پیشنهادهای امین جهانگرد (٢٦٤)
دوماد سر خونه
موضوع فرعی
allure: جاذبه، کشش the allure of foreign travel At 50, she had lost none of her sexual allure
بیخواب شدن
مطالعه بیشتر
بین بانکی
abyss: ورطه، پرتگاه a deep empty hole in the ground پرتگاه ( موقعیت بد ) The country might plunge into the abyss of economic ruin. At that time Bos ...
egg with toy egg with a toy inside kinder surprise kinder joy
رویه های حسابداری
حول و حوش the price was in the neighborhood of 3000
bombastic: قلمبه سلمبه His bombastic style made him unpopular with his colleagues.
annul: لغو کردن فسخ کردن ( ازدواج یا قرار داد ) Their marriage was annulled last year.
burlesque: نمایش کمدی و مستهجن a burlesque club نقیضه ( نمایشی که در آن یک موضوع مهم به مسخره گرفته میشود یا یک موضوع بی خود جدی و مهم تلقی می گردد )
تفاضل گل ( در فوتبال )
تاریخ صدر the early history of islam تاریخ صدر اسلام
coda: حسن ختام، بخش پایانی ( موسیقی، تئاتر ) Even so, the final forty seconds of the film provided a fascinating little coda on all that had happened
مسیر تاریخ a decision that changed the course of history تصمیمی که مسیر تاریخ را عوض کرد
میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you I have a bone to pick with you
قرار دادن ( در گروهی معین ) a wide range of offences are usually subsumed under the category of robbery. most of these phenomena can be subsumed un ...
ambivalent: مردد ( نمیدونی یچیزی و میخای یا نه ) We are both somewhat ambivalent about having a child.
با توجه به تعریف لانگ من و چیزی که گوگل ایمیجز میاره همون مانتو خودمونه
دوزاری
حس کنی که جوری باهات رفتار شده که لیاقتت نبوده
میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you
arbiter: داور، حکم ( دعوی بین دو گروه ) judge The European Court of Justice will be the final arbiter ( =make the final decision ) in the dispute.
keep/stay abreast of sth: هم گام، به روز بودن با چیزی یا در حوزه ای this journal will help you keep abreast of the markets. It’s important to keep a ...
blithe: بی تفاوت ( نسبت به پیامد های کار ) a blithe disregard for the facts کسی که شاده کلا ( نسبت به زندگی بی تفاوته ) his friend is such a blithe ...
مدیر میانی
کلاه پنبه ای ( به انگلیسی: Pith helmet ) ، نوعی کلاه پارچه ای با روکش پنبه ای است. کلاه پنبه ای معمولاً برای محافظت صورت در مقابل تابش نور خورشید و ج ...
doff: درآوردن لباس ( همین طوری و یا به نشانه احترام مثلا کلاه از سر بر داشتن ) He doffed his cap and bowed The manager doffed his hat to her. این ک ...
دست خدا ( قدرت خداوند در تعیین سرنوشت و رویداد ها )
blight: آفت ( آفت در کشاورزی و آفت به معنی اتفاقات بد ) the blight of poverty Her guilty secret was a blight on her happiness.
artless: بی شیله پیله، صادق artless sincerity
agog: مشتاق، بی قرار I’ve been agog all afternoon, waiting for the next part of your story. Paul was agog with curiosity.
اشتباهی که متداوله dont worry about it it is an honest mistake نگران نباش، پیش میاد
abstain: رای ممتنع داشتن Six countries voted for the change, five voted against, and two abstained پرهیز کردن، خود داری کردن ( از لذات مادی ) Pilots ...
confound: مات و مبهوت کردن ( به این دلیل ک چیزی غیر منتظرس ) His amazing recovery confounded the medical specialists. خلاف چیزی/ کسی را اثبات کردن ...
کله پوک
کله پوک
disingenuous: ریاکارانه، فریبکارانه Keeping the details of the tax changes vague is disingenuous.
dote on/upon sb: کسی را خیلی دوست داشتن و این کار را با عمل نشان دادن everyone doted on her, the only girl in the family
آزمون ورودی
از چاه دربیای بیفتی تو چاله
نادم ( از کاری که کرده پشیمان است ) penitential journeys to holly shrines.
dote on/upon sb: کسی را خیلی دوست داشتن و این کار را با عمل نشان دادن everyone doted on her, the only girl in the family
حسابداری، زیان واگذاری
حساب الحاقی ( که اررش دفتری بدهی را افزایش می دهد )
labor union AmE trade union BrE اتحادیه کارگری
قسمتی از گل که از برگ تشکیل شده و معمولا گرده
سهام جایزه - سهامی که به سهامدارن فعلی از محل سود انباشته و اندوخته ها اعطا می گردد