روحیه میگیریم و تشویق می شویم!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Uplifted sediments would be brought from their depth-related temperature regime and subjected to lower temperatures at higher structural levels.
دیدگاه
٤

رسوبات بالا آمده/بالا آورده شده، از رژیم دمایی مربوط به عمقشان آورده میشوند و تابع دماهای پایین تر در سطوح ساختاری بالاتر خواهند بود!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
You should feel uplifted by the close of play.
دیدگاه
٤

شما باید تا اتمام بازی با روحیه بالا/با انگیزه بالا باشید!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The earth's movement uplifted this part of town.
دیدگاه
٤

حرکت زمین این قسمت از شهر را بالا برده است!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
a coughing fit
دیدگاه
٤

یک حمله سرفه، سرفه کردن های شدید و پشت سر هم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She was anxious to move up the promotion ladder.
دیدگاه
٤

او برای صعود از نردبان ترقی مشتاق بود!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The kids learn fast, and can't wait to move up to the junior team.
دیدگاه
٤

بچه ها سریع یاد میگیرند و مشتاقانه منتظر صعود به تیم نوجوانان هستند. /نمیتوانند برای رفتن به تیم نوجوانان صبر کنند!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
His chairs can swivel, but they can't move up or down.
دیدگاه
٤

صندلی هاش میتوانند بچرخند اما بطرف بالا یا پایین حرکت نمیکنند!/بالا و پایین نمیشوند!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The thermometer takes a nose dive the first day of winter.
دیدگاه
٤

دماسنج در اولین روز زمستان بطرف پایین حرکت می کند. / در اولین روز زمستان درجه دماسنج افت میکند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Due to keen competition, his business took a nose dive.
دیدگاه
٤

بخاطر رقابت شدید، کسب و کارش افت کرده/از رونق افتاده!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Why are the U-shaped glaciated valleys suitable for water storage and for the building of dams?
دیدگاه
٤

چرا دره های یخ زده U شکل، برای ذخیره سازی آب و ساخت سدها مناسبند?

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Approximately 10% of the island is glaciated.
دیدگاه
٤

تقریبا ده درصد این جزیره از یخ پوشیده شده است.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Authority is top down, and utilizes formal communication channels, usually vertical, and well-defined policies and procedures.
دیدگاه
٤

اقتدار بصورت سلسله مراتبی ( از بالا به پایین ) میباشد و از کانال های ارتباطی رسمی که معمولا بصورت عمودی هستند و سیاست ها و رویه های کاملا مشخص بهره م ...

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I can never resist temptation/chocolate/the urge to laugh.
دیدگاه
٤

من هرگز نمی توانم در برابر اغواگری، شکلات و میل به خندیدن مقاومت کنم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Julia had to subdue an urge to stroke his hair.
دیدگاه
٤

جولیا مجبور بود اون اشتیاقی که برای نوازش موهای او داشت را سرکوب کند!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Rain dripped from the brim of his baseball cap.
دیدگاه
٤

باران از لبه کلاه بیسبالش میچکید!

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The team wanted to prove that they were top dogs in the region.
دیدگاه
٤

تیم می خواست ثابت کند که آنها در منطقه، برتر ( از بقیه رقبا ) بودند!